English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
screenwriter U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
screenwriters U نویسنده نمایشنامههای رادیویی وتلویزیونی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
cone of silence U مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
penster U نویسنده بویژه نویسنده مزدور
radio interference U تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio button U شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
communications stallite corporation U یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
video cassette U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
video cassettes U نوار کاست سمعی و بصری نوار کاست صوتی وتلویزیونی
authoress U نویسنده زن
writers U نویسنده
writer U نویسنده
the present writer U نویسنده
craftsman U نویسنده
craftsmen U نویسنده
scribbler U نویسنده بد
scrivener U نویسنده
composers U نویسنده
wordsmith U نویسنده
author U نویسنده
authors U نویسنده ها
penwoman U زن نویسنده
quill driver U نویسنده
writers U نویسنده ها
penman U نویسنده
composer U نویسنده
technical writer U نویسنده فنی
report writer U نویسنده گزارش
garreteer U نویسنده بی نوا
fantast U نویسنده خیالپرست
drafter U نویسنده پیام
neoteric U نویسنده تازه
hacks U نویسنده مزدور
devils U نویسنده مزدور
hack U نویسنده مزدور
devil U نویسنده مزدور
author U نویسنده موسس
hacked U نویسنده مزدور
mannerism U سبک بخصوص نویسنده
pen name U نام مستعار نویسنده
pen-name U نام مستعار نویسنده
pen-names U نام مستعار نویسنده
authorial U موبوط به مصنف یا نویسنده
auctorial U منسوب به نویسنده یا مولف
bel esprit U سخنران یا نویسنده باذوق
encyclopaedist U نویسنده دایره المعارف
librettists U نویسنده اشعار اپرا
librettist U نویسنده اشعار اپرا
matthew U نویسنده انجیل متی
miscellanist U نویسنده مطالب مختلف
mannerisms U سبک بخصوص نویسنده
nomographer U نویسنده کتاب درباره
idem U همان نویسنده در همانجا
to make good as a writer U نویسنده موفقی شدن
headliner U نویسنده سرمقاله روزنامه
reporter U جمله ساز نویسنده ناصادق
hagiologist U نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
phraseologist U جمله ساز نویسنده ناصادق
hagiographer U نویسنده شرح حال مقدسین
wanted clerks U دبیر یا نویسنده لازم است
memorialist U نویسنده یاد بود یا لوحه
comedist U نویسنده نمایشهای خنده دار
magazin U نویسنده مقاله برای مجله
city editor U نویسنده خیرمالی یاتجارتی درروزنامه
posthumous U منتشر شده پس از مرگ نویسنده
He fabcies himself as a writer (author). U به خیال خودش نویسنده است
pornographer U نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
monographist U نویسنده شرح مفصل در باره یک موضوع
dramaturge U نویسنده داستانهای نمایشی شبیه ساز
tragedian U نویسنده یا بازیگر نمایشهای تراژدی ومحزون
belletrist U نویسنده شعر و اثارادبی زیبا ادیب
radioing U رادیویی
broadcasting U رادیویی
radios U رادیویی
radioed U رادیویی
radio U رادیویی
interactive U سازمان تخصصی که موضوعاتی شامل زبان نویسنده
headings U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
heading U تاریخ ونشانی نویسنده کاغذ باسرتوپ زدن
free lance U مفرد کار کردن نویسنده غیر وابسته
ethic U روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
radio match U رویارویی رادیویی
r.f. U بسامد رادیویی
radiometeorograph U هوانگار رادیویی
radmail U پست رادیویی
play by play U پخش رادیویی
telephotography U عکاسی رادیویی
telephoto U عکاسی رادیویی
radiophoto U عکاسی رادیویی
wirephoto U عکاسی رادیویی
space radiation U تشعشع رادیویی
phototelegraphy U عکاسی رادیویی
radio frequency U فرکانس رادیویی
receiving set U گیرنده رادیویی
compere U مجریبرنامهتلویزیونییا رادیویی
radiographic U مخابرات رادیویی
radio broadcasting U پخش رادیویی
radio wave U موج رادیویی
radio silence U سکوت رادیویی
radio sextant U سکستانت رادیویی
radio call sign U معرف رادیویی
radio compass U قطبنمای رادیویی
radio frequencies U فرکانسهای رادیویی
radio ferquency U بسامد رادیویی
radio dicipline U انضباط رادیویی
radio control U فرمان رادیویی
radio beacon U بیکن رادیویی
radio alimeter U فرازیاب رادیویی
radio waves U امواج رادیویی
radio horizon U افق رادیویی
radio interference U پارازیت رادیویی
radio link U پیوند رادیویی
radiographic U عکس رادیویی
radio navigation U ناوبری رادیویی
radio receiver U گیرنده رادیویی
radio detection U اکتشاف رادیویی
radiophotograph U عکس رادیویی
faxing U عکاسی رادیویی
call signs U معرف رادیویی
hertzian wave U موج رادیویی
transmitters U فرستنده رادیویی
facsimiles U عکاسی رادیویی
facsimile U عکس رادیویی
fax U عکاسی رادیویی
radio telescopes U تلسکوپ رادیویی
radio metal locator U فلزیاب رادیویی
metal locator U فلزیاب رادیویی
electronic locator U فلزیاب رادیویی
facsimile U عکاسی رادیویی
faxes U عکاسی رادیویی
radio telescope U تلسکوپ رادیویی
call sign U معرف رادیویی
waved U موج رادیویی
waving U موج رادیویی
waves U موج رادیویی
listening silence U سکوت رادیویی
transmitter U فرستنده رادیویی
receiver U گیرنده رادیویی
facsimiles U عکس رادیویی
wave U موج رادیویی
faxed U عکاسی رادیویی
receivers U گیرنده رادیویی
liter any executor U کسیکه مامور چاپ کردن تالیفات نویسنده ایی میشود
publicist U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
symbolist U نویسنده یاهنرمندی که بسبک سمبولیک اثاری خلق میکند نمادگر
publicists U نویسنده مقالات سیاسی یامقالات راجع به حقوق بین الملل
jude U یهودا نویسنده رساله یهوداکه از رسالات عهد جدیدمسیحیان است
radio approach U دستگاه تقرب رادیویی
radio astronomy U اختر شناسی رادیویی
radiograph U پوتونگار عکس رادیویی
radiotelegraphic U تلگراف رادیویی کردن
rawinsonde U جهت یاب رادیویی
radiotelegraph U تلگراف رادیویی کردن
radio call sign U معرف ایستگاه رادیویی
broadcasting station U ایستگاه رادیویی فرستنده
telemetry U مسافت سنجی رادیویی
radio U پیام رادیویی فرستادن
radioed U پیام رادیویی فرستادن
play by play U پخش رادیویی مسابقه
groundwave U موجهای رادیویی زمینی
radiographs U پوتونگار عکس رادیویی
radioing U پیام رادیویی فرستادن
tactical call sign U معرف رادیویی تاکتیکی
radio frequency interference U تداخل فرکانس رادیویی
wave front U جبهه امواج رادیویی
radio frequency transformer U مبدل بسامد رادیویی
skip zone U منطقه کور رادیویی
direction finder U جهت یاب رادیویی
radios U پیام رادیویی فرستادن
spotter U کمک مفسر رادیویی
net call sign U معرف رادیویی شبکه
high power radio station U ایستگاه رادیویی بزرگ
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
rf U Frequency Radio فرکانس رادیویی
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
radmail U وسیله ارسال پیام رادیویی
screenplay U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
high frequency radio station U ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
radio range station U ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
radio frequency amplifier U فزون ساز بسامد رادیویی
screenplays U نمایشنامه رادیویی وسینمایی یاتلویزیونی
r f power supply U منبع توان بسامد رادیویی
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
high frequency radio direction finding U جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
phototelegraphyt U مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
fades U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
fade U از سیگنال رادیویی یا لکتریکی کم توان تر شدن
maintain watch U مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
holotype U نمونهای که نویسنده یا دانشمندی برای معرفی یک راسته یا دسته ازجانوران وگیاهان معین میکند
coastal refraction U تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
demodulate U از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
vocoder U وسیله کوتاه کردن عرض باندفرکانس رادیویی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com