English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sole agent U نماینده انحصاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sole a for iran U تنهانماینده برای ایران نماینده انحصاری برای ایران
Other Matches
monopolies U امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopoly U امتیاز انحصاری کالای انحصاری
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
monopolistic U انحصاری
merest U انحصاری
exclusive U انحصاری
sole right U حق انحصاری
mere U انحصاری
patents U انحصاری
patenting U انحصاری
soles U انحصاری
patent U انحصاری
patented U انحصاری
sole U انحصاری
monopoly management U مدیریت انحصاری
monopoly bank U بانک انحصاری
monopolistic competition U رقابت انحصاری
patent U دارای حق انحصاری
monopoly output U تولید انحصاری
preemptive U قبضهای انحصاری
sole U تنها انحصاری
monopoly restriction U محدودیت انحصاری
monopoly price U قیمت انحصاری
monopoly power U قدرت انحصاری
restricted U مقیدالتداول انحصاری
monopoly position U موقعیت انحصاری
soles U تنها انحصاری
patented U دارای حق انحصاری
exclusive or U یای انحصاری
monopolist U سیاست انحصاری
patents U دارای حق انحصاری
patenting U دارای حق انحصاری
market trust U بازار انحصاری
exclusive or cate U دریچه یای انحصاری
monopolize U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising U امتیاز انحصاری گرفتن
patenting U انحصاری به ثبت رساندن
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
patent right U حق انحصاری ثبت شده
monopolized U امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises U امتیاز انحصاری گرفتن
oligapoly U فروش نیمه انحصاری
exclusive or element U عنصر یای انحصاری
exclusive or gate U دریچه یای انحصاری
monopolizing U امتیاز انحصاری گرفتن
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
monopolizes U امتیاز انحصاری گرفتن
sole selling right U حقوق فروش انحصاری
fixed stock U مالک انحصاری سهام
sole arbitrator U حکم یا داور انحصاری
sole distributor contract U قرارداد توزیع انحصاری
patents U انحصاری به ثبت رساندن
patent U انحصاری به ثبت رساندن
monopolised U امتیاز انحصاری گرفتن
patented U انحصاری به ثبت رساندن
exjunction gate U دریچه یای انحصاری
exclusive economic zone U منطقه اقتصادی انحصاری
monopolization U گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
exclusive nor gate U دریچه نقیض یای انحصاری
patent law U قانون ثبت انحصاری اختراعات
sole tenant U مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patented U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patenting U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patenting U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patents U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patents U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented U حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
severalty U مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
free fishery U حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
countervailing power U مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
copyright U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights U حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
representatives U نماینده ها
delegates U نماینده ها
attorneys U نماینده
attorney U نماینده
proxy U نماینده
depts U نماینده
dept U نماینده
indicator U نماینده
doer U نماینده
doers U نماینده
indicant U نماینده
indicatory U نماینده
agencies U نماینده
agency U نماینده
deligate U نماینده
mercantile agent U نماینده
factor U نماینده
nominees U نماینده
nominee U نماینده
commissioners U نماینده
commissioner U نماینده
factors U نماینده
representative U نماینده
deputy U نماینده
delegated U نماینده
delegates U نماینده
delegating U نماینده
delegate U نماینده
deputies U نماینده
representatives U نماینده
agents U نماینده
agent U نماینده
proctor U نماینده
opostolic delegate U نماینده پاپ
insurance agent U نماینده بیمه
internunico U نماینده پاپ
overseas agent U نماینده خارجی
priority indicator U نماینده اولویت
permanent deligate U نماینده دایمی
pathognomic U نماینده ناخوشی
sales representative U نماینده فروش
jack and gill U دونامه نماینده ........
sales agent U نماینده فروش
pathognomomical U نماینده ناخوشی
walking delegate U نماینده سیار
stack indicator U نماینده پشته
representative elements U عناصر نماینده
marker ship U کشتی نماینده
manufacturers' agent U نماینده سازنده
manufacturer's agent U نماینده سازنده
manufacturer's agent U نماینده تولیدکننده
law agent U نماینده حقوقی
law agent U نماینده قضایی
manufacturers' agent U نماینده تولیدکننده
represented U نماینده بودن
by depty U بوسیله نماینده
legates U نماینده پاپ
customs agent U نماینده گمرکی
representation U تمثال نماینده
deputies U وکیل نماینده
consular agent U نماینده کنسولی
deputy U وکیل نماینده
check indicator U نماینده مقابله
assignee U نماینده مامور
parliamentarians U نماینده مبرز
deputations U نماینده نمایندگی
represents U نماینده بودن
representations U تمثال نماینده
represent U نماینده بودن
legate U نماینده پاپ
deputation U نماینده نمایندگی
Members of Parliament U نماینده مجلس
election U انتخاب نماینده
Member of Parliament U نماینده مجلس
expessive U حاکی نماینده
parliamentarian U نماینده مبرز
envoy U مامور نماینده
envoys U مامور نماینده
envoi U مامور نماینده
officially represented U دارای نماینده رسمی
polyphonous U نماینده چندین صدا
polyphonic U نماینده چندین صدا
phraseogram U خط یا خطوط نماینده عبارات
overseas agent U نماینده درکشور بیگانه
exponent U شرح دهنده نماینده
senator U نماینده مجلس سنا
exponents U شرح دهنده نماینده
senators U نماینده مجلس سنا
shipping agent U نماینده شرکت کشتیرانی
sole agent U نماینده منحصر بفرد
legates U نماینده پاپ حاکم
special agent U وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
factor U حق العمل کار نماینده
to act for somebody U نماینده کسی بودن
legate U نماینده پاپ حاکم
factors U حق العمل کار نماینده
sole representative U نماینده منحصر بفرد
full length U نماینده تمام قدانسان
lord lieutenant U نماینده پادشاه در ایالات
envoy extraordiinary U نماینده فوق العاده
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
debt collecting agency U نماینده وصول مطالبات
home service agent U نماینده فروش داخلی
ho stands for water U نماینده اب است O2H
forwarding agent U نماینده حمل و نقل
guidon U پرچم نماینده واحد
regents U نماینده پادشاه رئیس
regent U نماینده پادشاه رئیس
legates U ایلچی نماینده تام الاختیار
marker ship U ناو نماینده یاجلودار ستون
syndic U نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
agents U نماینده عامل شیمیایی خرج
legate U ایلچی نماینده تام الاختیار
typified U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
agent U نماینده عامل شیمیایی خرج
typifying U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typifies U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
ship's husband U مباشر و مالک نماینده کشتی
typify U نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
impersonify U ادم ساختن نماینده بودن از
genotype U نوع معرف و نماینده یک جنس
symptomatic U مطابق نشانه بیماری نماینده
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com