English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
best profit point U نقطه بیشترین مقدار سود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
machine address U بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
absolute address U بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
peaking U بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peaks U بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peak U بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
best angle of climb airspeed U سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
clamper U مداری که سطح سیگنال را از نوک اسکن کردن یا سایر وسایل ورودی به بیشترین حد محدود میکند زودتر از وقتی که به یک مقدار عددی تبدیل شود
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
utmost U بیشترین
most U بیشترین
uttermost U بیشترین
maximum U بیشترین
peak demand U بیشترین تقاضا
highest price U بیشترین قیمت
maximum slope U بیشترین شیب
peak speed U بیشترین تندی
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
make the most of <idiom> U بیشترین سود را بردن
superlatives U بیشترین درجه عالی
superlative U بیشترین درجه عالی
best profit output U محصول در بیشترین مقدارسود
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
ultimate strength U حاصلضرب بیشترین بار ممکن
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
peaking U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
columns U چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
column U چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
ranges U مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
available U بیشترین قدرت الکتریکی یا پردازش یک سیستم
make time <idiom> U بیشترین مسافت را درکمترین وقت رفتن
ranged U مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
rated altitude U ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
peaks U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peak U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
range U مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
capacities U بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
peaking U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
spanning U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spans U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
spanned U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
peaks U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peak U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
capacity U بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
span U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
channeling U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channel U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channeled U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channels U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channelled U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
throughput U بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
maximum U بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
limiting speed U بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
best rate of climb speed U سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
physical record U بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
limits U محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
untimate load U بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
fans U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
resolution U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolutions U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
integrated U روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
fanning U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
limiting velocity U بیشترین سرعت هواپیما تحت زاویه معین نسبت به افق
tolerances U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
tolerance U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
fan U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
activities U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
activity U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
fanned U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
rates U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
aggregate U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
limit load U بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
aggregates U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
rate U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
Shannon's Law U قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
minimal tree U درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
cruise control U کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
best economy mixture U نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
fanning U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fans U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fan U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
wein law U طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
fixed point notation = U نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
auctioneering device U وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
whisker U کریستال منفرد کوچک عدسی شکلی که استحکام یا استقامت ان به بیشترین مقداری که به صورت تئوریک قابل دستیابی است بسیار نزدیک است
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
soupcon U مقدار کم
sups U مقدار
mouthful U مقدار
outturn U مقدار
mouthfuls U مقدار
supping U مقدار
what U چه مقدار
penny worth U مقدار کم
smidgin U مقدار کم
spattered U مقدار کم
spatter U مقدار کم
supped U مقدار
sup U مقدار
single valued U تک مقدار
smidgen U مقدار کم
valuing U مقدار
value U مقدار
t value U مقدار تی
sprinkling U مقدار کم
dealt U مقدار
royalty tonnage U مقدار
modicum U مقدار کم
truth table U دو مقدار
measurment U مقدار
volume discount U مقدار
percentage U مقدار
scantling U مقدار
spatters U مقدار کم
batches U مقدار
deals U مقدار
batch U مقدار
deal U مقدار
values U مقدار
summa U مقدار
percentages U مقدار
spattering U مقدار کم
quantities U مقدار
quantity U مقدار
quantum U مقدار
amount U مقدار
amounted U مقدار
amounts U مقدار
extent U حد مقدار
volume U مقدار
volumes U مقدار
magnitude U مقدار
total U مقدار
amounting U مقدار
size U مقدار
sizes U مقدار
sum U مقدار
iso quant U مقدار
electrical quantity U مقدار الکتریسیته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com