English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
center of gyration U نقطهای در یک جسم صلب که اگر همه جرم در ان متمرکزشود ممان اینرسی حول همان محور تغییر نماید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
moment of inertia U ممان اینرسی
rotational inertia U ممان اینرسی [فیزیک]
angular mass U ممان اینرسی [فیزیک]
same U یکنواخت همان چیز همان کار همان شخص
ship slteration U محور تغییر ناو
blade span axis U محور تغییر گام ریشه تیغه
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
No sooner was he gone than he was kI'lled . U رفتن همان ( همانا ) وکشته شدن همان
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
double row spot welding U جوشکاری نقطهای زنجیرهای جوشکاری نقطهای دوردیفه
stacked U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stacks U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
It is the same pottage and the same bowl. <proverb> U همان آش است و همان کاسه .
synchronous U فناوری حافظه سریع جدید که قط عات حافظه آن با همان سیگنال ساعتی کار می کنند که پردازنده اصلی , بنابراین همان هستند
wheelbases U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
rate integration gyro U ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
nose up U چرخش حول محور عرضی وخارج شدن محور طولی ازوضعیت تراز بطرف اوج
moment U ممان
moments U ممان
inertia U اینرسی
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
moment of inertia U گشتاور اینرسی
gyroscopic inertia U اینرسی ژیروسکوپی
inertia force U نیروی اینرسی
product of inertia U ممان سانتریفوژ
inertia constant U ثابت اینرسی
inertialess U فاقد اینرسی
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
same U همان چیز همان
righting moment U ممان راست کننده ناو
virtual inertia U قسمتی از نیروی اینرسی که روی جسم در حال نوسان اثرمیکند
undamped U نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
incongruously U بی ی نکه با هم جور باشدیاتطبیق نماید
pseudoscope U شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
prepossessingly U چنانکه جلب توجه نماید
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
clearing houses U شرکتی که چکها را نقد می نماید
clearing house U شرکتی که چکها را نقد می نماید
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
there is nothing like leather U هر کسیرا عقل خودبکمال نماید
adequately U باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
persuasively U چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
pin point U نقطهای
coriolis force U نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
to eat humble pie U پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
This company guarantees prompt delivery of goods. U این شرکت تحویل فوری کالاراتضمین می نماید
to the echo U چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
point contact U کنتاکت نقطهای
point contact U تماس نقطهای
point target U اماج نقطهای
point particle U ذره نقطهای
point defect U نقص نقطهای
point imperfection U ناکاملی نقطهای
point discharge U تخلیه نقطهای
point group U گروه نقطهای
point function U تابع نقطهای
point estimation U براورد نقطهای
point estimation U تخمین نقطهای
point indentification U هویت نقطهای
point load U بار نقطهای
point operation U عمل نقطهای
point elasticity U کشش نقطهای
point estimate U براورد نقطهای
point charge U بار نقطهای
dot product U ضرب نقطهای
bridge spot weld U جوشکاری نقطهای
dot matrix U ماتریس نقطهای
multipoint U چند نقطهای
multipoint line U خط چند نقطهای
two point threshold U استانه دو نقطهای
pinpoint target U هدف نقطهای
spot welding U جوش نقطهای
spot welding U جوشکاری نقطهای
keyth rope system U شبکه زیرزمینی که زهکشهاخط بزرگترین شیب را قطع نماید
line of sight U خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
lattice point group U گروه نقطهای شبکه
rpbis U همبستگی دو رشتهای نقطهای
multipoint circuit U مدار چند نقطهای
dot matrix printer U چاپگر یا ماتریس نقطهای
dot matrix printer U چاپگر با ماتریس نقطهای
point biserial correlation U همبستگی دو رشتهای نقطهای
dot matrix character U کاراکتر ماتریس نقطهای
dot matrix printers U چاپگر یا ماتریس نقطهای
point contact rectifier U یکسو کننده نقطهای
dot matrix printers U چاپگر با ماتریس نقطهای
dichoglottic stimulation U تحریک دو نقطهای زبان
diglottic stimulation U تحریک دو نقطهای زبان
spot welding machine U دستگاه جوش نقطهای
spot welding electrode U الکترود جوشکاری نقطهای
single row spot welding U جوشکاری نقطهای سری
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
nomothetes U کسیکه گماشته میشد تا درقانون تجدیدنظر نماید قانون گذار
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
known datum point U نقطهای با مختصات وگرای معلوم
leadsman U کسی که گلوله سربی بدریا می اندازد تا عمق انرا تعیین نماید
bits U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
bit U تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره یا ماشین گردش می نماید
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
welded contact rectifier U یکسو کننده نقطهای جوش شده
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
defer not till tomorrow to be wise tomorrow's sun to thee may never rise <proverb> U از امروز کاری به فردا ممان چه دانی که فردا چه زاید زمان
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
grazing point U نقطهای که مسیر گلوله به مانع برخورد میکند
terminal U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
terminals U نقطهای در شبکه که پیام ارسال یا دریافت میشود
previous spot U نقطهای که توپ در اخرین باروارد بازی شده
appropriation U در CLتقاضانامه ایست که بستانکاربرای بدهکار می فرستد ودرخواست پرداخت قسمتی ازطلب خود را می نماید
free carrier U یکی از قرارداد-های اینکوترمزکه در ان فروشنده کالا را به اولین حمل کننده تحویل می نماید
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
check point U نقطهای است برای زمانگیری قسمتی از مسابقه اتومبیلرانی
phantom section U خط نقطهای که جهت رسم تصاویر نامرئی کشیده میشود
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
lunitidal interval U فاصله زمانی بین عبور ماه از نقطهای وایجادمد در ان نقطه
gurantee period U مدت زمانیکه قبل از تحویل نهائی پیمانکار ساختمانی موفف است خسارات ساختمان رارفع نماید
turning point U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
turning points U نقطهای دریک دور تجاری که در ان جهت فعالیتهای اقتصادی عوض میشود
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
diaeresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
dieresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
change U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
changes U تغییر کردن تغییر دادن
changing U تغییر کردن تغییر دادن
changed U تغییر کردن تغییر دادن
moments U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moment U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
fiscal drag U اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
endorser U پشت نویس فردی که پشت سندی راامضاء می نماید
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
same U همان
idem U همان
thingummy U همان
identic U همان
this same U همان
very U همان
identical U همان
selfsame U همان
dying declarations U در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
damage feasant U درCL حالتی را گویند که رمه یاگله کسی وارد ملک دیگری شده از طریق چریدن یاشکستن اشجار ایجاد خسارت نماید
real stagnation point U نقطهای که در ان سیال روی سطح جسم بحالت سکون درامده وازانجا جریان خطی شروع میشود
ones U یکی از همان
one U یکی از همان
for that matter <idiom> U به همان علت
s.c U همان پرونده
self same U همان خود
same U همان کار
self-same U همان خود
that once U همان یک بار
selfsame U درست همان
the reinbefore U همان سندیاقرارداد
of that ilk U دارای همان جا
therabout U در همان نزدیکی
s.c U همان دعوی
equally <adv.> U به همان طریق
same U همان جور
i went on the instant U در همان ان رفتم
at the very beginning U از همان اولش
just as well <adv.> U همان مقدار
equally <adv.> U همان مقدار
instatu quo U در همان حال
just as well <adv.> U به همان طریق
of the same kind U از همان نوع
nothing short of U عینا همان
of that ilk U اهل همان جا
it is the same thing U همان است
accordingly U از همان قرار
very U همان همین
i went that instant U در همان ان رفتم
collimate U تنظیم کردن هرنوع تجهیزات اپتیکی برای داشتن پرتو نوری موازی از یک منبع نقطهای نور یا برعکس
bar automatic U میله فولادی که به موازات ریل راه اهن کشیده میشودو وقتی که چرخ قطاری روی ان قرار می گیرد نقاط توقف و موقعیت را مشخص می نماید
quasi- U مشابه یا تقریباگ همان
one U عین همان یکی
In the ( same ) usual place. U در همان جای همیشگه
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
even U دارای همان تاریخ
it is much the same U تقریبا همان است
of even date U دارای همان تاریخ
idem U همان نویسنده در همانجا
ones U عین همان یکی
He would never retract . U هر چه بگوید همان است
It comes to the same thing . U باز هم همان ؟ یشود
She promised to bring it but never did . U همان آوردنی که بیاورد !
Just as well you didnt come . U همان بهتر که نیامدی
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com