English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
execrative U نفرت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
execration U نفرت
hating U نفرت
disgust U نفرت
disgusts U نفرت
detestation U نفرت
abomination U نفرت
abominations U نفرت
hate U نفرت
hatred U نفرت
loathing U نفرت
hates U نفرت
phobias U نفرت
aversion U نفرت
hated U نفرت
malice U نفرت
odium U نفرت
horridness U نفرت
phobia U نفرت
aversions U نفرت
loathsome U نفرت انگیز
offensiveness U نفرت انگیزی
loathe U نفرت داشتن از
scunner U مایه نفرت
abominating U نفرت کردن
to sniff at U نفرت کردن
abominates U نفرت کردن
stinking U نفرت اور
mawkishness U نفرت انگیزی
despising U نفرت داشتن
despises U نفرت داشتن
abominate U نفرت کردن
fulsomeness U نفرت انگیزی
abominated U نفرت کردن
despised U نفرت داشتن
loathed U نفرت داشتن از
disgusts U نفرت بیزاری
blasted U نفرت انگیز
disgust U نفرت بیزاری
hating U نفرت تنفر
hating U نفرت داشتن از
hates U نفرت تنفر
hates U نفرت داشتن از
invidious U نفرت انگیز
hated U نفرت داشتن از
hate U نفرت داشتن از
enmity U عداوت نفرت
forbidding U نفرت انگیز
loathes U نفرت داشتن از
forbiddingness U نفرت انگیزی
sick of (someone or something) <idiom> U نفرت از چیزی
loth U نفرت کردن
loathly U نفرت انگیز
eyesores U مایه نفرت
eyesore U مایه نفرت
loathful U نفرت انگیز
asitia U نفرت از غذا
hated U نفرت تنفر
hate U نفرت تنفر
noisomeness U نفرت انگیزی
hatable U نفرت انگیز
odiousness U نفرت انگیزی
loathsomeness U نفرت انگیزی
hateable U نفرت انگیز
odious U نفرت انگیز
obnoxiousness U نفرت انگیزی
detestableness U نفرت انگیزی
detesting U نفرت کردن
detests U نفرت کردن
detest U نفرت کردن
nauseousness U نفرت انگیزی
despise U نفرت داشتن
detestable U نفرت انگیز
obscence U نفرت انگیز
hatefulness U نفرت انگیزی
to stink in one's nostrils U نفرت انگیز بودن
disgustingly U بطور نفرت اور
execrate U نفرت کردن از بدخواندن
odiously U بطور نفرت انگیز
obnoxiously U بطور نفرت انگیز
pish U افهار نفرت کردن
stinkin U نفرت انگیز پست
look down one's nose at someone or something <idiom> U نفرت خودرانشان دادن
execration U لعنت مایهء نفرت
stinker U شخص نفرت انگیز
invidiously U بطور نفرت انگیز
obnoxious smell U بوی نفرت انگیز
execrable U نفرت انگیز زشت
scunner U احساس نفرت کردن
forbiddingly U بطور نفرت انگیز
horrid U سهمناک نفرت انگیز
fulsomely U بطور نفرت انگیز
nastily U بطور نفرت انگیز
obnoxious U زیان بخش نفرت انگیز
loathly U زننده بطور نفرت انگیز
to bring odium on U مورد نفرت قرار دادن
gruesome U وحشت اور نفرت انگیز
infamous U پست نفرت انگیز شنیع
stinkard U ادم نفرت انگیز متعفن
dispiteous U نفرت اور کینه توز
turn (someone) off <idiom> U ناراحت کردن،انزجار ، نفرت داشتن
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
nauseously U بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
corruptor U فاسد کننده منحرف کننده
thwarter U خنثی کننده مسدود کننده
desolater U ویران کننده متروک کننده
acknowledger U تصدیق کننده قبول کننده
the producer and the consumer U تولید کننده و مصرف کننده
modifiers U اصلاح کننده تعدیل کننده
discriminant U تفکیک کننده جدا کننده
modifier U اصلاح کننده تعدیل کننده
trimmer U دستکاری کننده صاف کننده
hanger U اویزان کننده معلق کننده
modulator demodulator U تلفیق کننده- تفکیک کننده
corrupter U فاسد کننده منحرف کننده
toasters U سرخ کننده برشته کننده
divider U جدا کننده تقسیم کننده
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
presenters U ارائه کننده معرفی کننده
striking force U نیروی تک کننده یا کمین کننده
designative U اشاره کننده تعیین کننده
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
contractive U جمع کننده چوروک کننده
diverting U سرگرم کننده منحرف کننده
lifter U مرتفع کننده برطرف کننده
suberter U سرنگون کننده تضعیف کننده
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
accaimer U هلهله کننده تحسین کننده
toaster U سرخ کننده برشته کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
desolator U ویران کننده متروک کننده
presenter U ارائه کننده معرفی کننده
favourer U یاری کننده مساعدت کننده
hangers U اویزان کننده معلق کننده
supplicants U درخواست کننده تضرع کننده
whetstone U تیز کننده تند کننده
gesticulant U اشاره کننده وحرکت کننده
cogitator U اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator U تکریم کننده ستایش کننده
presentor U ارائه کننده معرفی کننده
intermediaries U وساطت کننده مداخله کننده
prosecutors U پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutor U پیگرد کننده تعقیب کننده
thickener U غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners U غلیظ کننده پرپشت کننده
practicer U تمرین کننده مشق کننده
intermediary U وساطت کننده مداخله کننده
supplicant U درخواست کننده تضرع کننده
spell binder U مسحور کننده مجذوب کننده
insulators U جدا کننده عایق کننده
homager U تجلیل کننده کرنش کننده
sniffy U افهار تنفر کننده فن فن کننده
provisioner U تدارک کننده تهیه کننده
preventive U حفافت کننده جلوگیری کننده
insulator U جدا کننده عایق کننده
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer U ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity U یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit U عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly U اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot U تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer U تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper U کج کننده واژگون کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com