Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 240 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
orate
U
نطق کردن خواندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
pop
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
U
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
crash
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly
U
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
recall
U
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled
U
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalls
U
فرا خواندن احضار لغو کردن
preparation
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations
U
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
head
U
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
open
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
U
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
pray
U
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prayed
U
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
praying
U
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prays
U
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
lilt
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
U
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
descant
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descants
U
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
sight read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reading
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reads
U
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
wand
U
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wands
U
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
degauss
U
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
head switching
U
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
praelect
U
سخنرانی کردن خطا به خواندن
prelect
U
سخنرانی کردن خطا به خواندن
study for bar
U
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
to pipe up
U
زدن یا خواندن اغاز کردن
to spell out
U
بزحمت خواندن یا هجی کردن
to call the roll
U
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
Other Matches
read head
U
هد خواندن راس خواندن
head crash
U
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extends
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
U
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
reads
U
خواندن
read
U
خواندن
misreading
U
بد خواندن
misread
U
بد خواندن
intoning
U
خواندن
to take lessons
U
یا خواندن
reading age
U
سن خواندن
rhapsodiz
U
خواندن
misreads
U
بد خواندن
intone
U
خواندن
intoned
U
خواندن
intones
U
خواندن
recitation
U
از بر خواندن
lip-read
U
لب خواندن
recitations
U
از بر خواندن
lip-reads
U
لب خواندن
readings
U
خواندن
lip read
U
لب خواندن
reading
U
خواندن
reading span
U
فراخنای خواندن
reading readiness
U
امادگی خواندن
cites
U
به دادگاه خواندن
reading speed
U
سرعت خواندن
reading rate
U
سرعت خواندن
numerate
U
خواندن یاشمردن
reading station
U
ایستگاه خواندن
readout
U
خواندن بازخواندن
rehearsals
U
تمرین از بر خواندن
to fling down the gauntlet
U
بمبارزه خواندن
spells
U
پی بردن به خواندن
cite
U
به دادگاه خواندن
criminate
U
مجرم خواندن
nondestructive read
U
خواندن غیرمخرب
bastardize
U
حرامزاده خواندن
spell
U
پی بردن به خواندن
rhapsodiz
U
از بر خواندن سرودن
spelled
U
پی بردن به خواندن
cited
U
به دادگاه خواندن
criminiate
U
مرجم خواندن
reading quotient
U
بهر خواندن
citing
U
به دادگاه خواندن
unreadable
U
نامستحق خواندن
read strobe
U
بارقه خواندن
raw head
U
نوک خواندن
read head
U
نوک خواندن
lull
U
لالایی خواندن
lulled
U
لالایی خواندن
lulling
U
لالایی خواندن
lulls
U
لالایی خواندن
unreadable
U
غیرقابل خواندن
to read out
U
بلند خواندن
trilled
U
با تحریر خواندن
reading habit
U
عادت خواندن
reading disability
U
ناتوانی در خواندن
to call to witness
U
بگواهی خواندن
readability
U
قابلیت خواندن
readable
U
قابل خواندن
boast
U
رجز خواندن
boasted
U
رجز خواندن
boasts
U
رجز خواندن
to go to school
U
درس خواندن
trill
U
با تحریر خواندن
parallel reading
U
خواندن موازی
read/write
U
خواندن- نوشتن
read pulse
U
تپش خواندن
r/w
U
خواندن- نوشتن
lullaby
U
لالایی خواندن
misread
U
غلط خواندن
scans
U
با وزن خواندن
chitter
U
اواز خواندن
brag
U
رجز خواندن
misreads
U
غلط خواندن
bragging
U
رجز خواندن
to glance
U
بشتاب خواندن
scanned
U
با وزن خواندن
rehearsal
U
تمرین از بر خواندن
lullabies
U
لالایی خواندن
to song a song
U
سرود خواندن
bragged
U
رجز خواندن
perusing
U
بدقت خواندن
peruses
U
بدقت خواندن
cantillate
U
با اواز خواندن
perused
U
بدقت خواندن
chortle
U
سرودوتسبیح خواندن
chortled
U
سرودوتسبیح خواندن
chortles
U
سرودوتسبیح خواندن
chortling
U
سرودوتسبیح خواندن
To misread the facts . To infer wrongly .
U
کور خواندن
psalmodize
U
زبور خواندن
to bid d. to
U
بمبارزه خواندن
to throw down the glove
U
بمبارزه خواندن
scan
U
با وزن خواندن
trills
U
با تحریر خواندن
destructive read
U
خواندن مخرب
peruse
U
بدقت خواندن
quirister
U
باجمع خواندن
beatifying
U
مبارک خواندن
beatify
U
مبارک خواندن
beatified
U
مبارک خواندن
to read wrong
U
اشتباه
[ی]
خواندن
brags
U
رجز خواندن
beatifies
U
مبارک خواندن
misreading
U
غلط خواندن
psalms
U
سرود مذهبی خواندن
read restore cycle
U
چرخه خواندن و ترمیم
chanted
U
سرود یا اهنگ خواندن
chanting
U
سرود یا اهنگ خواندن
to choir a hymn
U
سرودی راباهم خواندن
recite
U
با صدایی موزون خواندن
photodigital memory
U
خواندن چند بار
to strike up
U
خواندن یازدن اغازکردن
recited
U
با صدایی موزون خواندن
bidden
U
خواندن پیشنهاد دادن
recites
U
با صدایی موزون خواندن
chants
U
سرود یا اهنگ خواندن
when reading a book
U
در حال خواندن کتابی
reciting
U
با صدایی موزون خواندن
to study for the bar
U
درس حقوق خواندن
psalm
U
سرود مذهبی خواندن
paganize
U
کافرو زندیق خواندن
studying
U
درس خواندن خوانش
vocal
U
اوازی ویژه خواندن
vocals
U
اوازی ویژه خواندن
nondestructive
U
خواندن غیر مخرب
direct read after write
U
خواندن مستقیم پس از نوشتن
to read over something
U
چیزی را کاملا خواندن
nonoverlap processing
U
روشی که به وسیله ان خواندن
invites
U
خواندن وعده گرفتن
invited
U
خواندن وعده گرفتن
he took to books
U
پرداخت به کتاب خواندن
to get wise to someone
<idiom>
U
دست کسی را خواندن
sing
U
تصنیف اواز خواندن
sing
U
سرود خواندن سراییدن
sings
U
تصنیف اواز خواندن
chant
U
سرود یا اهنگ خواندن
to tune up
U
خواندن ونواختن اغازکردن
skims
U
بطور سطحی خواندن
studies
U
درس خواندن خوانش
skimmed
U
بطور سطحی خواندن
skim
U
بطور سطحی خواندن
study
U
درس خواندن خوانش
To read someone s mind (thoughts).
U
فکر کسی را خواندن
to serve with a summons
U
با خواست برگ خواندن
to read through something
U
چیزی را کاملا خواندن
sings
U
سرود خواندن سراییدن
invite
U
خواندن وعده گرفتن
read write cycle
U
چرخه خواندن و نوشتن
read write privilege
U
امتیاز خواندن- نوشتن
literacy
U
قادر به خواندن بودن
read write head
U
نوک خواندن و نوشتن
see through
<idiom>
U
فکر کسی را خواندن
literacy
U
سواد خواندن ونوشتن
the three r's
U
خواندن ونوشتن وحساب
speak one's piece
<idiom>
U
فکر کسی را خواندن
read/write head
U
نوک خواندن / نوشتن
reemploy
U
دوباره بخدمت خواندن
rwm
U
حافظه خواندن و نوشتن emory
scatter read gather write
U
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
ortorian
U
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
To drum something into someones head .
U
مطلبی را به گوش کسی خواندن
image interpreter
U
متخصص خواندن عکس هوایی
choir loft
U
جای مخصوص خواندن کلیسا
t i. afauit to a person
U
کسی را خطا کار خواندن
sight read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
to read through something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read over something
U
چیزی را از اول تا آخر خواندن
he cannot read or write
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he could read the future
U
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
singsong
U
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
sight-reads
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
machine readable
U
قابل خواندن توسط ماشین
sight-read
U
بدون مطالعه قبلی خواندن
burn the midnight oil
<idiom>
تا دیر وقت درس خواندن
to read off
U
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
monroe diagnostic reading test
U
ازمون تشخیص خواندن مونرو
hymn
U
سرود خواندن تسبیح وتمجید گفتن
addressed memory
U
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
hierology
U
علم خواندن خطوط قدیم مصر
hierologist
U
متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
cleanest
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
addressable storage
U
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
hymns
U
سرود خواندن تسبیح وتمجید گفتن
clean
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
ndro
U
ReadOut NonDstructive خواندن غیر مخرب
to swot
[British E]
for an exam
U
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
browses
U
جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
browsed
U
جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
browse
U
جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
to mug up
[British E]
for an exam
U
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
quirister
U
دسته سرودخوانان کلیسا باهم خواندن
cleans
U
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
RAM
[random access memory]
U
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
psalmodic
U
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
to cram
U
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com