Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 146 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He delivered a historic speech.
U
نطق تاریخی یی ایراد کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prehistorical
U
پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
historical materialism
U
ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
monument
U
لوحه تاریخی اثر تاریخی
monuments
U
لوحه تاریخی اثر تاریخی
historic character
U
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
monumental
U
تاریخی
historic
U
تاریخی
epochal
U
تاریخی
historical
U
تاریخی
historical dynamism
U
دینامیسم تاریخی
quasi historical
U
نیم تاریخی
historical dynamism
U
پویایی تاریخی
historical development
U
توسعه تاریخی
parachronism
U
اشتباه تاریخی
ogygian
U
ماقبل تاریخی
metachronism
U
اشتباه تاریخی
metachronism
U
لغزش تاریخی
historical method
U
روش تاریخی
historical theories
U
نظریههای تاریخی
historical necessity
U
ضرورت تاریخی
historical dynamism
U
پویائی تاریخی
historical development
U
سیر تاریخی
prehistoric
U
ماقبل تاریخی
prehistoric
U
پیش تاریخی
historical process
U
پویش تاریخی
chronologic
U
بترتیب تاریخی
heritage asset
U
میراث تاریخی
chronological
U
بترتیب تاریخی
coevality
U
هم تاریخی معاصری
historcicism
U
مکتب تاریخی
historical process
U
فرایند تاریخی
chronologic
U
دارای تسلسل تاریخی
historical determinism
U
جبر گرایی تاریخی
epoch
U
عصرتاریخی حادثه تاریخی
epochs
U
عصرتاریخی حادثه تاریخی
chronogram
U
نشان دادن سنوات تاریخی
euhemerism
U
اساس تاریخی برای افسانه ها
philologist
U
ویژه گر درزبانشناسی تاریخی وتطبیقی
they are of no historical
U
هیچ اهمیت تاریخی ندارد
Celtic cross
U
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
vandalising
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalize
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizes
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
protohistory
U
مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
euhemerize
U
اساس تاریخی قائل شدن برای
time capsule
U
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
mundane era
U
تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
protesting
U
ایراد
protests
U
ایراد
adductor
U
ایراد
infliction
U
ایراد
protested
U
ایراد
protest
U
ایراد
quotation
U
ایراد
querying
U
ایراد
citation
U
ایراد
objection
U
ایراد
inductions
U
ایراد
induction
U
ایراد
citations
U
ایراد
objections
U
ایراد
queried
U
ایراد
queries
U
ایراد
query
U
ایراد
quotations
U
ایراد
menhir
U
سنگ تاریخی بلندوراست که درافریقاو اروپایافت میشود
red letter day
<idiom>
U
روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
cromlech
U
ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
spotlessly
<adv.>
U
بطور بی ایراد
stainlessly
<adv.>
U
بطور بی ایراد
deficiencies
U
کسری ایراد
deficiency
U
کسری ایراد
fussier
U
ایراد گیر
fussiest
U
ایراد گیر
flawlessly
<adv.>
U
بطور بی ایراد
fuddy-duddies
U
ایراد گیر
objcetionable
U
مورد ایراد
find fault with
<idiom>
U
ایراد گرفتن
fuddy-duddy
U
ایراد گیر
to make difficulties
U
ایراد گرفتن
fussy
U
ایراد گیر
citing
U
ایراد کردن
cited
U
ایراد کردن
cite
U
ایراد کردن
deliver
U
ایراد کردن
delivers
U
ایراد کردن
adduce
U
ایراد کردن
adduced
U
ایراد کردن
adduces
U
ایراد کردن
cites
U
ایراد کردن
niggling
U
ایراد گیر
inductility
U
ایراد سراغاز
adducing
U
ایراد کردن
battery
U
ایراد ضرب و جرح
sea lawyer
U
ملوان ایراد گیر
batteries
U
ایراد ضرب و جرح
inviolacy motive
U
انگیزه ایراد گریزی
attempting to inflict injury
U
شروع به ایراد جرح
fussiness
U
ایراد گیری کردن
geochronology
U
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
moses antedates zoroastes
U
موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
demurrer
U
ایراد عدم کفایت ادله
quoted
U
ایراد کردن مظنه دادن
To refuse a criticism. To brush aside an objection.
U
ایراد واعتراضی رارد کردن
quote
U
ایراد کردن مظنه دادن
the objection will not lie
U
ان ایراد وارد نخواهد بود
quotes
U
ایراد کردن مظنه دادن
run down
<idiom>
U
انتقاد کردن ،ایراد گرفتن
fussing
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
fusses
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
demurs
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurring
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
demurred
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
fussed
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
demur
U
ایراد بدون ورود در ماهیت بدوی
to spotlessly perform something
U
اجرا کردن چیزی بطور بی ایراد
Upon his arrival , he delinered a speech .
U
به محض ورود نطقی ایراد کرد
Any objections ?
U
فرمایشی بود ؟ ( ایراد یا اعتراضی دارید )
fuss
U
ایراد گرفتن خرده گیری کردن
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
historcicism
U
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
salutatorian
U
دانشجوی ایراد کننده نطق افتتاحیه جشن فارغ التحصیلی
to go easy on somebody
[something]
U
خیلی ایراد نگرفتن
[انتقادی نبودن]
از کسی
[در مورد چیزی]
philological
U
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
accumulation
U
[مجموعه ای از ویژگی های معماری مشتق شده از دوره های مختلف تاریخی با ترتیب زمانی مشخص]
philology
U
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
date of acquisition
U
تاریخی که به عنوان شروع دوره استیلای خریدار بر مال دردفتر ثبت و اگر مال استهلاک پذیر باشد
demurrer
U
ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
to jump on somebody
U
به کسی پریدن
[زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
association for computers and humanities
U
یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
dye analysis
U
[آنالیز کردن رنگینه های بکار رفته در فرش جهت تعیین طول عمر فرش و سابقه تاریخی نوع رنگینه]
demurring
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurs
U
ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
pictorial rug
U
قالیچه های تصویری
[قالیچه های پرتره]
[در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
charges
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge
U
عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com