Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
debut
U
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debuts
U
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to nip or crush in the bud
U
در نخستین مرحله رشد کشتن یا پایمال کردن
do up
U
شروع بکار کردن
reentry phase
U
مرحله دخول مجدد موشک درجو
in the egg
U
در مرحله نخستین
start up
<idiom>
U
بازی را شروع کردن
first hand
U
نخستین بازی کن
phased array
U
ترتیب مرحله به مرحله جریان مرحله به مرحله بندی شده
european essembly
U
مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
portal to portal
U
وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
gambit
U
شروع بازی شطرنج
gambits
U
شروع بازی شطرنج
penalty bully
U
شروع بازی پس ازخطای پنالتی
helo
U
پیام عمومی شروع کار که دریک سیستم اشتراک زمان توسط ترمینالها بکار می رود
follow on
U
شروع دور دوم بازی کریکت
tee shot
U
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
follow-on
U
شروع دور دوم بازی کریکت
follow-ons
U
شروع دور دوم بازی کریکت
mashy
U
نام یکی از چوگانهای اهنی که در بازی گلف بکار میرود
technical foul
U
خطای شروع بازی واترپولو پیش ازاعلام داور
leapfrog
U
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogs
U
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogged
U
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
leapfrogging
U
پیش روی مرحله به مرحله پله پله حرکت کردن
teeing
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tees
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
tee
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
teed
U
منطقه شروع هر بخش بازی گلف نگهداشتن توپ بطورعمودی برای ضربه با پا
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
jingo
U
کلمه که شعبده بازان در موقع شعبده بازی بکار میبرند
socialism
U
جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
start off
U
شروع کردن شروع شدن
at first a
U
در نخستین دید در وهله نخستین
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
creep
U
مرحله به مرحله جلو رفتن
sequenced ejection
U
سیستم پرتاب مرحله به مرحله
creeps
U
مرحله به مرحله جلو رفتن
sophistication
U
نوع انتخاب سریع که اطلاعات مرحله اول مرتب سازی در مرحله دوم به کار می رود تا سرعت انتخاب را افزایش دهد
boost phase
U
مرحله دوم پرتاب موشک مرحله روشن شدن موتورمرحله دوم
to retire in to oneself
U
از جامعه کناره گیری کردن
to seed a person to c.
U
کسیرا از جامعه بیرون کردن
leagues
U
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
league
U
مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
assembler
U
اسمبلی که برنامه به زبان اسمبلی را در دو مرحله به کد ماشین تبدیل میکند. ابتدا آدرسهای ابتدایی ذخیره می شوند و در مرحله دوم آن را به آدرس مطلق تبدیل می کنند
pettifog
U
از مرحله پرت کردن
set up
U
مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
phasing
U
مرحله بندی کردن عملیات
dares
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dared
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
dare
U
جرات کردن مبادرت بکار دلیرانه کردن بمبارزه طلبیدن
commissioning
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commission
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
set up
U
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
put on
U
اعمال کردن بکار گماردن
employs
U
بکار گماشتن استخدام کردن
employing
U
مشغول کردن بکار گرفتن
employ
U
بکار گماشتن استخدام کردن
employed
U
مشغول کردن بکار گرفتن
employed
U
بکار گماشتن استخدام کردن
aminister
U
تهیه کردن بکار بردن
operate
U
عمل کردن بکار افتادن
operates
U
عمل کردن بکار افتادن
employing
U
بکار گماشتن استخدام کردن
operated
U
عمل کردن بکار افتادن
employs
U
مشغول کردن بکار گرفتن
employ
U
مشغول کردن بکار گرفتن
to strike into
U
شروع کردن
get one's feet wet
<idiom>
U
شروع کردن
set in
U
شروع کردن
streek
U
شروع کردن
set about
<idiom>
U
شروع کردن
commence
U
شروع کردن
commences
U
شروع کردن
commencing
U
شروع کردن
embark upon
U
شروع کردن
embarks
U
شروع کردن
embarking
U
شروع کردن
put in hand
U
شروع کردن
kick off
<idiom>
U
شروع کردن
embarked
U
شروع کردن
commenced
U
شروع کردن
tee off
U
شروع کردن
embark
U
شروع کردن
get off on the wrong foot
<idiom>
U
بد شروع کردن
take up
<idiom>
U
شروع کردن
set to
U
با اشتیاق شروع کردن
to gather way
U
شروع بحرکت کردن
attempting to steal
U
شروع کردن به سرقت
come to blows
<idiom>
U
شروع به جنگیدن کردن
dig in
<idiom>
U
شروع به خوردن کردن
get in on the ground floor
<idiom>
U
ازابتدا شروع کردن
to start
U
شروع کردن به دویدن
to start
[for]
U
شروع کردن رفتن
[به]
launched
U
شروع کردن حمله
to f. a laughing
U
شروع بخنده کردن
set-to
U
با اشتیاق شروع کردن
launch
U
شروع کردن حمله
set-tos
U
با اشتیاق شروع کردن
To start from scratch .
U
از هیچ شروع کردن
to open fire
U
شروع به اتش کردن
warm up
U
شروع کردن به کار
open fire
U
شروع به تیراندازی کردن
blast-off
U
شروع بپرواز کردن
tune up
U
شروع باواز کردن
to start from the beginning
[to start afresh]
U
از آغاز شروع کردن
pipe up
U
شروع به نی زدن کردن
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
blast off
U
شروع بپرواز کردن
launches
U
شروع کردن حمله
launching
U
شروع کردن حمله
to break into a run
U
شروع کردن به دویدن
walkthrough
U
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
to set about
U
شروع کردن مبادرت کردن بکاری
turn on
<idiom>
U
روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
to push off
U
شروع کردن بیرون رفتن
attempting to commit murder
U
شروع کردن به قتل عمد
restart
U
بازاغازی دوباره شروع کردن
back to the drawing board
<idiom>
U
کاری را از اول شروع کردن
scratch the surface
<idiom>
U
تازه شروع به کار کردن
begin
U
اغاز نهادن شروع کردن
to get to
U
شروع کردن دست گرفتن
attempts
U
قصد کردن شروع به جرم
attempting
U
قصد کردن شروع به جرم
attempt
U
قصد کردن شروع به جرم
attempted
U
قصد کردن شروع به جرم
triggered
U
شروع کردن حمله یاکار
trigger
U
شروع کردن حمله یاکار
begins
U
اغاز نهادن شروع کردن
go off
<idiom>
U
شروع به زنگ زدن کردن
triggers
U
شروع کردن حمله یاکار
attempting to commit rape
U
شروع کردن به تجاوز جنسی
to come to one's senses
U
شروع به فکر عاقلانه کردن
come to one's senses
<idiom>
U
شروع به فکر صحیح کردن
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
inflight phase
U
مرحله بازدید حین پرواز مرحله عملیات حین پرواز
take off
U
جهش کردن شروع به پرواز به پروازدرامدن
to struck up
U
بهم زدن شروع بزدن کردن
to start quarrelling
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
[اصطلاح روزمره]
to tie into something
[ American E]
U
با هیجان و پر انرژی کاری را شروع کردن
to get cracking
U
شروع کردن
[به کاری]
[اصطلاح روزمره]
to be fever began to a bate
U
تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
off the wagon
<idiom>
U
دوباره شروع به خوردن الکل کردن
pick up
<idiom>
U
ادامه دادن ،دوباره شروع کردن
invisible hand
U
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
wetting
U
مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
paragon
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
buff stick
U
بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
wet blanket
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
paragons
U
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
wet blankets
U
پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
reward is an iduce to toil
U
چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
combat phase
U
مرحله درگیری در رزم مرحله رزم
phasing
U
مرحله بندی مرحله بندی عملیات
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
to turn on the waters
U
یکدفعه شروع به گریه کردن
[اصطلاح روزمره]
indent
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indenting
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
indents
U
شروع کردن یک خط متن با فضایی در حاشیه سمت چپ
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
to start an argument with somebody
U
با کسی شروع به بگو و مگو
[جر و بحث]
کردن
to get down to business
U
کار و بار را شروع کردن
[اصطلاح روزمره]
cancellation
U
عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
load point
U
شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
to start a fight with somebody
U
با کسی شروع به بگو و مگو
[جر و بحث]
کردن
gesticulate
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
distemper
U
ترکیبی از گچ اب چسب و موادرنگی که در رنگ کردن داخل اطاقها بکار میرود
gesticulating
U
با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
synonymize
U
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
launching area
U
منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
initiate
U
اغاز کردن شروع کردن
lead off
<idiom>
U
شروع کردن ،باز کردن
launching
U
شروع کردن اقدام کردن
launches
U
شروع کردن اقدام کردن
push off
<idiom>
U
ترک کردن ،شروع کردن
launched
U
شروع کردن اقدام کردن
initiated
U
اغاز کردن شروع کردن
initiating
U
اغاز کردن شروع کردن
launch
U
شروع کردن اقدام کردن
initiates
U
اغاز کردن شروع کردن
cold
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colder
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
coldest
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
colds
U
روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com