English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
position warfare U نبرد موضعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preventive war U نبرد پدافندی نبرد به منظور جلوگیری ازعملیات دشمن
wager of battle U نوعی از دادرسی که در زمان ویلیام فاتح در انگلستان مرسوم بود و در ان طرفین دعوی به نبرد می پرداختند وفاتح نبرد دادبرده محاکمه نیزمحسوب می شد
regional <adj.> U موضعی
local <adj.> U موضعی
locals U موضعی
local U موضعی
focal U موضعی
topical U موضعی
spot checks U مقابله موضعی
spot check U مقابله موضعی
spot checks U بررسی موضعی
local U مکانی موضعی
position defense U دفاع موضعی
spasm U تشنج موضعی
spasms U تشنج موضعی
position correction U تصحیحات موضعی
position warfare U جنگ موضعی
locals U مکانی موضعی
spot lamp U لامپ موضعی
local oscillator U اوسیلاتور موضعی
local anasthesia U بیهوشی موضعی
locally U بطور موضعی
concentrated or single load U بار موضعی
ischmia U کم خونی موضعی
local paraysis U فلج موضعی
local velocity U سرعت موضعی
gripe U تشنج موضعی
ischemia U کم خونی موضعی
localization U موضعی کردن
ischaemia U کم خونی موضعی
spot check U بررسی موضعی
focal seizure U حمله صرعی موضعی
local deformation U تغییر شکل موضعی
depressions U فرو رفتگی موضعی
transient ischemia U کم خونی موضعی موقت
depression U فرو رفتگی موضعی
local action U تخلیه موضعی باتری
asymmetric local deformation U تغییر شکل موضعی بی تقارن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
novocain U ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
osteomyelitis U التهاب موضعی و مخرب استخوان
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
to anaesthetize locally U سر کردن بیهوشی موضعی زدن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
naps U نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped U نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nap U نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
vorticity U میزان برداری دوران موضعی سیال
napping U نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nip U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nips U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
campaign U نبرد
campaigned U نبرد
campaigning U نبرد
battling U نبرد
set-to U نبرد
set-tos U نبرد
struggle U نبرد
struggled U نبرد
struggles U نبرد
struggling U نبرد
fights U نبرد
fight U نبرد
set to U نبرد
campaigns U نبرد
combats U نبرد
actions U نبرد
passage of arms U نبرد
battled U نبرد
battle U نبرد
combating U نبرد
combated U نبرد
action U نبرد
combat U نبرد
battles U نبرد
war cry U عربده نبرد
warm corner U نبرد سخت
in a U مشغول نبرد
infighting U نبرد نزدیک
land combat U نبرد زمینی
infighting U نبرد در فاصله کم
naval campaign U نبرد دریایی
land combat U نبرد در ساحل
preventive war U نبرد دفاعی
passage at arms U نبرد مواقعه
campaigns U صحنه نبرد
frays U نبرد نزاع
frayed U نبرد نزاع
fray U نبرد نزاع
militating U نبرد کردن
militates U نبرد کردن
militated U نبرد کردن
militate U نبرد کردن
conflict U کشمکش نبرد
battling U نبرد کردن
battles U نبرد کردن
list U میدان نبرد
battle U نبرد کردن
battlefields U میدان نبرد
battlefield U میدان نبرد
conflicts U کشمکش نبرد
conflicted U کشمکش نبرد
campaigning U صحنه نبرد
battleship U نبرد ناو
battle position U موضع نبرد
battle ship U نبرد ناو
battled U نبرد کردن
campaigned U صحنه نبرد
battle group U گروه نبرد
campaign U صحنه نبرد
area of war U منطقه نبرد
battleships U نبرد ناو
The scen of a bloody (great) battle. U صحنه نبرد خونین
protracted war U استراتژی نبرد طولانی
dog fight U نبرد جنگندههای هوایی
forward echelon U رده جلوی نبرد
She achieved nothing . U کاری از پیش نبرد
battle map U نقشه منطقه نبرد
opposing forces U نیروهای درگیر نبرد
out of action U از نبرد خارج شده
campaigning U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign U رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
campaigned U رزم نبرد کردن جنگیدن
campaign U رزم نبرد کردن جنگیدن
war strenght U قدرت نبرد نیروی جنگی
it wasdone in no time U اینکار چندان وقتی نبرد
battlefield evacuation U اخراجات پزشکی از میدان نبرد
campaigns U رزم نبرد کردن جنگیدن
forward edge of battle area U لبه جلویی منطقه نبرد
waisting U کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
opposing U مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
single combat U اثبات حقانیت بوسیله نبرد تن به تن battle of wager
nibbler U ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
vortex line U خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
superheterodyne U گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
tactical U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically U مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
combated U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combats U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
I didnt get much sleep. U زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com