Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
marker ship
U
ناو نماینده یاجلودار ستون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
moving pivot
U
نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
pilaster
U
هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
Composite Order
U
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
herma
U
ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
pilaster
U
شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
eustyle
U
[دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
baluster
U
ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
blocked
U
[ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
there is many a slip between the cup and the lip
<proverb>
U
از این ستون به آن ستون فرج است
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
rudder post
U
ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
columna rostrata
U
[ستون های توسکانی با پایه ستون]
cells
U
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell
U
دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar
U
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
band of shaft
U
[چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
from pillar to post
U
از این ستون بان ستون
tabulate
U
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates
U
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
angle-leaf
U
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
tabulated
U
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
pace-setters
U
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter
U
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
march outpost
U
نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace setter
U
نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
cadre strength column
U
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
trail formation
U
ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
piled
U
ستون ستون لنگرگاه
pile
U
ستون ستون لنگرگاه
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column
U
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
socle
U
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
acentrous
U
فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
orphan
U
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphaned
U
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans
U
خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
bubble tray column
U
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
barbette
U
ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
indicator
U
نماینده
doer
U
نماینده
doers
U
نماینده
attorney
U
نماینده
representative
U
نماینده
proxy
U
نماینده
attorneys
U
نماینده
commissioner
U
نماینده
deligate
U
نماینده
factor
U
نماینده
factors
U
نماینده
nominee
U
نماینده
commissioners
U
نماینده
representatives
U
نماینده
agent
U
نماینده
deputy
U
نماینده
delegating
U
نماینده
delegates
U
نماینده
delegated
U
نماینده
agents
U
نماینده
deputies
U
نماینده
delegate
U
نماینده
agencies
U
نماینده
representatives
U
نماینده ها
delegates
U
نماینده ها
depts
U
نماینده
dept
U
نماینده
nominees
U
نماینده
agency
U
نماینده
indicatory
U
نماینده
mercantile agent
U
نماینده
proctor
U
نماینده
indicant
U
نماینده
deputations
U
نماینده نمایندگی
representative elements
U
عناصر نماینده
permanent deligate
U
نماینده دایمی
sales representative
U
نماینده فروش
stack indicator
U
نماینده پشته
sole agent
U
نماینده انحصاری
priority indicator
U
نماینده اولویت
election
U
انتخاب نماینده
envoy
U
مامور نماینده
sales agent
U
نماینده فروش
deputation
U
نماینده نمایندگی
legates
U
نماینده پاپ
legate
U
نماینده پاپ
manufacturers' agent
U
نماینده تولیدکننده
envoys
U
مامور نماینده
Members of Parliament
U
نماینده مجلس
Member of Parliament
U
نماینده مجلس
deputies
U
وکیل نماینده
deputy
U
وکیل نماینده
walking delegate
U
نماینده سیار
pathognomomical
U
نماینده ناخوشی
manufacturers' agent
U
نماینده سازنده
jack and gill
U
دونامه نماینده ........
customs agent
U
نماینده گمرکی
manufacturer's agent
U
نماینده سازنده
manufacturer's agent
U
نماینده تولیدکننده
check indicator
U
نماینده مقابله
consular agent
U
نماینده کنسولی
parliamentarians
U
نماینده مبرز
parliamentarian
U
نماینده مبرز
assignee
U
نماینده مامور
law agent
U
نماینده حقوقی
law agent
U
نماینده قضایی
internunico
U
نماینده پاپ
insurance agent
U
نماینده بیمه
marker ship
U
کشتی نماینده
by depty
U
بوسیله نماینده
pathognomic
U
نماینده ناخوشی
expessive
U
حاکی نماینده
overseas agent
U
نماینده خارجی
opostolic delegate
U
نماینده پاپ
representation
U
تمثال نماینده
representations
U
تمثال نماینده
represent
U
نماینده بودن
envoi
U
مامور نماینده
represented
U
نماینده بودن
represents
U
نماینده بودن
home service agent
U
نماینده فروش داخلی
delegacy
U
نماینده هیئت نمایندگان
phraseogram
U
خط یا خطوط نماینده عبارات
factors
U
حق العمل کار نماینده
guidon
U
پرچم نماینده واحد
ho stands for water
U
نماینده اب است O2H
envoy extraordiinary
U
نماینده فوق العاده
debt collecting agency
U
نماینده وصول مطالبات
to act for somebody
U
نماینده کسی بودن
polyphonic
U
نماینده چندین صدا
polyphonous
U
نماینده چندین صدا
officially represented
U
دارای نماینده رسمی
shipping agent
U
نماینده شرکت کشتیرانی
sole agent
U
نماینده منحصر بفرد
sole representative
U
نماینده منحصر بفرد
special agent
U
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
regents
U
نماینده پادشاه رئیس
forwarding agent
U
نماینده حمل و نقل
full length
U
نماینده تمام قدانسان
lord lieutenant
U
نماینده پادشاه در ایالات
regent
U
نماینده پادشاه رئیس
overseas agent
U
نماینده درکشور بیگانه
exponents
U
شرح دهنده نماینده
legates
U
نماینده پاپ حاکم
legate
U
نماینده پاپ حاکم
senator
U
نماینده مجلس سنا
exponent
U
شرح دهنده نماینده
factor
U
حق العمل کار نماینده
senators
U
نماینده مجلس سنا
delegations
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
unseated
U
محروم کردن نماینده از کرسی
unseating
U
محروم کردن نماینده از کرسی
unseat
U
محروم کردن نماینده از کرسی
unseats
U
محروم کردن نماینده از کرسی
ship's husband
U
مباشر و مالک نماینده کشتی
typifying
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typify
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typifies
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
typified
U
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
delegation
U
اعزام نماینده هیات نمایندگی
g man
U
نماینده مخصوص دایره بازرسی
impersonify
U
ادم ساختن نماینده بودن از
symptomatic
U
مطابق نشانه بیماری نماینده
agents
U
نماینده عامل شیمیایی خرج
syndic
U
نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
legates
U
ایلچی نماینده تام الاختیار
legate
U
ایلچی نماینده تام الاختیار
agent
U
نماینده عامل شیمیایی خرج
genotype
U
نوع معرف و نماینده یک جنس
lexigraphy
U
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
he voted by proxy
U
بوسیله وکیل یا نماینده رای داد
resident
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
High Commissioners
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
subagent
U
عامل دست دوم نماینده فرعی
High Commissioner
U
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
to act
[as somebody]
U
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
residents
U
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
lagate a latere
U
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
program music
U
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
persona grata
U
نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
residency
U
محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
to speak on behalf of
[as representative]
U
از طرف
[کسی]
صحبت کردن
[به عنوان نماینده]
state's attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
state attorney
U
نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
phonotypy
U
چاپ با حروفی که هرکدام نماینده یک صدای معینی است
proxy
U
نماینده صاحب سهم در مجمع عمومی صاحبان سهام وکیل
jeap &gill
U
دو نام نماینده برای پسران ودختران که درحکایات یامثل هابگویند
notes
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
noting
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
phonetic system of spelling
U
اصول املایی بموجب ان هرحرف نماینده همیشگی یک صدای معین میباشد
note
U
نامهای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم میشودaide-memoire
embassies
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassy
U
سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
liberal gift
U
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
minister plenipotentiary
U
نماینده سیاسی که زیر دست سفیرکبیر است ولی قدرت تمام دارد
roundhead
U
نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com