English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hard starboard U ناو رابا چرخش سریع بسمت پاشنه بگردانید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
switchbacks U چرخش سریع 081 درجه
switchback U چرخش سریع 081 درجه
flicked U ضربه سریع با چرخش مچ انحراف ناگهانی تیر از خط مستقیم
flick U ضربه سریع با چرخش مچ انحراف ناگهانی تیر از خط مستقیم
flicks U ضربه سریع با چرخش مچ انحراف ناگهانی تیر از خط مستقیم
flicking U ضربه سریع با چرخش مچ انحراف ناگهانی تیر از خط مستقیم
Please pass round the fruit . U لطفا" میوه را دور بگردانید
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
heels U پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
heel U پاشنه جوراب پاشنه گذاشتن به
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
in the quality of U بسمت
upwind U بسمت باد
downwind U بسمت باد
To bring two persons face to face . U دونفر رابا هم روبروکردن
leeward U بسمت مخالف باد
on drive U ضربه بسمت توپزن
reentrant U متوجه بسمت داخل
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
he was ordained priest U اورا بسمت کشیش گماشتند
bear up U برگشتن قایق بسمت باد
leg hit U ضربه بسمت محدوده توپزن
beats U حرکت قایق بسمت باد
cross court U بسمت مخالف زمین در قطر
beat U حرکت قایق بسمت باد
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
drift bolt U میخی که میخ دیگری رابا ان دراورند
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
bear off U برگشتن قایق بسمت مخالف باد
To speake in great detail. U مطلبی رابا طول وتفصیل بیان کردن
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
To do something waveringly. U کاری رابا ترس ولرز انجام دادن
to ride one's horse to death U اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
head up U بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
thins U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thin U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
thinned U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
backswing U تاب اولیه راکت تنیس بسمت عقب
thinners U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
crossings U پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید
thinnest U بسمت سیار ودور از میله شماره 1 بولینگ
headstay U سیمی که دکل را بسمت جلوقایق نگاه میدارد
crossfire U پرتاب توپ که با زاویه بسمت پایگاه می اید
sniveled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivel U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
ruddleman U چوپانی که گوسفندان خود رابا گل اخری رنگ کرده
sniveling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelling U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivels U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
snivelled U اب بینی رابا صدا بالا کشیدن دماغ گرفتن
To conduct a meeting in an orderly manner. U جلسه ای رابا نظم وتر تیب اداره کردن
To treat them all alike. (indiscriminately). U همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
to peg out U میخ اخر رابا گوی زدن وبازی رابپایان رساندن
pugging U خاک اره یا چیز دیگری که فضایی رابا ان پرکنندتاصدادران نه پیچد
planimeter U دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند
hard starboard U سمت ناو را بسمت مغناطیسی اعلام شده تغییر دهید
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
lawn bowling U بازی بین 2 نفر یاتیمهای 2 تا 4 نفره بصورت غلطاندن گویها بسمت جک
fore U فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
action oriented management report U گزارشی که شرایط غیرعادی رابا توجه ویژهای که نیازدارد به مدیریت هشدار میدهد
obituarist U کسیکه در گذشتهای تازه رابا شرح حال در گذشتگان درروزنامه اعلان می کنند
single action U یک بار چرخش قرقره با یک بار چرخش دسته
sagging U تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
speediness U سریع السیر سریع
speedy U سریع السیر سریع
tenant by sufference U هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
left slide U حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
to rime one word with another U یک کلمه رابا کلمه دیگر قافیه اوردن
jigsaw puzzle U نوعی بازی معمایی که بازیکنان باید قطعات متلاشی و مختلف یک شکل یا نقشه رابا هم جفت کرده و شکل مخصوص با ان بسازند
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
quarter deck U پاشنه
talons U پاشنه پا پاشنه
shoes U پاشنه
pivot footstep U پاشنه
talon U پاشنه پا پاشنه
overtaking light U پاشنه
wake U کف پاشنه
waked U کف پاشنه
after castle U پاشنه
heel U پاشنه در
heels U پاشنه
sterns U پاشنه
sternest U پاشنه
sterner U پاشنه
pivot U پاشنه در
pivoted U پاشنه در
pivots U پاشنه در
heel U پاشنه سد
heels U پاشنه سد
heel U ته پاشنه کف
heel U پاشنه
heelpiece U پاشنه
wakes U کف پاشنه
door hinge U پاشنه در
door hinge U پاشنه
shoeing U پاشنه
bridge shoe U پاشنه
bridge shoe U پاشنه پل
bridge seat U پاشنه پل
shoe U پاشنه
stern U پاشنه
heels U ته پاشنه کف
trigger U پاشنه
shoe lift U پاشنه کش
triggered U پاشنه
cup U پاشنه در
cupped U پاشنه در
cups U پاشنه در
heels U پاشنه در
door-furniture U پاشنه ی در
triggers U پاشنه
upstream toe U پاشنه سد
stern rope U طناب پاشنه
after turret U توپ پاشنه
abaft U به سمت پاشنه
heel and toe با پنجه و پاشنه
heeltap U لایی پاشنه
heelpiece U پاشنه پوش
heel cut U محافظ پاشنه پا
bootjack U پاشنه کش چکمه
aft spring U اسپرینگ پاشنه
heeler U پاشنه ساز
aftermost U نزدیک پاشنه
heel U پاشنه [کفش]
transom stern U پاشنه تخت
calcaneum U استخوان پاشنه
trim aft U نشست پاشنه
trunnion U پاشنه افقی
dead astern U درست پاشنه
toe protection U پاشنه بندی
to take to ones heels U پاشنه راورکشیدن
tiller flat U سکان پاشنه
dwi chook U پشت پاشنه پا
fantail U پاشنه ناو
following sea U موج پاشنه
boat tail U پاشنه قایق
heel loop قوس پاشنه
transom stern U پاشنه صاف
pivot U پاشنه گردان
stern U پاشنه ناو
slipshod U پاشنه خوابیده
stepping U پاشنه کفش
shoehorns U پاشنه کش کفش
poop deck U بالاترین پل پاشنه
pivoted U پاشنه گردان
quarter boom U بوم پاشنه
shoehorn U پاشنه کش کفش
quarter boom U تیرک پاشنه
step U پاشنه کفش
pivots U پاشنه گردان
sterns U پاشنه ناو
sternest U پاشنه ناو
kedge anchor U لنگر پاشنه
kick with the heel U ضربه با پاشنه پا
pivot instep kick U ضربه با پاشنه پا
mizzen sail U بادبان پاشنه
sterner U پاشنه ناو
instep U پاشنه جوراب یاکفش
by the stern U از طرف پاشنه ناو
insteps U پاشنه جوراب یاکفش
heels U توپ را با پاشنه پا رد کردن
heel U توپ را با پاشنه پا رد کردن
heels U پاشنه پی دیواره حائل یا سد
shoehorn U پاشنه کش بکار بردن
pivot U پاشنه محور چرخ
pivot U روی پاشنه چرخیدن
heel در پاشنه قرار گرفتن
heel U پاشنه پی دیواره حائل یا سد
pivoted U پاشنه محور چرخ
pirouettes U چرخ روی پاشنه
shoehorns U پاشنه کش بکار بردن
pirouette U چرخ روی پاشنه
block heel U نعلبند پاشنه اسب
shoe U پاشنه کیل ناو
pivots U پاشنه محور چرخ
pivots U روی پاشنه چرخیدن
pivoted U روی پاشنه چرخیدن
after body U قسمت پاشنه ناو
fore foot U کیل ناو در پاشنه
swivelled U لولای پاشنه گرد
running free U بادبانی با باد پاشنه
taffrail U نرده پاشنه ناو
splash board U سپر پاشنه قایق
stern fast U طناب پاشنه قایق
heeltap U لایه پاشنه کفش
heel thrust U فشار پاشنه پا در پیچیدن
heel kick U ضربه با پاشنه پا به عقب
stern post U ستون پاشنه ناو
stern hook U نفر پاشنه قایق
ensign staff U میله پرچم پاشنه
drilling shoe U پاشنه ی مته کاری
sock U کفش راحتی بی پاشنه
swivels U لولای پاشنه گرد
shoeing U پاشنه کیل ناو
shoes U پاشنه کیل ناو
swivel U لولای پاشنه گرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com