Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
here is bread in plenty
U
نان فراوان داریم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
easy money
U
پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
We are short of space here .
U
اینجا جا کم داریم
we have a seedless type too
U
یک رقم بی هسته هم داریم
we are in the same way
U
ما هم همان حال را داریم
We have a wedding ceremony comin off.
U
جشن عروسی در پیش داریم
We have plenty of time .
U
خیلی وقت هست ( داریم )
we make it a rule to
U
قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
We are expecting guests for dinner .
U
برای شام مهمان داریم
what is the score
U
هر کدام چند بازی داریم
We have a long journey before us .
U
مسافرت طولانی در پیش داریم
There is no hurry , there is plenty of time .
U
عجله نکنید وقت زیاد داریم
we abhor a traitor
U
از شخص خائن تنفر و بیم داریم
We have two books extra.
U
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
we regret the error
U
از اشتباهی که شده است تاسف داریم
You name it , weve got it.
U
از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
We'll need 10 years at a
[the]
minimum.
U
ما کمکمش به ۱۰ سال
[برای این کار]
نیاز داریم.
Carry the one
[two]
.
U
یک
[دو]
در ذهن داریم.
[ریاضی]
[در جمع یا ضرب دوعدد که حاصلشان دو رقمی باشد]
In regard to the proposed changes I think we need more information.
U
در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
in abundance
U
فراوان
foison
U
فراوان
feracious
U
فراوان
exuberantly
U
فراوان
an abundance of
U
فراوان
all out
U
فراوان
in galore
U
فراوان
oodlins
U
فراوان
unsparing
U
فراوان
redundantly
U
فراوان
redun dantly
U
فراوان
plentifully
U
فراوان
affluent
U
فراوان
excessive
U
فراوان
profuse
U
فراوان
prolific
U
فراوان
plentiful
U
فراوان
abundant
U
فراوان
superabundant
U
فراوان
plenty
U
فراوان
galore
U
فراوان
oodles
U
فراوان
richly
U
فراوان
copious
U
فراوان
exuberant
U
فراوان
fulsome
U
فراوان
teemed
U
فراوان بودن
infest
U
فراوان بودن در
teems
U
فراوان بودن
infested
U
فراوان بودن در
cretaceous
U
دارای گچ فراوان
infesting
U
فراوان بودن در
teeming
U
فراوان بودن
infests
U
فراوان بودن در
f. money
U
پول فراوان
teem
U
فراوان بودن
abounds
U
فراوان بودن
abounded
U
فراوان بودن
amply
U
بطور فراوان
luxuriant vegetation
U
گیاهان فراوان
abounding
U
فراوان بودن
abundantly
U
بطور فراوان
rampant vegetation
U
گیاهان فراوان
abound
فراوان بودن
superrabundant
U
زیاد فراوان
post haste
U
با شتاب فراوان
feisty
U
فراوان چابک
abound in
U
فراوان داشتن
abound with
U
فراوان داشتن
exuberate
U
فراوان بودن
abundant element
U
عنصر فراوان
very
U
چندان فراوان
lots
U
بسیار فراوان
rife
U
فراوان عادی
bounteous
U
باسخاوت فراوان
it smells of the lamp
U
با زحمت فراوان
foison
U
محصول فراوان
rampant
U
فراوان حکمفرما
plenty of rain
U
باران فراوان
ample
U
فراوان مفصل
overflowing
U
فراوان ریزش
We have problems of our own.
U
ما مشکلات خودمان را داریم.
[وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
he is f. of money
U
پول فراوان دارد
copiously
U
فراوان زیاد مفصلا
grow rife
U
فراوان یا متداول شدن
luxuriance
U
شکوه وجلال فراوان
knock oneself out
<idiom>
U
باعث تلاش فراوان
pervade
U
فراوان یا شایع بودن
shock head
U
دارای موی فراوان
superabound
U
زیاد فراوان بودن
post haste
U
بسرعت شتاب فراوان
to have plenty of time
U
وقت فراوان داشتن
a copious choice of food and drink
U
غذا و نوشیدنی فراوان
pervades
U
فراوان یا شایع بودن
pervading
U
فراوان یا شایع بودن
pervaded
U
فراوان یا شایع بودن
in deepest sympathy
U
با دلسوزی بسیار فراوان
we are want of money
U
ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
luxuriated
U
فراوان شدن وفور یافتن
luxuriate
U
فراوان شدن وفور یافتن
slather
U
مقدار فراوان بیش ازاندازه
luxuriates
U
فراوان شدن وفور یافتن
overrefinement
U
تهذیب بسیار اراستگی فراوان
overlabour
U
با رنج فراوان انجام دادن
with much pains
U
با رنج فراوان با زحمات بسیار
overabound
U
بیش از اندازه فراوان بودن
luxuriating
U
فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country
U
کشور با نیروی کار فراوان
shock headed
U
انبوه گیسو دارای موی فراوان
Joyedevivre
U
لذت فراوان زندگی
[ریشه فرانسوی]
Ferdowsi is held in the greatest respect.
U
فردوسی مورد احترام فراوان است
it is a in terms
U
پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
wisha
U
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution
U
در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Vistory was dearly bought .
U
پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
Mahogany was once abundant
[prolific]
in the tropical forests.
U
یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
jam session
U
اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
opened
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
Perspex
U
خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
open
U
تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
phenolic epoxy
U
خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
well there are actors and actors
U
آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com