English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 221 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
note U نامه رسمی
notes U نامه رسمی
noting U نامه رسمی
missive U نامه رسمی
missives U نامه رسمی
letter de chancellerie U نامه رسمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
memoranda U نامه غیر رسمی تذکاریه
memorandum U نامه غیر رسمی تذکاریه
memorandums U نامه غیر رسمی تذکاریه
memorial U نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
memorials U نامه یا یادداشت غیر رسمی عریضه
bulletin U اگهی نامه رسمی
bulletins U اگهی نامه رسمی
protest U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protested U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protesting U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests U واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
judicial writ U نامه رسمی صادره از محکمه
letters missive U نامه رسمی پادشاه که در ان کسی برای اسقفی گماشته شده است
memoire U نامه غیر رسمی
pro memoria U نامه غیر رسمی
Other Matches
post script U مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent U تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler U جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts U بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
libels U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling U هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel U هجو نامه یا توهین نامه افترا
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
certificates U رضایت نامه شهادت نامه
certificate U رضایت نامه شهادت نامه
affidavits U شهادت نامه قسم نامه
credential U گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement U موافقت نامه پیمان نامه
to a. letter U روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
testacy U دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
institutional U رسمی
official U رسمی
formal U رسمی
formmal U رسمی
solemn U رسمی
orthodox U رسمی
formalizing U رسمی کردن
contracts under seal U عقد رسمی
cognizance U اخطار رسمی
noterial document U سند رسمی
formalizes U رسمی کردن
formalized U رسمی کردن
formalize U رسمی کردن
formalising U رسمی کردن
formalises U رسمی کردن
placards U پروانه رسمی
communique U ابلاغ رسمی
placard U پروانه رسمی
dress suit U لباس رسمی شب
positioned U شغل رسمی
position U شغل رسمی
insigne U نشان رسمی
insigne U مدال رسمی
legalization U شناسایی رسمی
mare's tail U هپوریس رسمی
official document U سند رسمی
official authorities U مراجع رسمی
official channels U مجاری رسمی
official channels U طرق رسمی
formalised U رسمی کردن
dress uniform U انیفرم رسمی
driss uniform U لباس رسمی
officials U مقامات رسمی
extra official U غیر رسمی
audiences U ملاقات رسمی
audience U ملاقات رسمی
formal accountability U ذیحسابی رسمی
formal education U اموزش رسمی
formal group U گروه رسمی
formal review U سان رسمی
formal review U بررسی رسمی
hansard U مذاکرات رسمی
official communications U ابلاغیه رسمی
bonspiel U مسابقه رسمی
informal U غیر رسمی
unofficial U غیر رسمی
officiated U مقام رسمی
officiates U مقام رسمی
officiating U مقام رسمی
nonformal U غیر رسمی
tuxedos U لباس رسمی
tuxedo U لباس رسمی
talking to U سرزنش رسمی
talking-to U سرزنش رسمی
official receiver U اعتصاب رسمی
intrant U ورود رسمی
bank holidays U تعطیلات رسمی
asparagus U مارچوبهء رسمی
officious U غیر رسمی
pronouncement U اعلامیه رسمی
protested U اعتراض رسمی
protests U اعتراض رسمی
protesting U واخواست رسمی
protesting U اعتراض رسمی
protests U واخواست رسمی
protested U واخواست رسمی
protest U اعتراض رسمی
pronouncements U اعلامیه رسمی
career U دوره رسمی
careered U دوره رسمی
careering U دوره رسمی
careers U دوره رسمی
official U عالیرتبه رسمی
official U موثق و رسمی
insignia U نشان رسمی
insignia U مدال رسمی
protest U واخواست رسمی
aregular cook U اشپز رسمی
prontonotary U سردفتراسناد رسمی
returned U گزارش رسمی
official religion U دین رسمی
official receipt U رسید رسمی
reprimanded U توبیخ رسمی
return U گزارش رسمی
semi officially U بطورنیم رسمی
semiformal U نیمه رسمی
official rate U نرخ رسمی
reprimand U توبیخ رسمی
function U ایین رسمی
solemn form U طریقه رسمی
returning U گزارش رسمی
reprimanding U توبیخ رسمی
boarding call U بازدید رسمی
prothonotary U سردفتراسناد رسمی
public submission U مناقصه رسمی
smallage U کرفس رسمی
officiously U بطورغیر رسمی
semi official U نیمه رسمی
returns U گزارش رسمی
functioned U ایین رسمی
functions U ایین رسمی
speedwell U سیزاب رسمی
Full dress. Formal dress. U لباس رسمی
free and easy <idiom> U غیر رسمی
stand on ceremony <idiom> U رسمی بودن
semiofficial U نیمه رسمی
official language U زبان رسمی
official jurnal U روزنامه رسمی
official gazette U روزنامه رسمی
throwaway U غیر رسمی
official deed U سند رسمی
official prices U قیمتهای رسمی
standard time U زمان رسمی
state religion U مذهب رسمی
statute mile U مایل رسمی
officiate U مقام رسمی
reprimands U توبیخ رسمی
officialize U رسمی کردن
tux U لباس رسمی
official meeting U اجتماع رسمی
vestment U لباس رسمی
official meeting U ملاقات رسمی
card-carrying U عضو رسمی
post boy U نامه بر
breve U نامه
manifest U نامه
manifested U نامه
manifesting U نامه
letters U نامه
manifests U نامه
carriers U نامه بر
epistles U نامه
correspoundence U نامه ها
epistle U نامه
letter U نامه
carrier U نامه بر
dress shirts U پیراهن لباس رسمی
legal holiday U تعطیلات رسمی وقانونی
vestment U لباس رسمی اسقف
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
pronouncements U افهار عقیده رسمی
pronouncement U افهار عقیده رسمی
finery [formal] U جامه رسمی جشن
morning dress U جامهی رسمی صبحگاهی
dress shirt U پیراهن لباس رسمی
bulletin U ابلاغیه رسمی بیانیه
notary public U سردفتر اسناد رسمی
notary public's office U دفتر اسناد رسمی
jury U مقامات رسمی نافر
juries U مقامات رسمی نافر
black tie U کت نیمه رسمی مردانه
nonconformists U مخالف کلیسای رسمی
introductions U معرفی رسمی اشناسازی
introduction U معرفی رسمی اشناسازی
bulletins U ابلاغیه رسمی بیانیه
stuffed shirt <idiom> U شخص رسمی وجدی
notary U سر دفتر اسناد رسمی
notary U سردفتر اسناد رسمی
notaries U سر دفتر اسناد رسمی
notaries U سردفتر اسناد رسمی
milkweed U پادزهر رسمی استبرق
red carpet U تشریفات و احترامات رسمی
nonformal education U اموزش غیر رسمی
notarization U گواهی محضری و رسمی
notary public U دفتر اسناد رسمی
dress uniform U لباس رسمی نظامی
Thai U زبان رسمی تایلند
bank rate of discount U نرخ رسمی تنزیل
officially represented U دارای نماینده رسمی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com