Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scorbutic
U
ناشی از کمبود ویتامین C
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
scurvy
U
کمبود ویتامین C
xerophthalmia
U
رمد چشم مرضی در اثر کمبود ویتامین A
short handed
U
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short-handed
U
داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
vitamins
U
ویتامین
ascorbic acid
U
ویتامین C
vitamine
U
ویتامین
vitamin
U
ویتامین
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
vitaminize
U
ویتامین به غذا زدن
antivitamin
U
مادهای که ویتامین ها را خنثی میکند
hypervitaminosis
U
ناراحتیهای حاصله در اثر ازدیاد ویتامین در بدن
riboflavin
U
ریبو فلاوین ویتامین B به فرمول 6O4N2H71C که در شیر و تخم مرغ و جگر و غیره یافت میشود
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
shortage
U
کمبود
deficiency
U
کمبود
deficit
U
کمبود
leakage
U
کمبود
shortsage
U
کمبود
leakages
U
کمبود
shortfalls
U
کمبود
shortcomings
U
کمبود
shortfall
U
کمبود
shortcoming
U
کمبود
deficiencies
U
کمبود
deficits
U
کمبود
shortages
U
کمبود
time trouble
U
کمبود وقت
leakages
U
کمبود و کسری
lacks
U
کمبود نیازمندی
leakage
U
کمبود کسر
deficient
U
دارای کمبود
leakage
U
کمبود و کسری
leakages
U
کمبود کسر
lacking
U
فقدان کمبود
underpopulation
U
کمبود جمعیت
credit tightness
U
کمبود اعتباری
lacked
U
کمبود نیازمندی
lack
U
کمبود نیازمندی
oxygen deficit
U
کمبود اکسیژن
hard up
<idiom>
U
کمبود پول
anoxia
U
کمبود اکسیژن
beriberi
U
بیماری کمبود ویتامن B
labor shortage
U
کمبود نیروی کار
acholia
U
فقدات یا کمبود صفرا
electron deficient molecules
U
مولکولهای با کمبود الکترون
dearth
U
قحط و غلا کمبود
avitaminosis
U
کمبود ویتامینها در بدن
leukopenia
U
کمبود گویچههای سفیدخون
lack of self-confidence
U
کمبود اعتماد به نفس
lack of confidence
U
کمبود اعتماد به نفس
shortcomings
U
نکته ضعف کمبود
understaffed
U
دچار کمبود کارمند
immune defect
U
کمبود ایمنی
[پزشکی]
short supply
U
اماد کمبود دار
defective
U
دارای کمبود معیوب
immunodeficiency
U
کمبود ایمنی
[پزشکی]
shortcoming
U
نکته ضعف کمبود
mulnutrition
U
کمبود مواد غذائی در بدن
hypoxia
U
کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
deficit
U
کسر موازنه کمبود سرمایه
attenuation
U
کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
deficits
U
کسر موازنه کمبود سرمایه
degradation
U
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
deficit
U
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits
U
کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
The room is stuffy.
U
هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
charges
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge
U
1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
ill-
U
ناشی
ill
U
ناشی
due
U
ناشی از
maladroit
U
ناشی
even tual
U
ناشی
result
U
ناشی
ills
U
ناشی
emergent
U
ناشی
gauche
U
ناشی کج
descended
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
resulted
U
ناشی
resulting
U
ناشی
muffed
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
resultant
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
therefrom
U
ناشی از ان
skill less
U
ناشی
skilless
U
ناشی
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
dilettantes
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
muff
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
muffs
U
ناشی
muffing
U
ناشی
degradation
U
کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
tare and tret
U
وزن بسته یا لفاف یا جعبه محموله و مقدار کمبود وزنی که در نتیجه حمل و نقل درمحموله ایجاد میشود وقابل قبول است
rise
U
ناشی شدن
irritative
U
ناشی از تحریک
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
novices
U
ادم ناشی
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
abnerval
U
ناشی از عصب
adipic
U
ناشی ازچربی
novice
U
ادم ناشی
guttural
U
ناشی از گلو
awkwardness
U
ناشی گری
toxic
U
ناشی از زهراگینی
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
gremie
U
بی تجربه و ناشی
gaucherie
U
ناشی گری
awkward
U
بی لطافت ناشی
jackleg
U
ناشی نادرست
privative
U
ناشی از محرومیت
issues
U
ناشی شدن
unperfect
U
ناشی نابلد
rises
U
ناشی شدن
unskil
U
ناشی بی مهارت
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
stingy
U
ناشی از خست
internal
U
ناشی ازدرون
issue
U
ناشی شدن
issued
U
ناشی شدن
premune
U
ناشی از جلوگیری
emanated
U
ناشی شدن
emanates
U
ناشی شدن
rise
U
ناشی شدن از
emanate
U
ناشی شدن
tisy
U
ناشی از مستی
emanating
U
ناشی شدن
rises
U
ناشی شدن از
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
sequent
U
منتج ناشی
shear crack
U
ترک ناشی از برش
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
shear failure
U
گسیختگی ناشی از برش
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
shear stress
U
تنش ناشی از برش
toxic psychosis
U
روان پریشی ناشی از سم
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
intuitional
U
ناشی از درک مستقیم
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
ravening
U
حریص ناشی از حرص
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
rube
U
ادم دهاتی ناشی
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
wind wave
U
خیز اب ناشی از باد
wind wave
U
موج ناشی از باد
war risks
U
خطرات ناشی از جنگ
occupation authorities
U
اقتدارات ناشی از اشغال
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
comes
U
رخ دادن ناشی شدن
arises
U
رخ دادن ناشی شدن
flowed
U
ناشی شدن فلو
flows
U
ناشی شدن فلو
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
proceed
U
ناشی شدن از عایدات
result
U
ناشی شدن نتیجه
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
indiscriminate
U
ناشی از عدم تبعیض
sentiment
U
ضعف ناشی ازاحساسات
resulting
U
ناشی شدن نتیجه
flow
U
ناشی شدن فلو
proceeded
U
ناشی شدن از عایدات
well-intentioned
U
ناشی از نیت خوب
well-meaning
U
ناشی از قصد خوب
arise
U
رخ دادن ناشی شدن
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
ingenious
U
با هوش ناشی از زیرکی
well meaning
U
ناشی از قصد خوب
arising
U
رخ دادن ناشی شدن
internal
U
باطنی ناشی ازدرون
come
U
رخ دادن ناشی شدن
nonaligned
U
نوک خواندن که در همان محل رسانه مغناطیسی نیست که نوک نوشتن بود. تولید کمبود کیفیت سیگنال
deriving
U
ناشی شدن از منتج کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com