Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
privative
U
ناشی از محرومیت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
proscription
U
محرومیت
disqualify
U
محرومیت
disqualifies
U
محرومیت
disqualified
U
محرومیت
deprivation
U
محرومیت
disqualifying
U
محرومیت
forfeit
U
محرومیت
bereavement
U
محرومیت
exclusion
U
محرومیت
bereavements
U
محرومیت
forfeits
U
محرومیت
forfeiting
U
محرومیت
forfeited
U
محرومیت
vitiosity
U
محرومیت
privations
U
محرومیت
privation
U
محرومیت
deprivations
U
محرومیت
deprived
U
محرومیت کشیده
deprived
U
توام با محرومیت
stimulus deprivation
U
محرومیت تحریکی
sleep deprivation
U
محرومیت از خواب
emotional deprivation
U
محرومیت هیجانی
sensory deprivation
U
محرومیت حسی
reprobate
U
هرزه محرومیت
reprobates
U
هرزه محرومیت
disherison
U
محرومیت ازارث
deprivation from inheritance
U
محرومیت از ارث
disinheritance
U
محرومیت از ارث
deprival
U
بی نصیبی محرومیت
principle of exclusion
U
اصل محرومیت
binocular deprivation
U
محرومیت دو چشمی
deprivable
U
قابل محرومیت
monocular deprivation
U
محرومیت یک چشمی
cultural deprivation
U
محرومیت فرهنگی
food deprivation
U
محرومیت غذایی
attainder
U
محرومیت از حقوق مدنی
Deprivation of ones civil rights .
U
محرومیت از حقوق مدنی
civil death
U
محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation
U
محرومیت از حقوق مدنی
disbarment
U
محرومیت از شغل وکالت
civic d.
U
محرومیت از حقوق کشوری
corruption of blood
U
محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
ostracism
U
محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی
salique law
U
محرومیت اولاداناث از توارث تاج وتخت
disfranchisement
U
محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
salic law
U
محرومیت اولاد اناث از توارث تاج وتخت
outlawry
U
بی بهره گی از حقوق وحمایت قانونی محرومیت ازحقوق
ill
U
ناشی
skill less
U
ناشی
dilettante
U
ناشی
skilless
U
ناشی
descended
U
ناشی
resultant
U
ناشی
amateurish
U
ناشی
dilettantes
U
ناشی
ill-
U
ناشی
ills
U
ناشی
even tual
U
ناشی
mala filde
U
ناشی
gauche
U
ناشی کج
therefrom
U
ناشی از ان
resulting
U
ناشی
resulted
U
ناشی
result
U
ناشی
due
U
ناشی از
emergent
U
ناشی
dilettanti
U
ناشی
muffed
U
ناشی
muffing
U
ناشی
maladroit
U
ناشی
muff
U
ناشی
Due to
U
ناشی از
on account of somebody
[something]
U
ناشی از
muffs
U
ناشی
rises
U
ناشی شدن از
rise
U
ناشی شدن
rise
U
ناشی شدن از
rhapsodical
U
ناشی از احساسات
as green as grass
<idiom>
U
کم تجربه و ناشی
jackleg
U
ناشی نادرست
emanate
U
ناشی شدن
toxic
U
ناشی از زهراگینی
awkward age
U
سن خامکار
[ناشی]
abnerval
U
ناشی از عصب
awkwardness
U
ناشی گری
unfortunate
U
ناشی ازبدبختی
guttural
U
ناشی از گلو
novice
U
ادم ناشی
novices
U
ادم ناشی
awkward
U
بی لطافت ناشی
adipic
U
ناشی ازچربی
emanating
U
ناشی شدن
emanates
U
ناشی شدن
emanated
U
ناشی شدن
premune
U
ناشی از جلوگیری
rises
U
ناشی شدن
irritative
U
ناشی از تحریک
unperfect
U
ناشی نابلد
gaucherie
U
ناشی گری
dittographic
U
ناشی ازتکراراشتباهی
negligent
U
ناشی از بی مبالاتی
unskil
U
ناشی بی مهارت
gremie
U
بی تجربه و ناشی
variorum
U
ناشی ازچندمنبع
sequent
U
منتج ناشی
issue
U
ناشی شدن
stingy
U
ناشی از خست
issued
U
ناشی شدن
hypostatic
U
ناشی از ته نشینی
tisy
U
ناشی از مستی
due to an accident
U
ناشی از یک حادثه
issues
U
ناشی شدن
internal
U
ناشی ازدرون
flow
U
ناشی شدن فلو
well-meaning
U
ناشی از قصد خوب
result
U
ناشی شدن نتیجه
flowed
U
ناشی شدن فلو
perjurious
U
ناشی از پیمان شکنی
resulting
U
ناشی شدن نتیجه
despiteous
U
ناشی ازکینه یالج
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
ebb current
U
جریان ناشی از افت اب
interoceptive
U
ناشی از امعاء واحشاء
left handed
U
واقع در سمت چپ ناشی
impiteous
U
ناشی از سخت دلی
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
inexpertness
U
ناشی گری بی تخصصی
well meaning
U
ناشی از قصد خوب
associative inhibition
U
بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation
U
سهولت ناشی از تداعی
occupation authorities
U
اقتدارات ناشی از اشغال
occupation disease
U
امراض ناشی از کار
resulted
U
ناشی شدن نتیجه
absorption losses
U
تلفات ناشی از جذب
indiscriminate
U
ناشی از عدم تبعیض
damage feasant
U
خسارت ناشی از حیوانات
intuitional
U
ناشی از درک مستقیم
pot valour
U
دلپری ناشی از مستی
short sighted
U
ناشی از کوته نظری
wind wave
U
خیز اب ناشی از باد
rube
U
ادم دهاتی ناشی
royalistic
U
ناشی از شاه پرستی
arise
U
رخ دادن ناشی شدن
vinculo matrimonii
U
ناشی از علقه زوجیت
arises
U
رخ دادن ناشی شدن
arising
U
رخ دادن ناشی شدن
renunciatory
U
ناشی از انکار نفس
wind wave
U
موج ناشی از باد
internal
U
باطنی ناشی ازدرون
shear failure
U
گسیختگی ناشی از برش
shear crack
U
ترک ناشی از برش
shear stress
U
تنش ناشی از برش
war risks
U
خطرات ناشی از جنگ
ingenious
U
با هوش ناشی از زیرکی
proceeded
U
ناشی شدن از عایدات
well-intentioned
U
ناشی از نیت خوب
scorbutic
U
ناشی از کمبود ویتامین C
come
U
رخ دادن ناشی شدن
comes
U
رخ دادن ناشی شدن
kinetic energy
U
نیروی ناشی ازحرکت
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
tutelar authority
U
اختیار ناشی از قیومت
sentiment
U
ضعف ناشی ازاحساسات
use inheritance
U
وراثت ناشی از کاربرد
toxic psychosis
U
روان پریشی ناشی از سم
thoughtless
U
لاقید ناشی از بی فکری
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
proceed
U
ناشی شدن از عایدات
renunciative
U
ناشی از انکار نفس
flows
U
ناشی شدن فلو
ravening
U
حریص ناشی از حرص
profits a prendre
U
حقوق ناشی از مزارعه
ineligibility
U
عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
excess demand inflation
U
تورم ناشی از مازاد تقاضا
forced vibration
U
ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
simple content debt
U
دین ناشی از قرارداد شفاهی
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
technological unemployment
U
بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
somatogenic
U
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
social decrement
U
کاهش ناشی از کار جمعی
social increment
U
افزایش ناشی از کار جمعی
faute de mieux
U
همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
form drag
U
مقاومت ناشی از شکل جسم
rain wash
U
فرسایش ناشی از ریزش باران
paganish
U
بیت پرست ناشی ار شرک
property income tax
U
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
occupation authority
U
اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
idols of the cave
U
اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market
U
اوهام ناشی از سخن وامیزش
well mcaning
U
خوش نیت ناشی از قصدخوب
wind load
U
سربار ناشی از اثرات باد
rounding errors
U
خطاهای ناشی از سرراست کردن
repetitive stress injury
U
اسیب ناشی از فشار تکراری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com