English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
palatinate U ناحیه قلمرو کنت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parish U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
parishes U بخش یا ناحیه قلمرو کشیش کلیسا
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
terrtorialize U محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
Other Matches
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
sphere U قلمرو
milieux U قلمرو
bourgeon U قلمرو
spheres U قلمرو
home range U قلمرو
realm U قلمرو
realms U قلمرو
zone U قلمرو
kingdom U قلمرو
zones U قلمرو
count palatine U قلمرو
milieus U قلمرو
milieu U قلمرو
circling U قلمرو
territory U قلمرو
orbits U قلمرو
orbited U قلمرو
orbit U قلمرو
territories U قلمرو
circle U قلمرو
circled U قلمرو
circles U قلمرو
dominion U قلمرو
shrievalty U قلمرو
area U قلمرو
domains U قلمرو
areas U قلمرو
domain U قلمرو
territory of state U قلمرو دولت
principality U قلمرو شاهزاده
principalities U قلمرو شاهزاده
viscounty U قلمرو ویکنت
archdeaconry U قلمرو و سرشماس
scope U قلمرو حوزه
dioceses U قلمرو اسقف
abbacy U قلمرو راهب
duchy U قلمرو دوک
sultanates U قلمرو سلطان
sultanate U قلمرو سلطان
dukedoms U قلمرو دوک
dukedom U قلمرو دوک
jurisdication U حق قضاوت قلمرو
duchies U قلمرو دوک
subkingdom U قلمرو تابعه
heathendom U قلمرو کفار
grand duchy U قلمرو دوک
satrapy U قلمرو ساتراپ
knowledge domain U قلمرو اگاهی
knowledge domain U قلمرو دانش
realms U قلمرو سلطان
regality U سلطنت قلمرو
popedom U قلمرو پاپ
lieutenancy U قلمرو ستوانی
diocese U قلمرو اسقف
realm U قلمرو سلطان
queendom U قلمرو ملکه
pashalic U قلمرو پاشا
kaiserdom U قلمرو حکومت قیصر
khanate U قلمرو حکومت خان
seigneury U قلمرو حکومت لرد
purview U قلمرو اجراء چشم رس
prelature U قلمرو اسقف اعظم
diocesan U وابسته به قلمرو اسقف
parsonage U قلمرو کشیش بخش
archbishopric U مقام یا قلمرو اسقف
parsonages U قلمرو کشیش بخش
barony U ملک یا قلمرو بارون
title of territory U مالکیت قلمرو کشور
archduchy U قلمرو و حکومت دوک بزرگ
archdiocese U قلمرو مذهبی اسقف اعظم
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
in claisum U دریایی که در قلمرو کشورویژهای باشد
closed sea U دریایی که جزو قلمرو کشوری باشد
seigniory U قلمرو امرای دوره ملوک الطوایفی
dominion U قلمرو ملک وابستگان مستقل یک کشور
count palatine U قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
extraterritorial U واقع درخارج قلمرو داخلی خارج مملکتی
thaneship U قلمرو یا موقعیت ومقام خان مقام خانی
vicarate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
vicariate U قلمرو خلافت حوزه تحت نظر خلیفهء اعظم
reporting by axception U گزارشی که فقط حاوی اقلام خارج از قلمرو عادی بوده ونیازمند توجه مدیریت است
proclimax U ناحیه
local <adj.> U ناحیه ای
subregion U ناحیه
output area U ناحیه
realms U ناحیه
regional <adj.> U ناحیه ای
reaching U ناحیه
reached U ناحیه
demesne U ناحیه
reach U ناحیه
sympatric U هم ناحیه
situs U ناحیه
reaches U ناحیه
regions U ناحیه
area U ناحیه
zones U ناحیه
districts U ناحیه
areas U ناحیه
sectors U ناحیه
wards U ناحیه
sector U ناحیه
ward U ناحیه
shires U ناحیه
shire U ناحیه
district U ناحیه
realm U ناحیه
partition U ناحیه
ranged U ناحیه
range U ناحیه
zone U ناحیه
ranges U ناحیه
partitions U ناحیه
region U ناحیه
edge zone U ناحیه لبه
regions U ناحیه عملیات
commutation zone U ناحیه کموتاسیون
zones U منطقه ناحیه
regions U ناحیه نظامی
touch spot U ناحیه بساوشی
two phase region U ناحیه دو فازی
critical region U ناحیه بحرانی
critical area U ناحیه بحرانی
critical region U ناحیه شاخص
depletion area U ناحیه تخلیه
depletion barrier U ناحیه تخلیه
region U ناحیه عملیات
dead space U ناحیه کور
depletion layer U ناحیه تخلیه
depletion zone U ناحیه تخلیه
fixed area U ناحیه ثابت
wernicke's area U ناحیه ورنیکه
measuring range U ناحیه ی سنجش
magnetic domain U ناحیه مغناطیسی
hypnogenic zone U ناحیه خواب زا
indifference zone U ناحیه خنثی
work area U ناحیه کاری
input area U ناحیه ورودی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
littoral U ناحیه ساحلی
zone of contact U ناحیه تماس
zone U منطقه ناحیه
motor area U ناحیه حرکتی
naval district U ناحیه دریایی
forbidden zone U ناحیه ممنوع
regions U ناحیه فضا
frequency region U ناحیه فرکانس
overflow area U ناحیه سرریز
output area U ناحیه خروجی
geiger muller region o. plateau U ناحیه قطع
genital zone U ناحیه تناسلی
gold field U ناحیه زرخیز
goldfield U ناحیه زرخیز
oral zone U ناحیه دهانی
heat affected zone U ناحیه پیوند
Sept U ناحیه محصو
the abdominal region U ناحیه شکم
soft spot U ناحیه نشست
lumbar U ناحیه کمر
districts U ناحیه نظامی
recording eara U ناحیه ضبط
district U ناحیه نظامی
sciatic U ناحیه چاربند
scan area U ناحیه پیمایش
suppressor area U ناحیه بازدارنده
sector commander U فرمانده ناحیه
residential area U ناحیه مسکونی
telephone area U ناحیه اتصال
region U ناحیه نظامی
regionalism U ناحیه گرایی
skid row U ناحیه پست
storage area U ناحیه انبارش
slum U ناحیه فقیرنشین
slums U ناحیه فقیرنشین
region U ناحیه فضا
erogenous zone U ناحیه شهوتزا
erogenous zones U ناحیه شهوتزا
Equator U ناحیه استوایی
silva U ناحیه جنگلی
terrain U زمین ناحیه
territorialization U ایجاد ناحیه
range of storke U ناحیه ضربه
broca's area U ناحیه بروکا
part U سهم ناحیه
boom swing U ناحیه لرزش
audio range U ناحیه صوتی
arid area U ناحیه خشک
range of adjustment U ناحیه تنظیم
pyramidal area U ناحیه هرمی
baffle area U ناحیه کور
area search U جستجوی ناحیه
sector U خط کش ریاضی ناحیه
sectors U خط کش ریاضی ناحیه
range of variation U ناحیه انحراف
active area U ناحیه فعال
common area U ناحیه مشترک
range of variation U ناحیه تغییر
radius of action U ناحیه رانندگی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com