English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
How was I supposed to know . After all I didnt have a crystal ball. مگر کف دستم را بو کرده بودم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
i was in an awkword p U بد جوری گیر کرده بودم
i had scarely arrived U تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
scarf joint U جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak U گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
He twisted my arm. U دستم را پیچاند
I did it unwittingly. I lost count. U از دستم دررفت
She furtively pressed my hand . U یواشکی دستم را فشارداد
She pressed my hand . U دستم را فشار داد
I am busy . my hands are tied. U دستم بند است
I have a tooth abscess. U دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
My hand is bruised. U دستم ضرب دیده است
I am tied up ( busy) at the moment. U الان دستم بند است
I have no access to anywhere . U دستم از همه جا کوتاه است
I know Tehran like the back of my hand . U تهران رامثل کف دستم می شناسم
The hot fat scalded my hand . U روغن داغ دستم را سوزاند
I cant reach the shelf . U دستم به قفسه نمی رسد
My nose (hand)is bleeding. U دماغم ( دستم ) خون می آید
I have just received your letter. U کاغذت تازه به دستم رسیده است
i will do my possible U هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
The ring is too small for my finger. U انگشتر به انگشتم ( دستم ) نمی رود
What's the damage? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
If I lay my hands on him. U اگر دستم به اوبرسد می دانم چکار کنم
I have a free hand in this matter. U دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
have one's hand full U کار مهمتر داشتن [دستم یا دستش بند است]
i was under his roof U او بودم
was:iwas U من بودم
i was up late last night U بودم
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i passed an uneasy night U ناراحت بودم
i was on the watch for it U مراقب ان بودم
i was in the garden U در باغ بودم
if i were U اگر من بودم
i was under his roof U مهمان او بودم
were i in his skin U اگر بجای او بودم
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
i would i were a child U ای کاش بچه بودم
the wall U پشت دیوارایستاده بودم
i wish i were U کاش من مرغی بودم
I was so tired that … U آنقدر خسته بودم که ...
i had been caught U گرفته شده بودم
i was under theimpression that U به این عقیده بودم که ...
i was absent for a while U یک مدتی غایب بودم
i was about to go U در شرف رفتن بودم
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
If I were you. IF I were in your shoes. U اگر جای شما بودم
I was an eye witness to what happened. U من حاضر وناظر وقا یع بودم
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
I wish I were rich . U کاش ( کاشکی ) پولدار بودم
I was standing at the street corner . U درگوشه خیابان ایستاده بودم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
were i in your place U اگر جای شما بودم
I had no choice ( alternative ) but to marry her . U محکوم بودم که با اوازدواج کنم
I was sound asleep when he knocked. U وقتیکه در زد غرق خواب بودم
I was waist deep in water . U با کمر درآب فرورفته بودم
in my raw youth U در روزگارجوانی که خام وناازموده بودم
if i were you U اگر من جای شما بودم
I told you , didnt I ? U من که بتو گفتم ( گفته بودم )
I was up all night in my bed. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
i was the second to speak U دومین کسی که سخن گفت من بودم
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
i was not my self U از خود بیخود شده بودم بهوش نبودم
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting. U من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I was absolutely infuriated. کارد میزدی خونم در نمی آمد [بی نهایت عصبانی بودم]
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
tumid <adj.> U پف کرده
turgid <adj.> U پف کرده
bloat U پف کرده
souffle U پف کرده
souffles U پف کرده
soufflTs U پف کرده
off the trail U پی گم کرده
bouffant U پف کرده
puffy <adj.> U پف کرده
puffed out <adj.> U پف کرده
infusion U دم کرده
infusions U دم کرده
unconsciously U غش کرده
gelid U یخ کرده
unconscious U غش کرده
beastby U کرده
i am 0 rials out of pocket U کرده ام
puff pastry U پف کرده
puffed <adj.> U پف کرده
sawn U اره کرده
grown U رشد کرده
strained U صاف کرده
pulled U خشک کرده
in flower U شکوفه کرده
billowy U باد کرده
baggily U بطورباد کرده
bendon U نیت کرده
clarified U صاف کرده
beheld U مشاهده کرده
blubbery U ورم کرده
ventricular U باد کرده
he is worn with travel U سفراوراخسته کرده
they have done their work U را کرده اند
nodular U ورم کرده
iced ppa U خنک کرده
intumescent U باد کرده
intumescent U اماس کرده
inwrought U از تو کار کرده
testate U وصیت کرده
it is very easily done U کرده میشود
smoothfaced U صاف کرده
self taught U تحصیل کرده
let it be done U کرده شود
overage U کم رشد کرده
ghi U کره اب کرده
ghee U کره اب کرده
warm infusion U چیز دم کرده
deep rooted U ریشه کرده
distent U ورم کرده
wedded U ازدواج کرده
tinned U قوطی کرده
restrained U لگام کرده
enrooted U ریشه کرده
farci U دلمه کرده
farcie U دلمه کرده
farthingale U دامن پف کرده
fecit U درست کرده
airless U گرفته یا دم کرده
fretty U اماس کرده
fubsy U قوز کرده
fucate U رنگ کرده
off the track U ازخط پی گم کرده
mistaken U اشتباه کرده
bunged up U باد کرده
knotted U ازدحام کرده
puffy <adj.> U باد کرده
worked [been successful] <past-p.> U کار کرده
carpeted U فرش کرده
inveterate U ریشه کرده
grown-ups U رشد کرده
decorated U زینت کرده
tumid U اماس کرده
began U شروع کرده
blown U ورم کرده
I have a flat [tire] . U من پنچر کرده ام.
full-grown U رشدکامل کرده
full grown U رشدکامل کرده
tumescent U ورم کرده
fried U سرخ کرده
grown-up U رشد کرده
puffed <adj.> U ورم کرده
shot U اصابت کرده
puffed out <adj.> U باد کرده
tumid <adj.> U باد کرده
turgid <adj.> U باد کرده
puffed <adj.> U آماس کرده
puffed out <adj.> U آماس کرده
puffy <adj.> U آماس کرده
tumid <adj.> U آماس کرده
turgid <adj.> U آماس کرده
shots U اصابت کرده
get U کسب کرده
puffed out <adj.> U ورم کرده
puffy <adj.> U ورم کرده
tumid <adj.> U ورم کرده
turgid <adj.> U ورم کرده
puffed <adj.> U باد کرده
hidden U پنهان کرده
getting U کسب کرده
gets U کسب کرده
unruffled U ارام کرده
indrawn U جذب کرده
refined U تمیز کرده
picked U پاک کرده
chose U انتخاب کرده
whey U شیرچرخ کرده
educated U تحصیل کرده
begotten U تولید کرده
swollen U ورم کرده
risen U طلوع کرده
iced U خنک کرده
purified U پاک کرده
painted U رنگ کرده
swollen U اماس کرده
rooted U ریشه کرده
deep-rooted U ریشه کرده
sweated U عرق کرده
protuberant U باد کرده
fled U فرار کرده
trigmous U سه بار عروسی کرده
The door is jammed. در گیر کرده است.
made up U مصنوعی بزک کرده
made-up U مصنوعی بزک کرده
they are on strike U اعتصاب کرده اند
i am f.caught U عجب گیری کرده ام
the tribes are all up U طغیان کرده اند
ranker U افسر سربازی کرده
magdalen or lene U فاحشه توبه کرده
saute U در روغن سرخ کرده
borne U تحمل کرده یاشده
school drop out U ترک تحصیل کرده
forgotten U فراموش کرده یا شده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com