English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accredit U مورد اطمینان بودن یا شدن
accrediting U مورد اطمینان بودن یا شدن
accredits U مورد اطمینان بودن یا شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trusty U موتمن مورد اطمینان
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
balance U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
balances U روش اطمینان یافتن از هم سطح بودن در انتهای دو ستون
aligner U وسیلهای که از صاف بودن کاغذ در چاپگر اطمینان حاصل میکند
to admit of d U مورد بحث بودن
draw fire <idiom> U مورد هدف بودن
steal the show <idiom> U دراجرا مورد توجه بودن
to be in great request U مورد احتیاج زیاد بودن
siege mentality U احساس مورد حمله و خصومت بودن
disliking U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislike U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
disliked U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
dislikes U بیزار بودن مورد تنفر واقع شدن
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
safety U اطمینان
trusts U اطمینان
trusted U اطمینان
certainty U اطمینان
security U اطمینان
certainties U اطمینان
surety U اطمینان
trust U اطمینان
sureties U اطمینان
assuredness U اطمینان
trustingly U با اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
assurance U اطمینان
fideism U اطمینان
confidences U اطمینان
certitude U اطمینان
instable U بی اطمینان
confidence U اطمینان
assurances U اطمینان
certes U اطمینان
affiance U اطمینان
ensuring U اطمینان یافتن
overconfidence U اطمینان بیش از حد
insures U اطمینان یافتن
liable U قابل اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
ensure U اطمینان یافتن
ensures U اطمینان یافتن
unreliability U عدم اطمینان
valid U قابل اطمینان
fiducial interval U فاصله اطمینان
figure on اطمینان داشتن
uncertainty U عدم اطمینان
ensured U اطمینان یافتن
relief valve U شیر اطمینان
factor of safety U عامل اطمینان
insuring U اطمینان یافتن
trusty U اطمینان بخش
interval confidence U فاصله اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
quality assurance U اطمینان از کیفیت
solid U قابل اطمینان
solids U قابل اطمینان
reputable U قابل اطمینان
assurable U قابل اطمینان
assuring U اطمینان دادن
assures U اطمینان دادن
assure U اطمینان دادن
i'll warrant U اطمینان میدهم
fire escapes U پلکان اطمینان
positiveness U قطعیت اطمینان
insurance stockage U ذخیره اطمینان
limits of confidence U حدود اطمینان
safety belt U کمربند اطمینان
safety belts U کمربند اطمینان
reassurance U اطمینان مجدد
reassurance U اطمینان افرینی
reassurances U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان افرینی
level of confidence U سطح اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
assuror U اطمینان دهنده
play up U اطمینان دادن به
interval confidence U دامنه اطمینان
fire escape U پلکان اطمینان
cretain U تاحدی اطمینان
confide U اطمینان کردن
accrediting U اطمینان کردن
confidence interval U فاصله اطمینان
reliability U قابل اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
accredit U اطمینان کردن
safety valve U دریچه اطمینان
accredits U اطمینان کردن
truster U اطمینان کننده
reliable U قابل اطمینان
coniviction U عقیده اطمینان
sicker U قابل اطمینان
aplomb U اطمینان بخود
dependability U قابلیت اطمینان
bleeder valve U شیر اطمینان
trustful U معتمد اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
reliability U قابلیت اطمینان
confidence level U درجه اطمینان
safety lamp U چراغ اطمینان
safety hook U قلاب اطمینان
safety glass U شیشه اطمینان
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
safety fuse U فیوز اطمینان
confidence belt U کمربند اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
coefficient of safety U ضریب اطمینان
confided U اطمینان کردن
uncertainties U عدم اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
safety-valve U دریچه اطمینان
confidingly U از روی اطمینان
dependable U قابلیت اطمینان
confides U اطمینان کردن
unpromising U غیرقابل اطمینان
safety plug U پولک اطمینان
factor of safety U ضریب اطمینان
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
reasure U دوباره اطمینان یا قوت
trusts U اطمینان پشت گرمی
trusted U اطمینان پشت گرمی
qualms U عدم اطمینان بیم
qualm U عدم اطمینان بیم
misgiving U عدم اطمینان ترس
misgivings U عدم اطمینان ترس
checked U اطمینان از صحت چیزی
reassures U دوباره اطمینان دادن
checks U اطمینان از صحت چیزی
area of uncertainity U منطقه عدم اطمینان
check U اطمینان از صحت چیزی
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
persuasions U اطمینان عقیده دینی
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
reassured U دوباره اطمینان دادن
reliability U قابلیت اطمینان اعتبار
safe U صحیح اطمینان بخش
safer U صحیح اطمینان بخش
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
safes U صحیح اطمینان بخش
safest U صحیح اطمینان بخش
safe yield U بده قابل اطمینان
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
fiduciary U اطمینان بخش ثقه
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
persuasion U اطمینان عقیده دینی
trust U اطمینان پشت گرمی
reassure U دوباره اطمینان دادن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
quality assurance U عملیات اطمینان از کیفیت جنس
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
bleeder type steam engine U ماشین بخار با شیر اطمینان
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
unreliable U غیر قابل اطمینان نامعتبر
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
mistrustfully U ازروی بدگمانی از روی عدم اطمینان
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
sail in U با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
confidence man U کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
life is not worth an hour's p U ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
controls U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
controlling U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
control U اطمینان از بررسی و آزمایش کردن چیزی
I'm sure we can come to some arrangement. U من اطمینان دارم که ما می توانیم به توافقی برسیم .
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
maintained U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
maintains U اطمینان از وضعیت مناسب سیستم و کارایی درست آن
measure U عملیات برای اطمینان یافتن از صحت چیزی
chunking along U عملکرد یک برنامه طویل الاجراو قابل اطمینان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com