English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
biomass feedstock U مواد اولیه زیست توده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
restoration U احیا و مرمت فرش [برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
biomass U زیست توده
biomass pyramid U هرم زیست توده
feed stock U مواد اولیه
raw materials U مواد اولیه
commodity U مواد اولیه متاع
chemical feedstock U مواد اولیه شیمیایی
bins U مخزن مواد اولیه
energy feedstock U مواد اولیه انرژی
bunker U مخزن مواد اولیه
bunkers U مخزن مواد اولیه
bulk material U مواد اولیه حجیم
commodity market U بازار مواد اولیه
commodities U مواد اولیه متاع
raw material stock U موجودی مواد اولیه
bin U مخزن مواد اولیه
buffer stock U مواد اولیه ذخیره
carpet materials U مواد اولیه فرش
drawing materials U مواد اولیه نقشه کشی
primary material U مواد اولیه فرش [همچون نخ و رنگ]
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
feed stock U مواد اولیه که جهت تولید به کارخانه وارد میشود
form utility U کیفیتی که دراثر جمع اوری و بسته بندی مواد اولیه
agrobiology U مطالعهء مواد غذایی خاک زیست شناسی خاک
lava U توده گداخته اتشفشانی مواد مذاب اتشفشانی
current standard cost U مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
building material dealer U فروشنده مصالح ساختمان دلال مواد اولیه ساختمان
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
accelerator ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
tump U توده درختان واقع بر روی تپه توده
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
Ideal City U [شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
ptomaine U مواد الی قلیایی سمی که دراثر پوسیدگی باکتریها برروی مواد ازتی تشکیل میگردد
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
eco-branch U شعبه زیست بوم [شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
durable material U مواد غیراستهلاکی مواد بادوام زیاد
transudate U مواد فرانشت شده مواد مترشحه
dye-stuff U ماده رنگی در رنگرزی الیاف [این رنگینه ها یا بصورت سنتی از مواد طبیعی مانند اکثر گیاهان و بعضی حیوانات و یا از مواد شیمیایی تهیه می شوند]
basic data U دادههای اولیه عناصر اولیه
magnaflux U نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
enzyme U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
enzymes U مواد الی پیچیدهای که درموجود زنده باعث تبدیل مواد الی مرکب به موادساده تر وقابل جذب می گردد انزیم
environmental preservation U نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
basic issue list U اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
slated items U مواد سوختی قوال و بسته بندی شده مواد سوختی یک جاو در بسته
desiccant U مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
biogen U زیست زا
bio- U زیست -
symbion U هم زیست
subsistence U زیست
performance of the dam U زیست سد
biosphere U زیست کره
biology U زیست شناسی
biogenesis U زیست زاد
settlements U زیست گاه
biogenetic U زیست زادی
settlement U زیست گاه
life force U زیست نیرو
biogenic U زیست زاییده
biogeographic U زیست جغرافیایی
biogenosphere U زیست سپهر
biogenosphere U زیست کره
biogeography U زیست جغرافی
biologist U زیست شناس
biosphere U فضای زیست
libidinal U زیست مایهای
biochemists U زیست شیمیدان
biogas U زیست گاز
biogases U زیست گاز
biological clock U زیست گشت
eco- U زیست بوم
homeland U زیست بوم
homelands U زیست بوم
subsists U زیست کردن
biochemistry U زیست- شیمی
biochemistry U زیست شیمی
biochemist U زیست شیمیدان
work U زیست عمل
worked U زیست عمل
biological U زیست شناختی
biologically U زیست شناختی
subsisted U زیست کردن
subsist U زیست کردن
environments U محیط زیست
environment U محیط زیست
biotechnology U زیست فناوری
biophysics U زیست- فیزیک
liveware U زیست افزار
livability U زیست پذیری
joie de vivre U زیست شادی
subsisting U زیست کردن
life space U فضای زیست
inhabitant U زیست کننده در
biosphere U زیست سپهر
biome U زیست بوم
biomechanics U زیست مکانیک
biometrics U زیست سنجی
libidos U زیست مایه
existence U زیست موجودیت
existences U زیست موجودیت
biopolymer U زیست بسپار
modus vivendi U شیوه زیست
biological chemistry U زیست شیمی
biometry U زیست سنجی
biome U اقلیم زیست
biometrics U زیست سنجش
biospher U زیست کره
subsistence U وسایل زیست
biotype U زیست گروه
subsistence U مربوط به زیست
viability U زیست پذیری
bioluminescence U زیست تابی
colony U زیست گاه
biologism U زیست شناسی
libido U زیست مایه
exvia U برون زیست
proclimax U منطقه زیست جانوریاگیاهی
human biometric U زیست سنجی انسانی
psychobiology U روانشناسی زیست شناختی
environmentalism U محیط زیست گرایی
environmentalists U محیط زیست شناس
biological chemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
environmentalist U محیط زیست شناس
environmentalist U محیط زیست گرا
environmentalists U محیط زیست گرا
eco-tech U فناوری زیست بوم
environmentalism U محیط زیست شناسی
biological control U کنترل زیست شناختی
environmental protection U حفاظت محیط زیست
phenology U زیست پدیده شناسی
viable U زیست پذیر ماندنی
fluvial U زیست کننده در رودخانه
environmental impact U نشانزد زیست محیطی
environmental costs U مضار زیست محیطی
environmental conservation U حفافت محیط زیست
environmental benefit U فواید زیست محیطی
geobiology U زمین زیست شناسی
coexistent U باهم زیست کننده
stenobathic U درعمق کم زیست کننده
eco-technology U فناوری زیست بوم
amylum U نشاسته [زیست شیمی]
biodegradable U زیست تجزیه پذیر
biochron U زیست زمان جانداران
lacustrine U زیست کننده دردریاچه
biocid U زیست کش مانع حیات
biochemical catalyst U کاتالیزور زیست شیمیایی
bioclimatology U زیست اقلیم شناسی
life zone U منطقه زیست شناسی
limicoline U زیست کننده درساحل
biochemistry U بیوشیمی [زیست شیمی]
limnetic U زیست کننده در اب شیرین
limnic U زیست کننده در اب شیرین
biologism U زیست شناختی نگری
saltwater U زیست کننده در اب شور
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
to be parasitic [on] U انگلی شدن [زیست شناسی]
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
gene analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
genetic analysis U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
may fly U حشرهای که یک روز زیست میکند
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
live-in U زیست کننده در محل کار
bionic U وابسته به زیست سازه شناسی
bio- U پیشوند وابسته به زیست یا زیستشناسی
biologic U زیست شناسی معرفت الحیات
xerophilous U قابل زیست درمحیطهای خشک
xerophile U قابل زیست در محیطهای خشک
genetic screen U بررسی ژن [پزشکی] [زیست شناسی]
saxatile U درسنگ زیست کننده یا روییده
limnologist U زیست شناس جانوران اب شیرین
host U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
green PC U رایانه زیست بوم دوستانه
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
to be parasitic [on] U پارازیتی شدن [زیست شناسی]
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
host organism U ارگانیسم میزبان [زیست شناسی]
clotting U توده
varletry U توده
clots U توده
lot U توده
clot U توده
rucks U توده
shocked U توده
populace U توده
shocks U توده
accumulations U توده
accumulation U توده
heaps U توده
heaping U توده
cumulation U توده
heap U توده
ruck U توده
rick U توده
plebs U توده
aggregate U توده
the vulgar U توده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com