English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
knowledge engineer U مهندسی دانش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straight "A " student U دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
to respond to something U واکنش نشان دادن به چیزی [مهندسی برق] [مهندسی ماشین آلات]
to react to something U واکنش نشان دادن به چیزی [مهندسی برق] [مهندسی ماشین آلات]
civil engineering works U بناهای مهندسی ساختمانهای مهندسی ساز
engineer U قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineers U قسمت مهندسی رسته مهندسی
engineered U قسمت مهندسی رسته مهندسی
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
science U دانش
scholarship U دانش
scholarships U دانش
kenning U دانش
understanding U دانش
cognisance [British] U دانش
cognition U دانش
knowledge U دانش
sciences U دانش
realising [British] U دانش
knowledge U دانش
realizing U دانش
gramarey U دانش
wisdom U دانش
know-how U دانش
gramary U دانش
gramarye U دانش
know how U دانش
pupils U دانش اموز
knowing faculty U قوه دانش
knowledge base U پایگاه دانش
knowledge domain U قلمرو دانش
knowlege representation U نمایش دانش
schoolboy U دانش اموز
in ken U د رحدود دانش
academy U انجمن دانش
letter U معرفت دانش
letters U معرفت دانش
aeronautics U دانش هوانوردی
kith U دانش و معرفت
student U دانش اموز
students U دانش اموز
physical science U دانش مادی
academies U انجمن دانش
grader U دانش اموز
maieutic U دانش مامایی
normal school U دانش سرا
technical know how U دانش فنی
organum U وسیله دانش
schoolfellow U کسب دانش
computer awarness U دانش کامپیوتر
computer literacy U دانش کامپیوتر
pansophism U دانش مطلق
polymathy U دانش زیاد
polyhistor U دانش بسیار
photology U دانش روشنایی
philomath U دانش پرست
to a knowledge U دانش اندوختن
to reach for knowledge U دانش کوشیدن
teacher's college U دانش سرا
ominscience U دانش بی پایان
omniscience U دانش بی پایان
onomastics U دانش نام
schoolboys U دانش اموز
alumnus U دانش اموخته
an encourouges of science U دانش پرور
life sciences U دانش زیستی
life science U دانش زیستی
witting U معلومات دانش
patrons of learning U دانش پروران
educating U دانش اموختن
thermodynamics U دانش دماپویایی
architectonic U دانش معماری
knowledge representation U بازنمود دانش
scholar U دانش پژوه
educates U دانش اموختن
scholars U دانش پژوه
postgraduates U دانش اموخته
treatise U دانش نویسه
postgraduate U دانش اموخته
treatises U دانش نویسه
schooling U کسب دانش
smattering U دانش سطحی
educate U دانش اموختن
strikers U دانش اموز
knowledge representation U نمایش دانش
learning U دانش یادگیری
erudition U فضل و دانش
pupil U دانش اموز
striker U دانش اموز
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
savoir vivre U دانش اداب ومعاشرت
rudimentary knowledge U دانش مقدماتی یا نخستین
reservoir of knowledge U مخزن یا گنج دانش
psychologt U دانش قواوکارهای ذهنی
relativity of knowledge U نسبی بودن دانش
paleology U دانش چیزهای کهنه
technologies U دانش فنی تکنولوژی
liturgiology U دانش ایین نمازliturgist
he is a prodigy of learning U اعجوبه ایست در دانش
gynecology U دانش امراض زنانه
geogeny U دانش زمین پیدایی
metaphsics U دانش ماورای طبیعت
geogony U دانش زمین پیدایی
metaphsics U نسبت بهشتی و دانش
technology U دانش فنی تکنولوژی
nonrated man U دانش اموز دریایی
equivalent knowledge credit U تصدیق دانش علمی
logic U دانش تفکرات و دلایل
summa U اثار دانش بشری
old boy U دانش آموز پیشین
aeronautic U مربوط به دانش هوانوردی
superficiality U دانش سطحی بیمایگی
aeronautical U مربوط به دانش هوانوردی
academician U عضو انجمن دانش
old boys U دانش آموز پیشین
knowledge U نرم افزاری که دانش
phonics U دانش صدا وپژواک
geology U دانش زمین شناسی
cardiology U دانش قلب شناسی
statics U دانش پایداری نیروها
To acquire knowledge. U دانش فرا گرفتن
macrobiotics U دانش طولانی کردن عمر
encyclopaedias U دایره العلوم دانش جنگ
seaman recruit U دانش اموز ملوانی دریایی
sophy U پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
phonology U دانش دگرگونی صدا در زبان
acadmist U عضو انجمن دانش یافرهنگستان
His knowledge has no limits. U دانش اوحد واندازه ای ندارد
encyclopedia U دایره العلوم دانش جنگ
gnosis U دانش رازهای روحانی عرفان
psychics U دانش قوا وکارهای ذهنی
encyclopedias U دایره العلوم دانش جنگ
podiatry U دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
technology U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics U [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
technologies U اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
women students U زنان دانش اموز محصلین اناث
acodemian U عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
extracurricular U فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
academical U ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
caddies U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddied U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddie U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
learning curve U نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
misology U بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
There is no royal road to learning . <proverb> U مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
actinochemistry U مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
informatics U دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
lore U دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
caddying U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
sliding rule U خط کش مهندسی
engineer's scale U خط کش مهندسی
engineer U مهندسی
engineering U مهندسی
engineers U مهندسی
slide rule U خط کش مهندسی
engineered U مهندسی
slide rules U خط کش مهندسی
architecht's scale U خط کش مهندسی
c U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
cbt U استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
matricular U وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
academically U چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
opto electronics U تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
No less than half the students failed the test. U کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
knowledge U دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
to make a p of one's learing U دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
computer literacy U دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
sanitary engineering U مهندسی بهداشت
engineered U مهندسی کردن
radio engineering U مهندسی رادیو
radar engineering U مهندسی رادار
quality engineering U مهندسی کیفیت
civil engineering U مهندسی ساختمان
communication engineering U مهندسی مخابرات
combat engineer U مهندسی رزمی
abrasive cutting برش [مهندسی]
engineers U مهندسی کردن
genetic engineering U مهندسی ژنتیک
sapper U قسمت مهندسی
theodo;ite U دوربین مهندسی
architecht's scale U خط کش مقیاس مهندسی
structural engineering U مهندسی محاسب
chemical engineering U مهندسی شیمی
social engineering U مهندسی اجتماعی
sappers U قسمت مهندسی
municipal engineering U مهندسی شهرسازی
fuel engineering U مهندسی سوخت
to come to a stop U ایستادن [مهندسی]
gas engineering U مهندسی گاز
mechanical engineering U مهندسی مکانیک
computer engineering U مهندسی کامپیوتر
lighting engineering U مهندسی روشنایی
illuminating engineering U مهندسی روشنایی
metallurgical engineering U مهندسی متالوژی
knowledge engineering U مهندسی معلومات
knowledge engineer U مهندسی اگاهی
hydrulic engineering U مهندسی هیدرولیک
engineer U مهندسی کردن
engineering surveys U مطالعات مهندسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com