English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i rely or your secrecy U من به رازداری شما اطمینان میکنم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
secrecy U رازداری
confidentiality U رازداری
confident test U ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
reliability U اطمینان قابلیت اطمینان
really U احساس میکنم
i wonder he did not catch cold U تعجب میکنم
i suppose so U گمان میکنم
I'd like to think that ... U من فرض میکنم که ...
please take a seat U خواهش میکنم بفرمایید
i have got him on my brain U همیشه به اوفکر میکنم
i will note it down U یاد داشت میکنم
I'll let you know when the time comes ( in due time ) . U وقتش که شد خبر میکنم
i wonder at him U از دست او تعجب میکنم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
Have a seat, please! U خواهش میکنم بفرمایید !
Looking forward to it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
I'm proud of you. U من بهت افتخار میکنم.
anticipating it U پیشبینی اش میکنم [میشود]
i suspect him to be a liar U گمان میکنم دروغگو باشد
i imagine him to be my friend U من تصور میکنم که او دوست من است
i imagine he is my friend U من تصور میکنم او دوست من است
I'm working on it. U دارم روش کار میکنم.
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
I've got the munchies. U یکدفعه احساس گرسنگی میکنم.
Am I right in assuming that ...? U آیا درست فرض میکنم که ...
Am I right in thinking ... U آیا درست فکر میکنم که ...
Please take my suitcase. خواهش میکنم چمدانم را برایم بیاورید.
I think there is a mistake in the bill. من فکر میکنم اشتباهی در صورتحساب هست.
Please take that bag. خواهش میکنم آن کیف را برایم بیاورید.
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
now nonsense now U خواهش میکنم چرند گفتن رابس کن
Have a seat, please! U خواهش میکنم روی صندلی بشینید!
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
I'm putting you through now. U شما را الان وصل میکنم. [در مکالمه تلفنی]
I think we are out of the woods. <idiom> U فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
Please take this luggage. خواهش میکنم این اسباب و اثاثیه را برایم بیاورید.
would you mind ringing U اگر زحمت نیست خواهش میکنم زنگ را بزنید
I assume that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
My name is "Oliver Pit" and live in Berlin. U اسم من الیور پیت هست و در برلین زندگی میکنم.
Please send me information on ... U خواهش میکنم اطلاعات را برایم در مورد ... ارسال کنید.
I premise that you did read this article. U من فرض میکنم که شما این مقاله را خوانده اید.
I'll take a leap of faith. U من آن را باور میکنم [می پذیرم] [چیزی نامشهود یا غیر قابل اثبات]
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
certainty U اطمینان
confidence U اطمینان
certes U اطمینان
surety U اطمینان
confidences U اطمینان
certitude U اطمینان
instable U بی اطمینان
security U اطمینان
confidence limit U حد اطمینان
affiance U اطمینان
assuredness U اطمینان
fideism U اطمینان
sureties U اطمینان
trust U اطمینان
assurances U اطمینان
assurance U اطمینان
trustingly U با اطمینان
trusted U اطمینان
trusts U اطمینان
certainties U اطمینان
safety U اطمینان
safety valve U دریچه اطمینان
confidence level U درجه اطمینان
confidence limits U حدود اطمینان
coniviction U عقیده اطمینان
confidence interval U فاصله اطمینان
confidence coefficicent U ضریب اطمینان
confidence belt U کمربند اطمینان
reassurances U اطمینان مجدد
reassurances U اطمینان افرینی
reliability U قابلیت اطمینان
reputable U قابل اطمینان
failure safety U قابلیت اطمینان
assurable U قابل اطمینان
assurance factor U ضریب اطمینان
assurer U اطمینان دهنده
assuror U اطمینان دهنده
bleeder valve U شیر اطمینان
reassurance U اطمینان افرینی
coefficient of safety U ضریب اطمینان
cretain U تاحدی اطمینان
dependability U قابلیت اطمینان
factor of safety U ضریب اطمینان
safety glass U شیشه اطمینان
insurance stockage U ذخیره اطمینان
interval confidence U فاصله اطمینان
safety fuse U فیوز اطمینان
interval confidence U دامنه اطمینان
level of confidence U سطح اطمینان
limits of confidence U حدود اطمینان
safe valve U دریچه اطمینان
relief valve U شیر اطمینان
overconfidence U اطمینان بیش از حد
play up U اطمینان دادن به
quality assurance U اطمینان از کیفیت
i'll warrant U اطمینان میدهم
safety hook U قلاب اطمینان
safety lamp U چراغ اطمینان
factor of safety U عامل اطمینان
unreliability U عدم اطمینان
fiducial interval U فاصله اطمینان
figure on اطمینان داشتن
unpromising U غیرقابل اطمینان
truster U اطمینان کننده
safety plug U پولک اطمینان
insures U اطمینان یافتن
positiveness U قطعیت اطمینان
liable U قابل اطمینان
trusty U اطمینان بخش
valid U قابل اطمینان
ensure U اطمینان یافتن
ensured U اطمینان یافتن
ensures U اطمینان یافتن
ensuring U اطمینان یافتن
insuring U اطمینان یافتن
trustful U معتمد اطمینان
uncertainty U عدم اطمینان
reliable U قابل اطمینان
accredits U اطمینان کردن
solid U قابل اطمینان
dependable U قابلیت اطمینان
safety-valve U دریچه اطمینان
safety-valves U دریچه اطمینان
assures U اطمینان دادن
confidingly U از روی اطمینان
assure U اطمینان دادن
aplomb U اطمینان بخود
accredit U اطمینان کردن
solids U قابل اطمینان
accrediting U اطمینان کردن
uncertainties U عدم اطمینان
fire escapes U پلکان اطمینان
confides U اطمینان کردن
confide U اطمینان کردن
assuring U اطمینان دادن
reliability U قابلیت اطمینان
safety belt U کمربند اطمینان
reliability U قابل اطمینان
safety belts U کمربند اطمینان
confided U اطمینان کردن
fire escape U پلکان اطمینان
sicker U قابل اطمینان
reassurance U اطمینان مجدد
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
I am positive that ... U من اطمینان کامل دارم که ...
reliability U قابلیت اطمینان اعتبار
qualms U عدم اطمینان بیم
persuasions U اطمینان عقیده دینی
misgiving U عدم اطمینان ترس
checked U اطمینان از صحت چیزی
persuasion U اطمینان عقیده دینی
misgivings U عدم اطمینان ترس
ultimate factor of safety U ضریب اطمینان اختیاری
qualm U عدم اطمینان بیم
safe yield U بده قابل اطمینان
reasure U دوباره اطمینان یا قوت
trusty U موتمن مورد اطمینان
reassure U دوباره اطمینان دادن
reassured U دوباره اطمینان دادن
reassures U دوباره اطمینان دادن
trusted U اطمینان پشت گرمی
safe U صحیح اطمینان بخش
trusts U اطمینان پشت گرمی
safes U صحیح اطمینان بخش
safest U صحیح اطمینان بخش
trust U اطمینان پشت گرمی
mistrust U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusted U اطمینان نکردن به فن داشتن
mistrusting U اطمینان نکردن به فن داشتن
safer U صحیح اطمینان بخش
check U اطمینان از صحت چیزی
checks U اطمینان از صحت چیزی
mistrusts U اطمینان نکردن به فن داشتن
fiduciary U اطمینان بخش ثقه
area of uncertainity U منطقه عدم اطمینان
i am thankful to god U خدا را شکر میکنم خدا را شکرانه میگویم
request modify U درخواست تصحیح دارم درخواست تغییر میکنم
quality assurance U عملیات اطمینان از کیفیت جنس
avouch U اقرار کردن اطمینان دادن
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
i assured him of that U به او در این باره اطمینان دادم
accredits U مورد اطمینان بودن یا شدن
accrediting U مورد اطمینان بودن یا شدن
i reckon U اطمینان به دوستی کسی داشتن
anti flood valve U شیر اطمینان مانع طغیان
accredit U مورد اطمینان بودن یا شدن
persuasions U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
trut U اطمینان داشتن توکل کردن
unreliable U غیر قابل اطمینان نامعتبر
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
persuasion U نظریه یا عقیده ازروی اطمینان
bleeder type steam engine U ماشین بخار با شیر اطمینان
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
dependable U قابل اطمینان مورد اعتماد
sail in U با جدیت و اطمینان بکاری مبادرت کردن
confidence man U کسی که از اطمینان دیگرسوء استفاده میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com