English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
baffle U منعکس
baffled U منعکس
baffles U منعکس
baffling U منعکس
reflected U منعکس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reflect U منعکس شدن
reflecting U منعکس شدن
reflects U منعکس شدن
resound U منعکس کردن
resounded U منعکس کردن
resounds U منعکس کردن
reflectors U منعکس کننده
reactive U منعکس شونده
reflector U منعکس کننده
image U منعکس کردن
images U منعکس کردن
ring with U منعکس کردن
baffles U صفحه منعکس کننده
abat voix U منعکس کننده صدا
baffled U صفحه منعکس کننده
reflective U بازتابنده منعکس سازنده
baffle U صفحه منعکس کننده
reflectively U بطور منعکس شونده
barrel reflector U منعکس کننده لوله
reflectional U بازتابنده منعکس سازنده
baffling U صفحه منعکس کننده
reecho U دوبار منعکس شدن
re echo U دوباره منعکس شدن
indirect lighting U نور منعکس شده
relucent U منعکس کننده نور متشعشع
reflected binary code U رمز دودویی منعکس شده
deep scattering layer U لایههای منعکس کننده عمق دریا
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
thermocline U لایه منعکس کننده صوت در اب دریا
catoptric U وابسته به ایینه ونور منعکس شده
barrel reflector U منعکس کننده وضع داخل لوله
periscope U منعکس کننده نور دریچه دید
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
periscopes U منعکس کننده نور دریچه دید
camera lucida U دستگاهی که تصویری رابزرگ کرده و منعکس می سازد
camera lucida U [ابزاری که نور خورشید را بوسیله منشور منعکس می کند.]
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
abat-voix U [قبه یا سایبان که صدا را در پشت و بالای سکوی خطابه منعکس می کند.]
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
background U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
backgrounds U نور منعکس شده از یک ورقه کاغذی توسط کاغذ خوان نوری خوانده خواهد شد
delineascope U پرژکتور منعکس کننده عکس در روی یک پرده پرژکتوراگراندیسمان عکس
chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
mach stem U جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
self reflexive U منعکس کننده تصویر خود خود پژواکی
transponder U تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
side reflector U منعکس کننده کناری رفلکتور کناری
reflector U جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflectors U جسم منعکس کننده جسم صیقلی
hologram U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
holograms U تصویر سه بعدی که توسط الگوهای میانی ایجاد میشود وقتی که بخشی از منبع نور مثل لیزر از یک شی منعکس شود و با اشعه اصل ترکیب شود
reflect U تامل کردن منعکس کردن
reflects U تامل کردن منعکس کردن
reflecting U تامل کردن منعکس کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com