English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
terminals U محل پیاده وسوار کردن بارها
terminal U محل پیاده وسوار کردن بارها
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
debarkation net U تور پیاده شدن پرسنل
secondary landing U منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
transport area U منطقه حمل و نقل پرسنل
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
overhauled U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling U پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
transit route U مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
disembarkation U به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
unmounted U سوار نشده پیاده
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
staging area U منطقه سوار شدن
detrain U از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
pickup man U اسب سوار کمکی به گاوسواربرای پیاده شدن او
interim overhaul U پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
mounting area U منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
roll up U پیاده کردن و یا جمع کردن تاسیسات یا وسایل در حال کار
disassembly order U دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
paddocks U منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock U منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
quarantine U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantining U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
operating strenght U پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
assemble U سوار کردن
modulate U سوار کردن
assembled U سوار کردن
assembles U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
take up U سوار کردن
rigs U سوار کردن
rigged U سوار کردن
mounts U سوار کردن
mount U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
modulates U سوار کردن
rig U سوار کردن
modulating U سوار کردن
enchase U سوار کردن
embarks U درکشتی سوار کردن
install U سوار کردن جادادن
embark U درکشتی سوار کردن
embarking U درکشتی سوار کردن
installing U سوار کردن جادادن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
mounting U سوار کردن وسایل
installs U سوار کردن جادادن
pick up U سوار کردن مسافر
assembles U سوار کردن قطعات
embarked U درکشتی سوار کردن
modulating U سوار کردن موج
staging U سوار کردن جا دادن
modulates U سوار کردن موج
setting up U سوار کردن جاانداختن
take on U مسافر سوار کردن
assemble U سوار کردن قطعات
imbark U در کشتی سوار کردن
sets U سوار کردن جاانداختن
set U سوار کردن جاانداختن
to take ship U در کشتی سوار کردن
rodeos U سوار کاری کردن
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
modulate U سوار کردن موج
rodeo U سوار کاری کردن
assembled U سوار کردن قطعات
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
dismounts U پیاده کردن
disembarking U پیاده کردن
disassemble U پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن
dismantlement U پیاده کردن
set down U پیاده کردن
unset U پیاده کردن
dismount U پیاده کردن
dismantle U پیاده کردن
dismantling U پیاده کردن
disembarked U پیاده کردن
dismantles U پیاده کردن
disembark U پیاده کردن
disembarks U پیاده کردن
dismantled U پیاده کردن
demodulation U پیاده کردن
take down U پیاده کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
dismantles U پیاده کردن موتور
pad U پیاده سفر کردن
pedestrianizes U پیاده روی کردن
setting out U پیاده کردن نقشه
setting out U پیاده کردن مسیر
dismantle U پیاده کردن موتور
pedestrianised U پیاده روی کردن
dismount U پیاده کردن یا شدن
disassembly U پیاده کردن موتور
dismantled U پیاده کردن موتور
pads U پیاده سفر کردن
dosmount command U فرمان پیاده کردن
pedestrianises U پیاده روی کردن
To implement a project. U طرحی را پیاده کردن
dismounting U پیاده کردن یا شدن
dismantling U پیاده کردن موتور
dismounts U پیاده کردن یا شدن
pedestrianizing U پیاده روی کردن
pedestrianising U پیاده روی کردن
pedestrianize U پیاده روی کردن
pedestrianized U پیاده روی کردن
staking U پیاده کردن مسیر
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
dismounting U پیاده کردن قطعات و وسایل
dismount U پیاده کردن قطعات و وسایل
salvage U پیاده کردن کامل قطعات
disassembly order U روش پیاده کردن وسیله
dismantling U پیاده کردن قطعات مونتاژ
dismantles U پیاده کردن قطعات مونتاژ
walks U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
dismantled U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaging U پیاده کردن کامل قطعات
salvages U پیاده کردن کامل قطعات
dismantle U پیاده کردن قطعات مونتاژ
salvaged U پیاده کردن کامل قطعات
dismounts U پیاده کردن قطعات و وسایل
staffing guide U کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
debarkation U تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
disassemble U پیاده کردن موتور اتومبیل جداکردن
removal U از بین بردن برداشتن پیاده کردن
infiltrated U نفوذ کردن در منطقه
area monitoring U مراقبت کردن از منطقه
infiltrating U نفوذ کردن در منطقه
infiltrates U نفوذ کردن در منطقه
infiltrate U نفوذ کردن در منطقه
illuminate U روشن کردن منطقه
illuminates U روشن کردن منطقه
illuminating U روشن کردن منطقه
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
air landing U پیاده شدن از راه هوا هوانشست کردن
overhauled U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling U پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
administrative landing U پیاده کردن بار و مسافر به صورت اداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com