Perdic | منطبق شدنی مطیع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	conformable U	منطبق شدنی مطیع

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	lapsable U	سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
	trainable U	تربیت شدنی قطار شدنی
	lapsible a U	ساقط شدنی باطل شدنی
	coincident U	منطبق
	identic U	منطبق با
	coincided U	منطبق شدن
	nomological U	منطبق با قانون
	superpose U	منطبق کردن با
	register U	منطبق کردن
	coincide U	منطبق شدن
	registering U	منطبق کردن
	registers U	منطبق کردن
	matching diaphragm U	دیافراگم منطبق
	matching U	جفتگری منطبق
	synchronization U	منطبق همگامی
	congurous U	جور منطبق
	accomodate U	منطبق کردن
	coinciding U	منطبق شدن
	coincides U	منطبق شدن
	collimate U	منطبق کردن خطوط
	fiducial marks U	علایم منطبق شونده در صفحه رادار
	perishable goods U	کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
	Funstionalism U	[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
	quick disconnect U	نوعی رابط الکتریکی که دونیمه منطبق شونده اش بطورسریع باز و بسته میشود
	halving U	نیم حباب منطبق شونده درانواع دوربینها و مسافت یابها برای تراز کردن
	submission U	مطیع
	obedient U	مطیع
	submissive U	مطیع
	limber U	مطیع
	suborder U	مطیع
	subordination U	مطیع
	compliant U	مطیع
	postponement U	مطیع
	hypotaxis U	مطیع
	submiss U	مطیع
	subsumption U	مطیع
	biddable U	مطیع
	pushover U	مطیع
	morigerous U	مطیع
	functionalism U	عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
	law-abiding	مطیع قانون
	subdues U	مطیع کردن
	subsumption U	تابع [مطیع]
	subdue U	مطیع کردن
	subduing U	مطیع کردن
	subjects U	مطیع کردن
	subjecting U	مطیع کردن
	subject U	مطیع کردن
	ablest U	مطیع مناسب
	abler U	مطیع مناسب
	subjugable U	مطیع کردنی
	able U	مطیع مناسب
	subduer U	مطیع کننده
	subjugator U	مطیع سازنده
	subduable U	مطیع کردنی
	subjugating U	مطیع کردن
	subjugates U	مطیع کردن
	obedienlv U	بطور مطیع
	bowed U	مطیع شدن
	irrepressible U	مطیع نشدنی
	hypotaxis U	تابع [مطیع]
	reduce U	مطیع کردن
	bows U	مطیع شدن
	submission U	تابع [مطیع]
	postponement U	تابع [مطیع]
	bow U	مطیع شدن
	bowing U	مطیع شدن
	obedient to the law U	مطیع قانون
	reducing U	مطیع کردن
	reduces U	مطیع کردن
	subordination U	تابع [مطیع]
	suborder U	تابع [مطیع]
	subjected U	مطیع کردن
	subjugate U	مطیع کردن
	subjugated U	مطیع کردن
	reduce to obedience U	مطیع کردن
	vortex line U	خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
	docile U	تعلیم بردار مطیع
	to look down U	با نگاه مطیع کردن
	duteous U	وفیفه شناس مطیع
	hold down U	مطیع نگاه داشتن
	harnessed U	مهارکردن مطیع کردن
	harnessing U	مهارکردن مطیع کردن
	randy [British E] <adj.> U	مطیع خواهش نفس
	horny <adj.> U	مطیع خواهش نفس
	harness U	مهارکردن مطیع کردن
	Our wish is your crmmand . U	مطیع فرمایشات شما هستیم
	passives U	غیر فعال مطیع وتسلیم
	submit U	گردن نهادن مطیع شدن
	submitted U	گردن نهادن مطیع شدن
	passive U	غیر فعال مطیع وتسلیم
	submits U	گردن نهادن مطیع شدن
	submitting U	گردن نهادن مطیع شدن
	A yes – man . A sycophant . U	آدم بله قربان گه ( چاپلوس یا مطیع )
	to scowl down U	با اخم وترشرویی مطیع کردن یا ازروبردن
	biaxial deformation U	خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
	to submit to any one's yoke U	مطیع یاتابع کسی شدن بارکسیرابدوش گرفتن
	suit U	منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
	suited U	منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
	suits U	منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
	solubility U	حل شدنی
	solvable U	حل شدنی
	dissolvable U	اب شدنی
	dissoluble U	حل شدنی
	water-soluble U	حل شدنی در آب
	dissolvable U	حل شدنی
	pracitcable U	شدنی
	doable U	شدنی
	resolvable U	حل شدنی
	achievable <adj.> U	شدنی
	makable <adj.> U	شدنی
	collapsible U	له شدنی
	ramrod U	خم شدنی
	ramrods U	خم شدنی
	workable <adj.> U	شدنی
	feasible U	شدنی
	possible U	شدنی
	executable <adj.> U	شدنی
	practicable <adj.> U	شدنی
	possible [doable, feasible] <adj.> U	شدنی
	contrivable <adj.> U	شدنی
	doable <adj.> U	شدنی
	feasible <adj.> U	شدنی
	solvency U	حل شدنی
	makable [spv. makeable] <adj.> U	شدنی
	makeable <adj.> U	شدنی
	manageable <adj.> U	شدنی
	retractile U	جمع شدنی
	appropriate [for an occasion] <adj.> U	اجرا شدنی
	superable U	مغلوب شدنی
	resolvable U	تجزیه شدنی
	resoluble U	تجزیه شدنی
	rightable U	راست شدنی
	severable U	جدا شدنی
	sectile U	بریده شدنی
	scrutable U	کشف شدنی
	saturable U	اشباع شدنی
	makable <adj.> U	انجام شدنی
	satisfiable U	راضی شدنی
	retracttable U	جمع شدنی
	satiable U	اشباع شدنی
	satiable U	اقناع شدنی
	rightable U	درست شدنی
	repellency U	دفع شدنی
	removable U	معزول شدنی
	removable U	برداشته شدنی
	purpose-built <adj.> U	اجرا شدنی
	purposeful <adj.> U	اجرا شدنی
	purposive <adj.> U	اجرا شدنی
	perishability U	نابود شدنی
	penetrable U	سوراخ شدنی
	suitable <adj.> U	اجرا شدنی
	useful <adj.> U	اجرا شدنی
	utilitarian [useful] <adj.> U	اجرا شدنی
	transplantable U	پیوند شدنی
	persuasible U	تحریک شدنی
	persuasible U	ترغیب شدنی
	proper <adj.> U	اجرا شدنی
	removable U	رفع شدنی
	reducible U	ساده شدنی
	convenient <adj.> U	اجرا شدنی
	functional <adj.> U	اجرا شدنی
	pulverizable U	پودر شدنی
	pulverable U	پودر شدنی
	precipitant U	تعلیق شدنی
	precipitant U	جدا شدنی
	practical <adj.> U	اجرا شدنی
	miscible U	مخلوط شدنی
	practicable <adj.> U	انجام شدنی
	wieldy U	اداره شدنی
	vaporizable U	بخار شدنی
	vaporable U	بخار شدنی
	transposable U	جابجا شدنی
	transmutative U	تبدیل شدنی
	tractile U	کشیده شدنی
	executable <adj.> U	انجام شدنی
	possible [doable, feasible] <adj.> U	انجام شدنی
	manageable <adj.> U	انجام شدنی
	achievable <adj.> U	انجام شدنی
	contrivable <adj.> U	انجام شدنی
	doable <adj.> U	انجام شدنی
	feasible <adj.> U	انجام شدنی
	makable [spv. makeable] <adj.> U	انجام شدنی
	makable [spv. makeable] <adj.> U	اجرا شدنی
	makeable <adj.> U	انجام شدنی
	workable <adj.> U	انجام شدنی
	manageable <adj.> U	اجرا شدنی
	possible [doable, feasible] <adj.> U	اجرا شدنی
	practicable <adj.> U	اجرا شدنی
	tawie U	رام شدنی
	spoilable U	خراب شدنی
	spendable U	خرج شدنی
	spareable U	یدکی شدنی
	shrinkable U	جمع شدنی
	superimposable U	اضافه شدنی
	makeable <adj.> U	اجرا شدنی
	achievable <adj.> U	اجرا شدنی
	contrivable <adj.> U	اجرا شدنی
	tensive U	کشیده شدنی
	tameable U	رام شدنی