Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adenoidal
U
منسوب به بافت غدهای و لنفاوی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
adenoid
U
شبیه غده منسوب به بافت غدهای ولنفاوی
lymphoma
U
غده مرکب از بافت لنفاوی
adenoma
U
ورم خوش خیم بافت غدهای
mixd weave
U
بافت ترکیبی
[هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
plain weave
U
بافت ساده زیر و رو
[معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak
U
بافت سوماک
[سوماخ]
[این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
lymphatic
U
لنفاوی
lymphoid
U
لنفاوی
board weave
U
تخت بافت
[در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
lymphatic system
U
دستگاه لنفاوی
ganglion
U
غده لنفاوی
lymph gland
U
غده لنفاوی
lymph glands
U
غده لنفاوی
glandulous
U
غدهای
tumorous
U
غدهای
glandulose
U
غدهای
glandular
U
غدهای
adenomatous
U
غدهای
scrofula
U
سل غدد لنفاوی گردن
compound weave
U
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
crypt
U
حفره غدهای
crypts
U
حفره غدهای
adenoma
U
ورم غدهای
lymph nodule
U
غده ساده وکوچک لنفاوی
lymphogranuloma
U
ورم غدههای لنفاوی بیماری هوچکین
motif
U
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet
U
فرش خود رنگ
[فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk
U
ساروق
[حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab
U
سراب
[حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
pope's eye
U
غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
of kin
U
منسوب
attributed
U
منسوب
sib
U
منسوب
affined
U
منسوب
relative
U
منسوب
owing
U
منسوب
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
refer
U
منسوب داشتن
referred
U
منسوب داشتن
refers
U
منسوب داشتن
strategic
U
منسوب به strategy
ammino
U
منسوب به امونیاک
consular
U
منسوب به کنسول
fairness
U
منسوب به پریان
dantesque
U
منسوب به دانته
sib
U
منسوب نسبی
kin
U
خویشی منسوب
ecclesiastical
U
منسوب به کلیسا
relativization
U
منسوب کردن
aeolian
U
منسوب به ائولوس
amaranthine
U
منسوب به تاج خروس
capitalistic
U
منسوب به سرمایه داری
detrital
U
منسوب به اوار سایشی
astrophysical
U
منسوب به فیزیک نجومی
auctorial
U
منسوب به نویسنده یا مولف
agnatic
U
منسوب از طرف پدر
iliad
U
داستان حماسی منسوب به هومر
in law
U
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
autonomic
U
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
astrological
U
منسوب به علم ستاره شناسی
next of kin
U
نزدیک ترین خویشاوندان منسوب بلافصل
ulysses
U
اولیسزقهرمان حماسه اودیسه منسوب به هومرشاعرنابینای یونانی
draconic
U
منسوب به اقشزخ قانون گذاراتنی در 621 پیش ازمیلاد
Dantesqua
U
[منسوب به دانته احیاگر سبک گوتیک در قرن نوزدهم]
bluestocking
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
bluestockings
U
منسوب به جمعیت زنان جوراب ابی درقرن هیجدهم زن فاضله
odysseys
U
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odyssey
U
قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
Spanish knot
U
گره اسپانیایی
[این گره بدور یک نخ تار زده شده و به آفریقا منسوب می باشد.]
Mohtasham design
U
طرح محتشمی
[اینگونه طرح ها منسوب به استاد محتشم کاشانی بافنده مشهور کاشان می باشد.]
gold tisane
U
زر بافت
fiber
U
بافت
contexture
U
بافت
knitted
U
بافت
loose texture
U
بافت شل
knit goods
U
کش بافت
contexts
U
بافت
grain
U
بافت
neurine
U
بافت پی
of a loose textture
U
شل بافت
of a loose texture
U
شل بافت
tissues
U
بافت
tissue
U
بافت
texture
U
بافت
textures
U
بافت
context
U
بافت
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
close-knit
U
ریز بافت
histology
U
بافت شناسی
histoloysis
U
بافت خواری
chain stitch
بافت زنجیری
basket weave
U
بافت حصیری
histogenesis
U
بافت سازی
histogen
U
بافت ساز
hand knitted
U
دست بافت
hand knife
U
خوش بافت
sclerenchyma
U
بافت زنبوری
stroma
U
بافت نمدی
plain weave
U
بافت ساده
knit goods
U
کالای کش بافت
vascular tissue
U
بافت اوندی
soil texture
U
بافت خاک
nerve tissue
U
بافت عصبی
in vivo
U
بافت زنده
stroma
U
بافت بنیادی
texture of soil
U
بافت خاک
vascular tissue
U
بافت هادی
welknit
U
خوش بافت
selvedge
U
گرد بافت
selvage
U
گرد بافت
phloem
U
بافت لیفی
xylem
U
بافت چوبی
sennet
U
بافت حصیری
grossest
U
درشت بافت
textures
U
بافت تاروپود
texture
U
ترکیب بافت
web
U
بافت یا نسج
style
U
سبک بافت
woof
U
دست بافت
woofs
U
دست بافت
slit weave
U
بافت چاکدار
slip
U
خطا در بافت
fibre
U
بافت لیف
fibres
U
بافت لیف
weave
U
ساختن بافت
grossing
U
درشت بافت
basket-weave
U
بافت حصیری
weaving draft
U
نقشه بافت
grosses
U
درشت بافت
grosser
U
درشت بافت
typical
<adj.>
U
بافت عادی
typical
<adj.>
U
بافت معمولی
texture
U
بافت تاروپود
gross
U
درشت بافت
homespun
U
بافت خانگی
webs
U
بافت یا نسج
interlocking
U
بافت با قلاب
flat weave
U
تخت بافت
grossed
U
درشت بافت
knotless
U
بافت شل و آزاد
direction
U
سمت بافت
fiber
U
بافت لیف
fibrosis
U
تصلب بافت ها
necrosis
U
بافت مردگی
finespun
U
ریز بافت
weaves
U
ساختن بافت
knotless
U
بافت تقلبی
adipose tissue
U
بافت چربی
cellular
U
بافت سلولی
biopsy
U
بافت برداری
plain weave
U
بافت حصیری
cellular tissue
U
بافت زنبوری
collenchyma
U
بافت کلانشیم
sclerosis
U
تصلب بافت
blemish
[mistake]
U
عدم تقارن در بافت
sequestrum
U
قسمت بافت مرده
sclerenchyma
U
بافت سخت سلولی
contextual architecture
U
معماری بافت گرایی
knotless
U
بافت بدون گره
woodiness
U
بافت چوبی وفوردرخت
wire netting
U
بافت توری سیمی
regular weave
[plain]
U
بافت معمولی و ساده
taffetized
U
دارای بافت تافته
steel fabric
U
بافت فولاد ساختمانی
tightly weave
U
بافت پرتراکم و سفت
warp
U
نخ تار
[در طول بافت]
soil separates
U
اجزاء بافت خاک
balanced plain weave
U
بافت ساده یک رو یک زیر
epithelize
U
بافت پوششی شدن
fabrics
U
سبک بافت اساس
fabric
U
سبک بافت اساس
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
lymphomatoid
U
دارای بافت لنفی
lymphomatous
U
دارای بافت لنفی
lymphopoiesis
U
تشکیل بافت لنفی
histologist
U
متخصص بافت شناسی
homemade
U
خانگی خانه بافت
histology
U
علم بافت شناسی
gauze
U
نوعی بافت توری
epithelialize
U
بافت پوششی شدن
commissure
U
بافت عصبی رابط
collenchyma
U
بافت لانه زنبوری
building steel lathing
U
بافت ساختمان فولادی
anterior commissure
U
بافت رابط قدامی
histologic
U
وابسته به بافت شناسی
histological
U
وابسته به بافت شناسی
homespun
U
بافت میهنی وطنی
mesophyll
U
بافت درونی برگ
myoma
U
غده بافت ماهیچه
reticulum
U
بافت همبند و مشبک
reticulum
U
بافت نگاهدارنده اعصاب
plain weave
U
پارچه ساده بافت
suber
U
بافت چوب پنبهای
phelloderm
U
بافت چوب پنبهای
of a coarse fibre
U
درشت بافت زمخت
neuroglia
U
بافت حافظ عصب
fibrosis
U
افزایش بافت لیفی
metal gauze
U
بافت توری فلزی
dyed-in-the-wool
U
پیش از بافت رنگرزی شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com