English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
winterish U مناسب برای زمستان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
wintery U مناسب زمستان
wintry U مناسب زمستان
winterization U اماده کردن برای کار در زمستان
The squirrels are storing up nuts for the winter. U سنجاب ها فندقی برای زمستان ذخیره می کنند .
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
winterer U زمستان جانوری که زمستان را بسرمیبرد
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
fair weather U مناسب برای
fill the bill <idiom> U مناسب برای همه جا
cantabile U مناسب برای اواز
running U مناسب برای مسابقه دو
skiable U مناسب برای اسکی
suitable for children U مناسب برای بچه ها
in pride of grease U مناسب برای کشتن
airworthy U مناسب برای پرواز
airworthiness U مناسب برای پرواز
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
fencible U مناسب برای نرده کشی
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
office U مناسب برای استفاده در شرکت
offices U مناسب برای استفاده در شرکت
roadworthy U مناسب برای بکاربردن درجاده ها
gressorial U مناسب برای راه رفتن
readied U مناسب برای استفاده از یا فروش .
ready U مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies U مناسب برای استفاده از یا فروش .
readying U مناسب برای استفاده از یا فروش .
sawtimber U الوار مناسب برای اره کشی
jump altitude U ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
lyrical U مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
jump speed U سرعت مناسب برای پرش باچتر
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] U مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
slots U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
amphimictic U مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
ski run U سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slotting U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
slot U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
bug taper U ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
constructive placement U تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
fits units with ... connection U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
The fire is fit to roast the meat. U این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
sectors U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
sector U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
fourth generation computers U زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO U مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populates U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
enumerated type U فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
fibre optics U لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics U بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
fractional T U روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
winter kill U زمستان کش
winters U زمستان
winter U زمستان
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
nuclear winter U زمستان اتمی
depth of winter U چله زمستان
the f. winter U زمستان اینده
all over winter U سراسر زمستان
winter tide U فصل زمستان
in the midst of winter U در قلب زمستان
the dead of winter U چله زمستان
midwinter U وسط زمستان
wintertime U فصل زمستان
wintertime U هنگام زمستان
brumal U مربوط به زمستان
hibernation U زمستان خوابی
in the midst of winter U در وسط زمستان
in the midst of winter U در چله زمستان
wintertide U فصل زمستان
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
dormouse U موش زمستان خواب
dormice U موش زمستان خواب
winterer U بسر برنده زمستان
hibernates U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernate U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
hibernated U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
winterbourne U رودی که در زمستان جاری میشود
hibernating U زمستان را دربیهوشی بسر بردن
deciduous U گیاهی که در زمستان برگ میریزد
midwinter U چله زمستان انقلاب زمستانی
winter kill U در سرمای زمستان از بین رفتن
hibernation U بسربردن زمستان درحال خواب یا بیهوشی
half evergreen U دارای برگهای نیمه سبز درفصل زمستان
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
early token release U در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
They must hunger in frost, that will not work in heat. <proverb> U آنهایی که در تابستان کار نمى کنند بایستى در زمستان گرسنه بمانند.
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
idoneous U مناسب
infelicitous U نا مناسب
apposite U مناسب
fit U مناسب
fittest U مناسب
congurous U مناسب
close fit U مناسب
fits U مناسب
fitting U مناسب
in point U مناسب
irrelative U نا مناسب
condign U مناسب
suitable <adj.> U مناسب
oportuneness U مناسب
proper <adj.> U مناسب
real <adj.> U مناسب
true <adj.> U مناسب
sufficing <adj.> U مناسب
satisfactory <adj.> U مناسب
acceptable <adj.> U مناسب
pertains U مناسب
pertained U مناسب
pertain U مناسب
adaptations U مناسب
exact <adj.> U مناسب
correct <adj.> U مناسب
accurate [correct] <adj.> U مناسب
convenient <adj.> U مناسب
good [sufficient] <adj.> U مناسب
tailored U مناسب
habile U مناسب
adequate <adj.> U مناسب
shapeable U مناسب
sufficient <adj.> U مناسب
assorted U مناسب
adaptation U مناسب
beneficial <adj.> U مناسب
appropriate <adj.> U مناسب
incompetent U نا مناسب
optimum U مناسب
accomodating U مناسب
useful <adj.> U مناسب
appropriate [for an occasion] <adj.> U مناسب
functional <adj.> U مناسب
becoming U مناسب
advantageous <adj.> U مناسب
handy [useful] <adj.> U مناسب
helpful <adj.> U مناسب
serviceable <adj.> U مناسب
utile [archaic] [useful] <adj.> U مناسب
utilitarian [useful] <adj.> U مناسب
valuable <adj.> U مناسب
expedient <adj.> U مناسب
practicable <adj.> U مناسب
relevant U مناسب
purposeful <adj.> U مناسب
applicatory <adj.> U مناسب
by fits and starts U مناسب
practical <adj.> U مناسب
vantage U مناسب
purposive <adj.> U مناسب
proper U مناسب
semblable U مناسب
adaption U مناسب
euqal U مناسب
handy <adj.> U مناسب
purpose-built <adj.> U مناسب
appropriate [to] <adj.> U مناسب [به]
proportional spacing U فضادهی مناسب
appropriate technology U تکنولوژی مناسب
fair price U قیمت مناسب
moderating U میانه رو مناسب
acceptable quality level U کیفیت مناسب
able U مطیع مناسب
ablest U مطیع مناسب
appropriate U درخور مناسب
suitable conditions U شرایط مناسب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com