English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gilt edge U مقدم درجه اول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pre preference U مقدم بر سهام مقدم
beam attack U تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
shoulder patch U درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator U صفحه مدرج درجه طبلک درجه
sighting bar U ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class U درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation U درجه ارتفاع درجه بلندی
third-class U درجه سوم بلیط درجه 3
prior U مقدم
precedent U مقدم
precedents U مقدم
headmost U مقدم
beforehand U مقدم بر
preferent U مقدم
preeminent U مقدم
premiering U مقدم
premieres U مقدم
premiers U مقدم
premier U مقدم
premiere U مقدم
premiered U مقدم
preferred U مقدم
advance U مقدم
advances U مقدم
advancing U مقدم
leading U مقدم
prior to U مقدم بر
proleptic U مقدم
frontline U خط مقدم
previous U مقدم
aforehand U مقدم
antecessor U مقدم
sighting leaf U ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
foregoes U مقدم بودن بر
precedent U ماقبل مقدم
precedent U مقدم بر مسبوق به
forego U مقدم بودن بر
apriori U مقدم بر تجربه
preferred shares U سهام مقدم
forgoes U مقدم بودن بر
entrepreneurs U مقدم کمپانی
entrepreneur U مقدم کمپانی
leading zeros U صفرهای مقدم
forgoing U مقدم بودن بر
precedents U مقدم بر مسبوق به
precedents U ماقبل مقدم
transposing U مقدم وموخرکردن
antecedents U مقدم مقدمه
antecedent U مقدم مقدمه
precede U مقدم بودن
precedes U مقدم بودن
preferent claims U دعاوی مقدم
advance observer U دیدبان مقدم
preferential U مقدم ترجیحی
gilt edged U مقدم ممتاز
gilt-edged U مقدم ممتاز
forwent U مقدم بودن بر
vaward U مقدم پیشقراول
preoccupation U کار مقدم
preoccupations U کار مقدم
forgone U مقدم بودن بر
first U یکم مقدم
front lines U خطوط مقدم
leading edge U لبه مقدم
forward observer U دیدبان مقدم
front lines U خط مقدم جبهه
presupposed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
presumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
premised <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
preconditioned <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
assumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
leading zero U صفر مقدم
transpose U مقدم وموخرکردن
transposes U مقدم وموخرکردن
advanced U جلویی مقدم
forward command post U پاسگاه مقدم
primer U ماده منفجره مقدم
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
acorns U گروه امادی مقدم
acorn گروه آمادی مقدم
advanced landing field U پایگاه هوایی مقدم
it takes of the others U بردیگران مقدم است
advanced landing field U پایگاه فرود مقدم
modus ponens U وضع مقدم [ریاضی]
primers U ماده منفجره مقدم
forward air controller U نافر مقدم هوایی
aircontroller U نافر مقدم هوایی
permute U مقدم و موخر کردن
advance base U پایگاه مقدم صحنه عملیات
advance section U قسمت مقدم در منطقه مواصلات
to give priority to U پیشی دادن به مقدم دانستن بر
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
His path was strewn with flowers . U مقدم اورا گلباران کردند
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
this duty precedes all others U این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
brown major U براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
brevet U درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
hook U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks U روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
master at arms U درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
division police petty officer U درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
zero compression U روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
antedated cheque U چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
copesetic U درجه یک
first class U درجه یک
gauge U درجه
echelons U درجه
echelon U درجه
grade U درجه
low grade U کم درجه
gauges U درجه
kyu U درجه
classy U درجه یک
gage U درجه
elevations U درجه
elevation U درجه
gage=gauge U درجه
marks U درجه
gauge glass U درجه اب
gauge=gage U درجه
mark U درجه
nobby U درجه یک
gauged U درجه
chinical t. U درجه
clinical thermometer U درجه
grades U درجه
second rate U درجه دو
titles U درجه
title U درجه
pitches U درجه
pitch U درجه
top hole U درجه یک
second class U درجه دو
third-rate U درجه سه
aquastat U درجه
high-class U درجه یک
number one U درجه یک
slap-up U درجه یک
rates U درجه
top-notch U درجه یک
rate U درجه
degrees U درجه
scale U درجه
degree U درجه
equally <adv.> U به یک درجه
just as well <adv.> U به یک درجه
second-rate U درجه دو
second class U درجه 2
copacetic U درجه یک
scalage U درجه
ranks U درجه
lengths U درجه
rank U درجه
ranked U درجه
top U درجه یک
run of the mine U بی درجه
first string U درجه یک
proportions U درجه
topnotch U درجه یک
length U درجه
proportion U درجه
third rate U درجه سه
tophole U درجه یک
angle of elevation U زاویه درجه
grading U درجه بندی
bar sight U ستون درجه
brick layer U بنای درجه دو
bar sight U شکاف درجه
anti knock property U درجه اکتان
baccslavreate U درجه شوالیه
baccalaureate U درجه باشلیه
cope flask U درجه روئی
baume degree U درجه بومه
degree of freedom U درجه ازادی
confidence level U درجه اطمینان
degree of dissociation U درجه تفکیک
degree of curve U درجه انحناء
degree of crystalinity U درجه بلورینگی
degree of compaction U درجه تراکم
battle sight U شکاف درجه
degree of advancement U درجه پیشرفت
dan U درجه درکاراته
quantum U درجه میزان
d.p U درجه بسپارش
degree of centralization U درجه تمرکز
largely U تا درجه زیادی
graduation U درجه گرفتن
adjustability U درجه انطباق
clump U درجه سردوشی
battle sight U درجه جنگی
calibration U درجه بندی
clumped U درجه سردوشی
clumping U درجه سردوشی
clumps U درجه سردوشی
pinnacles U منتهی درجه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com