English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
characteristic U مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
characteristically U مقدار نمای یک عدد اعشاری که از حد معمول بزرگتر است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
characteristically U مقدار نمای یک عدد اعشاری
characteristic U مقدار نمای یک عدد اعشاری
to increase [to, by] U بزرگتر شدن [به مقدار]
gain U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gained U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
gains U افزایش یا بزرگتر شدن . مقدار تغییرات سیگنال که در مدار حرکت میکند به صورت نرخ خروجی به ورودی
mantissa U رقم اعشاری لگاریتم معمولی افزایش عدد اعشاری
noisy mode U سیستم محاسبات اعداد اعشاری که عددی غیر از صفر به محل کمترین ارزش در حین نرمالسازی عدد اعشاری افزوده میشود
modes U عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
mode U عملیات ریاضی اعشاری که در آن عددی غیر از صفر به عدد با کمترین ارزش اضافه میشود در حین نرمال سازی عدد اعشاری
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
decimal file system U سیستم انبارداری اعشاری سیستم شمارش اقلام اعشاری
azimuth circle U قطب نمای نجومی هواپیما زاویه یاب نجومی صفحه قطب نمای کشتی
close up view U نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
set U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up U 1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
tabled U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tables U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
tabling U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
paasche price index U یعنی حاصلضرب قیمت و مقدار پایه بخش برحاصلضرب قیمت و مقدار درسال جاری
denary U ده ده اعشاری)
decimal U اعشاری
decimals U اعشاری
mantissa U اعشاری
in vogue U معمول
going U معمول
in- U معمول
in U معمول
usage U معمول
usages U معمول
usual U معمول
decimal points U ممیز اعشاری
decimal point U ممیز اعشاری
common logarithm U لگاریتم اعشاری
decimal number U عدد اعشاری
decimal function U کسر اعشاری
decimal fraction U کسر اعشاری
decimal digit U رقم اعشاری
decimal balance U ترازوی اعشاری
repeating decimal U اعشاری مکرر
to be in f. U معمول بودن
out of the ordinary U غیر معمول
out of the common U غیر معمول
To overstep the mark. To go too far. U از حد معمول گذراندن
After the usual courtesies. U پس از تعارفات معمول
off the map U غیر معمول
it is usual with him U معمول اوست
usu U مخفف معمول
off season U ارزان تر از معمول
eccentrically U بطورغیر معمول
as usual U مطابق معمول
to set in U معمول شدن
usual conditions U شرایط معمول
consuetudinary U عادی معمول
normal U هنجار معمول
practice U معمول به عادت
by usage U یا معمول سابق
undersized U کوچکتر از معمول
fashionably U مطابق معمول
as usual <idiom> U طبق معمول
enchorial U معمول متعارفی
slow down <idiom> U از حد معمول آرامتر
in character <idiom> U مثل معمول
vogue U رسم معمول
recurring decimal U اعشاری مکرر [ریاضی]
zone decimal U دسته بندی اعشاری
packed decimal U عدد اعشاری فشرده
decimal number system U سیستم اعداد اعشاری
decimals U رقم دهدهی اعشاری
decimal U رقم دهدهی اعشاری
decimalist U طرفدارسلسله اعشاری درپول
decimal tab U جدول بندی اعشاری
fractional U مانیتن یک عدد اعشاری
quite the thing U مطابق بارسم معمول
it is our usual p to U معمول ما این است که
overslept U بیش از حد معمول خوابیدن
oversleeps U بیش از حد معمول خوابیدن
intercolonial U معمول در میان مستعمرات
price current U صورت نرخهای معمول
habitualness U معمول بودن معتادیت
oversleeping U بیش از حد معمول خوابیدن
oversleep U بیش از حد معمول خوابیدن
introduction U معمول سازی ابداع
institution U رسم معمول عرف
introductions U معمول سازی ابداع
it is unusually large U ازاندازه معمول بزرگتراست
gangling U بلند تراز حد معمول
such dresses are the vogue U اینجورلباسهامتداول معمول است
dosages U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
dosage U مقدار معینی از یک دارو مقدار دوز یک خوراک دارو
fraction U bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
actual decimal point U نقطه یا ممیز اعشاری واقعی
decimal U سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
decimals U سه طرح درست پس از نقط ه اعشاری
proper decimal fraction U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
fractions U bd1-.. 2-مانیتن در یک عدد اعشاری
terminating decimal U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
biased U ارزش توان در یک عدد اعشاری
point U ممیز [در کسر اعشاری] [ریاضی]
headman U بزرگتر
majored U بزرگتر
doyens U بزرگتر
majoring U بزرگتر
headmen U بزرگتر
major U بزرگتر
greater U بزرگتر
Sr U بزرگتر
pre eminent U بزرگتر
bigger U بزرگتر
gt U بزرگتر از
greater than U بزرگتر از
elder U بزرگتر
nonus U بزرگتر
senior U بزرگتر
seniors U بزرگتر
doyen U بزرگتر
fair wear and tear U خسارت در حد معمولی فرسودگی در حد معمول
cupola practice U روش معمول کوره کوپل
semidouble U دارای گلبرگهای بیشتر از معمول
international practice U طریقه معمول به بین المللی
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
gigaflop U یک هزار میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
floating U عمل ریاضی روی عدد اعشاری
floating U عملیات ریاضی روی اعداد اعشاری
paramount U برتر بزرگتر
double U دو برابر بزرگتر
doubled U دو برابر بزرگتر
bigbrother U برادر بزرگتر
doubled up U دو برابر بزرگتر
expands U بزرگتر کردن
expanding U بزرگتر کردن
brown major U براون بزرگتر
oversize U بزرگتر از اندازه
increases U بزرگتر شدن
ge U بزرگتر از یا برابر با
increased U بزرگتر شدن
increase U بزرگتر شدن
expand U بزرگتر کردن
Big Brother U برادر بزرگتر
macronucleus U هسته بزرگتر
over size U بزرگتر از اندازه
samuel sen U سموئیل بزرگتر
superior number U عدد بزرگتر
majordomo U بزرگتر خانه
wide angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
substandard U زیر معیار یا مقیاس معمول یا قانونی
unorthodox U دارای عقیده ناصحیح یا غیر معمول
short U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shortest U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
shorter U تخته جانبی که از حد معمول کوتاهتر است
wide-angle U دارای زاویه دید بیش از معمول
executive course U زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
executive length course U زمین گلف کوتاهتر و اسانتراز معمول
ebcdic U کدمبادله اطلاعات اعشاری با کددودوئی توسعه یافته
normalization U تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
fixed point notation = U قوانین و روشهای ریاضی با استفاده از اعداد اعشاری
floating U عددی که به صورت اعشاری نمایش داده شود
bandwidth U در شبکه گسترده استفاده میشود و به کاربر اجازه هر مقدار ارسال اطلاعات میدهد و شبکه برای ارسال این مقدار اطلاعات تنظیم شده است
retention money U مقدار پولی که کارفرما جهت حسن انجام کار پیمانکار نگه میدارد واین مقدار درصدی ازکل قرارداد است که حسن انجام کار نامیده میشود
phased U بخشی از فرآیند بزرگتر
phases U بخشی از فرآیند بزرگتر
feck U سهم بزرگتر اکثریت
repots U در گلدان بزرگتر کاشتن
phase U بخشی از فرآیند بزرگتر
repotted U در گلدان بزرگتر کاشتن
repotting U در گلدان بزرگتر کاشتن
admedium lampholder U سرپیچ بزرگتر از معمولی
macronucleus U هسته سلولی بزرگتر
whopper U از اندازه بزرگتر عظیم
repot U در گلدان بزرگتر کاشتن
whoppers U از اندازه بزرگتر عظیم
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
extra- U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extra U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
extras U اضافه شده یا آنچه بیشتر از معمول باشد
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
Do you have anything bigger? U آیا چیزی بزرگتر دارید؟
macrogamete U سلول جنسی ماده بزرگتر
positive U ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
He wants to bite off more than he can chew. U لقمه بزرگتر از دهانش برداشته
fanades U نمای سر در
facades U نمای سر در
facade U نمای سر در
fashionableness U توافق بارسم وایین معمول مطابقت باسبک روز
bow-pew U [نوعی نیمکت معمول در قرن هجدهم انگلیس و آمریکا]
floating point basic U نوعی زبان BASIC که اجازه استفاده از اعداد اعشاری رامیدهد
satellite U کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
improper fraction U کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
clouts U هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
satellites U کامپیوترکوچک که بخشی ازسیستم بزرگتر است
clouting U هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
clout U هدف 21 برابر بزرگتر ازهدف استاندارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com