English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
assistant chief of staff,g(civil affair U معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fifth U پنجم
fifths U پنجم
fifthly U پنجم
quinte U پنجم
quintes sence U اخشیج پنجم
fifth column U ستون پنجم
fifth cloumn U ستون پنجم
the th inst U پنجم همین ماه
the th inst U پنجم بماه جاری
fifth generation computers U کامپیوترهای نسل پنجم
fifth disease [Erythema infectiosum] U بیماری پنجم [پزشکی]
slapped cheek syndrome U بیماری پنجم [پزشکی]
E, e (E's, e's) U حرف پنجم الفبای انگلیسی
quintessence U عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
Y, y (Y's, y's) U حرف بیستو پنجم الفبای انگلیسی
civil affairs U امور غیرنظامیان
mediant U سومین گام واقع بین نت پنجم ومایه نما
nones U روز هفتم مارس یا مه یاژوئیه یا اکتبر و پنجم ماههای دیگر
lips U واحد اندازه گیری سرعت برای کامپیوترهای نسل پنجم
civil censorship U سانسور روابط غیرنظامی نظامیان سانسور امور هنری و ارتباطی غیرنظامیان
civilian supply U امور اماد غیرنظامی رسانیدن اماد به غیرنظامیان در منطقه
coronation carpet U فرش تاجگذاری [این فرش که منصوب به اصفهان می باشد در قرن هفدهم میلادی جهت تاجگذاری فردریک پنجم در دانمارک بافته شده و اکنون نیز در موزه سلطنتی دانمارک نگهداری می شود]
administration U اداره امور یکانها
tax administration U اداره امور مالیات
administrations U اداره امور یکانها
presswork U اداره مطبعه امور چاپخانه
deficit financing U اداره امور مالی با کسرموازنه
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
letters of administration U حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
civil works U امور ساختمانی و تاسیسات امور شهرسازی و تاسیساتی
civilian preparedness for war U بسیج غیرنظامیان
civilian preparedness for war U اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان
american civilian internee information U قسمت اطلاعات مربوط به غیرنظامیان بازگشته ازسرزمین دشمن به امریکا
yamen U اداره یا مقام رسمی مندرین یا کارمند دارای رتبه اداره دولتی
medical regulator U تنظیم کننده امور بهداشتی مدیر امور بهداشتی
assistant chief of staff U معاونت
good fellowship U معاونت
adjutantship U معاونت یاری
adjutancy U معینی معاونت
relieving U معاونت کردن
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
assistant chief of staff, g U معاونت پرسنلی
accessariness U معاونت در جرم
accessoiral guilt U معاونت در جرم
abetted U معاونت کردن
deputy for training U معاونت اموزشی
deputy for operations U معاونت عملیات
abet U معاونت کردن
abets U معاونت کردن
abetting U معاونت کردن
participation an offence U معاونت در جرم
relieves U معاونت کردن
assistant chief of staff,g (intelligenc U معاونت اطلاعات
counselling and procuring an offence U معاونت در جرم
relieve U معاونت کردن
running mate U نامزد معاونت ریاستجمهوری
running mates U نامزد معاونت ریاستجمهوری
curacy U معاونت کشیش بخش یادهستان
curacies U معاونت کشیش بخش یادهستان
scotland yard U اداره مرکزی جدیدی برای شهربانی لندن در کناررود تایمز بنا شده است اداره جنایی که نام اختصاری ان cid میباشد نیز جزء این سازمان است
headquarters U اداره کل اداره مرکزی
civilian internee information bureau U دفتر اطلاعات غیرنظامیان واردشده به کشور دفتر اطلاعات پناهندگان
personnel U کارمندان مجموعه کارمندان یک اداره اداره کارگزینی
amor U امور
miscellaneous U امور متفرقه
authority U اولیاء امور
authorities U اولیای امور
money matters U امور پولی
aviation authority U امور هواپیمایی
interior affairs U امور داخلی
interiors U امور داخله
combat duty U امور رزمی
interior U امور داخله
financial affairs U امور مالی
non litigious matters U امور حسبی
religious matters U امور دینی
the high functionery ries of the state U مصادر امور
authority ties of the state U اولیا امور
authority ties of the state U مصادر امور
state affairs U امور مملکتی
personal affairs U امور شخصی
customs broker U واسطه امور گمرکی
air branch U قسمت امور هوایی
routinely U امور غیر مهم
Foreign Office U وزارت امور خارجه
routine U امور غیر مهم
civic action U امور عام المنفعه
routines U امور غیر مهم
chaplains U افسر امور دینی
promiscuous U بیقید در امور جنسی
clerical test U ازمون امور دفتری
bureaucratic U وابسته به امور اداری
chaplain activities fund U اعتبار امور مذهبی
emotional and physical U امور عاطفی و بدنی
State Department U وزارت امور خارجه
testamentary causes U امور مربوط به وصایا
tax reforms U اصلاح امور مالیاتی
table of authorities U جدول اولیا امور
space broker U کارگزار امور تبلیغات
secretary of state for foreign affairs U وزیر امور خارجه
resgestae U امور انجام شده
surveillance authority U اولیاء امور مراقبتی
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs. U وزارت امور خارجه
corporate treasurer U مدیر امور مالی
chief financial officer [CFO] U مدیر امور مالی
to arrange matters U ترتیب دادن امور
probate court U محکمه امور حسبی
principal centre of affairs U مرکز مهم امور
politico military U امور سیاسی نظامی
foreign minister U وزیر امور خارجه
non litigious jurisdiction act U قانون امور حسبی
supervisory authority U اولیاء امور نظارتی
majordomo U متصدی امور خانوادگی
liquidation of company U تصفیه امور شرکتها
fish warden U متصدی امور شیلات
g air U رکن 2 امور هوایی
minister of foreign affairs U وزیر امور خارجه
minister for foreign affairs U وزیر امور خارجه
financial affairs U امور مربوط به مالیه
militarization U نظامی کردن امور
ministry of foreign affairs U وزارت امور خارجه
supervisory authority U اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority U اولیاء امور مراقبتی
regulatory authority U اولیاء امور نظارتی
surveillance authority U اولیاء امور نظارتی
non litigious matters act U قانون امور حسبی
chaplain U افسر امور دینی
financial data U اطلاعات مربوط به امور مالی
strategic U مربوط به امور سوق الجیشی
The ministry of economic affairs and finance U وزارت امور اقتصاد و دارایی
politics U علم سیاست امور سیاسی
technician U شخص متخصص در امور صفتی
proetor U متصدی امور قضایی وکشوری
assignees in bankruptcy U هیئت تصفیه امور ورشکسته
signal security U حفافت امور مخابراتی یا ارتباطات
to take the helm U زمام امور رادردست گرفتن
Ministry of Labor and Social Affairs . U وزارت کار ؟ امور اجتماعی
technicians U شخص متخصص در امور صفتی
surgical U مربوط به امور پزشکی جراحی
domiciles U منزل یا مرکز مهم امور
domicile U منزل یا مرکز مهم امور
diplomatist U کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
to go into hiding U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
generals U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
major-domos U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
parochialism U امور مربوط بناحیه یابخش کلیسایی
general U شرکت مربوط به امور اداری اصلی
counsel appointed U وکیل مسخر یاتسخیری در امور مدنی
major-domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
major domo U متصدی امور خانوادگی دراسپانیا و ایتالیا
cryptologistics U امور لجستیکی مربوط به عملیات رمز
to go underground U خود را پنهان کردن [از اولیاء امور]
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
rummage sale U حراج هدایای تقدیمی بکلیسابرای امور خیریه
homes U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
channels U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
home U امور مالی شخصی و پردازش کلمه است
treasurer U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
channeled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channeling U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
treasurers U مسئول امور مالی شرکت خزانه دار
shipping U امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
channelled U کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
dialectic U هگل و مارکس ان را جهت تعلیل و توجیه امور
verderor U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
housekeeping U امور لازم برای نگهداری سیستم کامپیوتری
verderer U متصدی قضائی امور وابسته به جنگلهای سلطنتی
collated U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
get in gear [get into gear] <idiom> U بعد از مدتی دوباره سررشته امور را به دست گرفتن.
collating U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
superstitious uses U مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
collate U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
functional U رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
formalism U اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
collates U به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
commonest U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
common U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
hipster U شخص طرفدار امور جدیدوبیسابقه مانند مواد مخدره وغیره
commoners U زبان برنامه سازی که بیشتر در امور تجاری به کار می رود
trial attorney U وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
joint petroleum office U دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
churchwardens U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden U هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
institutionalism U سیاست ترویج امور خیریه واصلاح بزهکاران از طرق اخلاقی و تادیبی
consortia U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortium U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
consortiums U ائتلاف چند شرکت باهم برای انجام امور انتفاعی کنسرسیوم
back end server U کامپیوتر متصل به شبکه که امور مربوط به ایستگاههای کاری مشتری را انجام میدهد
classical economics U نظرپیروان ان عدم دخالت دولت در امور اقتصادی است وپیروان ان را اقتصادیون کلاسیک گویند
business U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses U کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
Big Brother U دولت یا هر سازمانی که در امور خصوصی و داخلی مردم دخالت و جاسوسی کند و آنها را سختمهار نماید
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
handling U اداره
cutchery U اداره
cutcherry U اداره
bureaus U اداره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com