English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 90 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
self assured U مطمئن بنفس خود
self-assured U مطمئن بنفس خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self depedence U اتکاء بنفس اعتماد بنفس
self reliant U متکی بنفس
self reliance U اعتماد بنفس
self-help U کمک بنفس
self concern U علاقه بنفس
self esteem U احترام بنفس
autosuggestion U القاء بنفس
autosuggestion U تلقین بنفس
self help U کمک بنفس
aplomb U اعتماد بنفس
self reliance U اتکاء بنفس خود
self doubt U عدم ایمان بنفس
self sustained U تحمیل شده بنفس
self doubt U عدم اعتماد بنفس
self knowing U واثق بنفس خود
self confidence U اعتماد بنفس غرور بیجا
self abuse U استمناء با دست توهین بنفس
diffident U دارای عدم اتکاء بنفس محجوب
self charging U تحمیل شونده بنفس خود خودکار
full hearted U مطمئن
safest U مطمئن
safes U مطمئن
safer U مطمئن
safe U مطمئن
in the bag <idiom> U مطمئن
surest U مطمئن
surer U مطمئن
trustful U مطمئن
sure U مطمئن
confident U مطمئن
assured U مطمئن
safe life U عمر مطمئن
safe working load U بارکاری مطمئن
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
secure of victory U مطمئن به پیروزی
self confident U مطمئن بخود
nail down <idiom> U مطمئن بودن
to feel secure U مطمئن بودن
to feel secure U مطمئن شدن
supersub U ذخیره مطمئن
insurance U ذخیره مطمئن
over confident U زیاد مطمئن
insures U مطمئن ساختن
insuring U مطمئن ساختن
trusted U مطمئن بودن
ensuring U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensure U مطمئن ساختن
self-confident U مطمئن به خود
trusts U مطمئن بودن
secures U مطمئن استوار
certifies U مطمئن کردن
certify U مطمئن کردن
certifying U مطمئن کردن
secure U مطمئن استوار
assuror U مطمئن سازنده
assurer U مطمئن سازنده
insurance U امتیاز مطمئن
insecure U غیر مطمئن
trust U مطمئن بودن
self organization U سروسامان دهی بنفس خود تنظیم وتنسیق خود
just in case U برای مطمئن بودن
but don't hold me to it [idiom] U ولی مطمئن نیستم
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
to ensure something U مطمئن ساختن [چیزی]
secures U مطمئن تامین کردن
surefire U مطمئن نتیجه بخش
secure U مطمئن تامین کردن
you may rest assured U میتوانید مطمئن باشید
to make no doubt U مطمئن بودن شک نداشتن
secures U بی خطر خاطر جمع مطمئن
secure U بی خطر خاطر جمع مطمئن
You can be sure of that! U در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
i give you my world for it U قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
He seems to have a lot of confidence. U خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
Slow but sure wins the race. <proverb> U پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
bravura U افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
prudent limit of endurance U حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol U حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts. U مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
fail safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail-safe U ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
to prove my vow i give my hand برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
whole hearted U خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
to secure U تامین کردن [مطمئن کردن ] [حفظ کردن]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com