Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sure
U
مطمئن
surer
U
مطمئن
surest
U
مطمئن
trustful
U
مطمئن
confident
U
مطمئن
assured
U
مطمئن
safe
U
مطمئن
safer
U
مطمئن
safes
U
مطمئن
safest
U
مطمئن
full hearted
U
مطمئن
in the bag
<idiom>
U
مطمئن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insurance
U
امتیاز مطمئن
insecure
U
غیر مطمئن
I am sure that ...
U
من مطمئن هستم که ...
insurance
U
ذخیره مطمئن
assurer
U
مطمئن سازنده
self confident
U
مطمئن بخود
secure of victory
U
مطمئن به پیروزی
safe working load
U
بارکاری مطمئن
to feel secure
U
مطمئن بودن
safe life
U
عمر مطمئن
over confident
U
زیاد مطمئن
to feel secure
U
مطمئن شدن
nail down
<idiom>
U
مطمئن بودن
assuror
U
مطمئن سازنده
supersub
U
ذخیره مطمئن
insuring
U
مطمئن ساختن
trust
U
مطمئن بودن
ensure
U
مطمئن ساختن
self-confident
U
مطمئن به خود
insures
U
مطمئن ساختن
trusts
U
مطمئن بودن
secure
U
مطمئن استوار
secures
U
مطمئن استوار
trusted
U
مطمئن بودن
ensured
U
مطمئن ساختن
ensures
U
مطمئن ساختن
ensuring
U
مطمئن ساختن
certify
U
مطمئن کردن
certifying
U
مطمئن کردن
certifies
U
مطمئن کردن
to ensure something
U
مطمئن ساختن
[چیزی]
but don't hold me to it
[idiom]
U
ولی مطمئن نیستم
secure
U
مطمئن تامین کردن
secures
U
مطمئن تامین کردن
just in case
U
برای مطمئن بودن
you may rest assured
U
میتوانید مطمئن باشید
I am certain of it.
U
من درباره اش مطمئن هستم.
in for
<idiom>
U
مطمئن بدست آوردن
self-assured
U
مطمئن بنفس خود
surefire
U
مطمئن نتیجه بخش
self assured
U
مطمئن بنفس خود
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
secure
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
secures
U
بی خطر خاطر جمع مطمئن
You can be sure of that!
U
در این مورد تو می توانی مطمئن باشی!
i give you my world for it
U
قول میدهم اینطور باشد مطمئن باشید
bravura
U
افهار شجاعت و دلاوری روحیه مطمئن وامرانه
Slow but sure wins the race.
<proverb>
U
پیروزى از آن کسى است که آهسته و مطمئن مى رود .
He seems to have a lot of confidence.
U
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
prudent limit of endurance
U
حداکثر زمان پرواز مطمئن هواپیما از نظر سوخت
prudent limit of patrol
U
حداکثر زمان گشت مطمئن هواپیما از نظر سوخت
right of search
U
حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
The whole problem with the world is that fools and fanatics are always so certain of themselves, and wiser people so full of doubts.
U
مشکل اصلی در دنیا این است که احمق ها و متعصب ها همیشه از خودشان مطمئن و انسان های عاقل پر از تردید هستند.
fail-safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
to prove my vow i give my hand
برای اینکه شما را از درستی قول خود مطمئن سازم به شما دست میدهم
whole hearted
U
خاطرجمع مطمئن صمیمانه قلبی صمیمانه
to secure
U
تامین کردن
[مطمئن کردن ]
[حفظ کردن]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com