English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
protohistory U مطالعه اوضاع ماقبل تاریخی انسان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prehistorical U پیش تاریخی وابسته به قبل از تاریخ ماقبل تاریخی
ogygian U ماقبل تاریخی
prehistoric U ماقبل تاریخی
cromlech U ساختمان سنگهای ماقبل تاریخی بشکل تپه
historcicism U فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
association for computers and humanities U یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
historical materialism U ماده گرایی تاریخی ماتریالیسم تاریخی
monuments U لوحه تاریخی اثر تاریخی
monument U لوحه تاریخی اثر تاریخی
pictorial rug U قالیچه های تصویری [قالیچه های پرتره] [در اینگونه فرش ها نگاره های معمول فرش ها استفاده نمی شود و در آن از تصاویر انسان، حیوان، طبیعت، بناها و حوادث تاریخی بهره می گیرند. به آن نقش غلط نیز می گویند.]
historic character U [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
feasability study U مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
karyosystematice U بخشی از رده بندی موجودات که روابط طبیعی انهارابوسیله مطالعه خصوصیات سلولی موجودات مورد مطالعه قرارمیدهد
anthropo U پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
anthrop U پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id U مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography U علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
circumstances U اوضاع
conditions U اوضاع
precedents U ماقبل مقدم
precedent U ماقبل مقدم
predecessor U ماقبل سلف
past U پیش ماقبل
predecessors U ماقبل سلف
postdated U تاریخ ماقبل
prehistory U ماقبل تاریخ
postdating U تاریخ ماقبل
postdates U تاریخ ماقبل
postdate U تاریخ ماقبل
the last .but one U ماقبل اخر
penult U ماقبل اخر
weathers U اوضاع جوی
weathered U اوضاع جوی
actual state of affairs U اوضاع کنونی
conditions U شرایط اوضاع
weather U اوضاع جوی
vicissitudes of time U تغییر اوضاع
actual state of affairs U اوضاع فصلی
prehistoric times U ازمنه ماقبل تاریخ
The prehistoric creatures . U موجودات ماقبل تاریخ
postdating U بتاریخ ماقبل نوشتن
postdates U بتاریخ ماقبل نوشتن
precapitalism U ماقبل سرمایه داری
postdated U بتاریخ ماقبل نوشتن
postdate U بتاریخ ماقبل نوشتن
internal rhyme U قافیه ماقبل اخر
azoic U دوران ماقبل تاریخ
antepenul U پیش از ماقبل اخر
antepenultimate U پیش از ماقبل اخر
it is quite another story now U اوضاع اکنون دگرگون
climate U ناحیه اوضاع جوی
the lie of the land U چگونگی اوضاع مهثب
policy of d. U سیاست واگذاری اوضاع
low water mark U منتهای بدی اوضاع
climates U ناحیه اوضاع جوی
How do you predict(view)the situation? U اوضاع را چگونه می بینی ؟
In the light of present circumstances. U باتوجه به اوضاع کنونی
anarchical U مربوط به اشفتگی اوضاع
anarchic U مربوط به اشفتگی اوضاع
prevocalic U ماقبل حرف صدا دار
eozoic U مربوط به دوره ماقبل کامبرین
A prehistoric fossil. U یک سنگواره (فسیل ) ماقبل تاریخ
protolithic U وابسته بدوران ماقبل عصرسنگ
input reactor U سلف ورودی پیچک ماقبل
The situation is fI'lled with impending troubles (incidents). U اوضاع آبستن حوادث است
mammoth U فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
mammoths U فیل بزرگ دوره ماقبل تاریخ
broch U [ساختار خشکه چینی ماقبل تاریخ]
keep up with the times U موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
geophysics U علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
to mend matters U کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
to acclimatize/acclimatise [British E] U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimate [American E] to new circumstances U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
Whistle past the graveyard <idiom> U تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
historical U تاریخی
epochal U تاریخی
monumental U تاریخی
historic U تاریخی
opportunism U به سرعت بر حسب اوضاع سیاسی یا تغییر رژیم وزمامدار
chronological U بترتیب تاریخی
metachronism U اشتباه تاریخی
coevality U هم تاریخی معاصری
historcicism U مکتب تاریخی
quasi historical U نیم تاریخی
chronologic U بترتیب تاریخی
parachronism U اشتباه تاریخی
heritage asset U میراث تاریخی
metachronism U لغزش تاریخی
historical development U توسعه تاریخی
historical dynamism U پویائی تاریخی
historical process U فرایند تاریخی
historical necessity U ضرورت تاریخی
historical theories U نظریههای تاریخی
historical method U روش تاریخی
historical development U سیر تاریخی
prehistoric U پیش تاریخی
historical dynamism U دینامیسم تاریخی
historical dynamism U پویایی تاریخی
historical process U پویش تاریخی
sonde U اسباب اندازه گیری اوضاع فیزیکی وجوی ارتفاعات زیادماوراء جو
chronologic U دارای تسلسل تاریخی
epoch U عصرتاریخی حادثه تاریخی
epochs U عصرتاریخی حادثه تاریخی
historical determinism U جبر گرایی تاریخی
philologist U ویژه گر درزبانشناسی تاریخی وتطبیقی
they are of no historical U هیچ اهمیت تاریخی ندارد
chronogram U نشان دادن سنوات تاریخی
He delivered a historic speech. U نطق تاریخی یی ایراد کرد
euhemerism U اساس تاریخی برای افسانه ها
Celtic cross U [چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cist U [قبر ماقبل تاریخ مانند جعبه که اغلب همراه با سنگ نشانه بود.]
vandalises U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
time capsule U محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
vandalizes U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalising U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
mundane era U تاریخی که مبداان افرینش جهان باشد
vandalize U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalised U اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
menhir U سنگ تاریخی بلندوراست که درافریقاو اروپایافت میشود
red letter day <idiom> U روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
geochronology U شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
moses antedates zoroastes U موسی ازحیث سال تاریخی پیش از زردتشت بوده است
readings U مطالعه
offhandedly U بی مطالعه
study U مطالعه
perusal U مطالعه
off hand U بی مطالعه
offhanded U بی مطالعه
studying U مطالعه
studies U مطالعه
extemporarily U بی مطالعه
extemporal U بی مطالعه
reading U مطالعه
etude U مطالعه
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
surveyed U مطالعه مجمل
examine U مطالعه کردن
praxeology U مطالعه رفتارانسان
analyse [British] U مطالعه کردن
survey U مطالعه مجمل
enquire into U مطالعه کردن
determine U مطالعه کردن
evaluate U مطالعه کردن
study U مطالعه کردن
dissect [analyse] U مطالعه کردن
analyze [American] U مطالعه کردن
assay U مطالعه کردن
bolt [examine] U مطالعه کردن
surveys U مطالعه مجمل
check U مطالعه کردن
at sight U بی مطالعه قبلی
explore U مطالعه کردن
system study U مطالعه سیستم
lucubration U مطالعه سخت
studied U از روی مطالعه
portable standard U چراغ مطالعه
survey U مطالعه کردن
feasibility study U مطالعه امکانپذیری
impromptu U بی مطالعه تصنیف
investigate U مطالعه کردن
studios U اطاق مطالعه
unstudied U مطالعه نشده
motion study U مطالعه ی حرکت
study habits U عادتهای مطالعه
inspect U مطالعه کردن
scrutinize U مطالعه کردن
studio U اطاق مطالعه
look into U مطالعه کردن
zero supperssion U موقوف کردن صفرها جایگزینی صفرهای ماقبل یک عدد با جای خالی به طوریکه صفرها در موقعیت چاپ عددفاهر نشوند
thought out U سنجیده مطالعه شده
thought-out U سنجیده مطالعه شده
sub judice U مورد مطالعه دادگاه
metallography U مطالعه الیاژهای فلزی
psychognosy U مطالعه عمیق روانی
teleology U مطالعه حکمت غایی
self study U مطالعه پیش خود
criminology U مطالعه علمی جرم
feasibility study U مطالعه امکان سنجی
analyzing U جزئیات را مطالعه کردن
geologic survey U مطالعه زمین شناسی
to study out U با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
myrmecologyt U مطالعه علمی مورچگان
cella U [اتاق مطالعه ی راهبها]
to pore [over; on] U به مطالعه دقیق پرداختن
teppetology U مطالعه ریشه ای فرش
well read U اهل مطالعه و تحقیق
well-read U اهل مطالعه و تحقیق
analyzes U جزئیات را مطالعه کردن
analyzed U جزئیات را مطالعه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com