Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
demand
U
مطالبه تقاضا کردن
demanded
U
مطالبه تقاضا کردن
demands
U
مطالبه تقاضا کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
demand
U
تقاضا کردن تقاضا
demands
U
تقاضا کردن تقاضا
demanded
U
تقاضا کردن تقاضا
demands
U
مطالبه کردن
undercharge
U
کم مطالبه کردن از
claimed
U
مطالبه کردن
demanded
U
مطالبه کردن
to call in
U
مطالبه کردن
demand
U
مطالبه کردن
claiming
U
مطالبه کردن
claims
U
مطالبه کردن
claim
U
مطالبه کردن
exacts
U
بزور مطالبه کردن
exacted
U
بزور مطالبه کردن
exact
U
بزور مطالبه کردن
to make a demand on somebody
U
مطالبه کردن از کسی
arc elasticity of demand
U
عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
exacts
U
عین به زور مطالبه کردن
exact
U
عین به زور مطالبه کردن
exacted
U
عین به زور مطالبه کردن
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
trover
U
دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
giffen good
U
نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
sued
U
تقاضا کردن
requisitions
U
تقاضا کردن
demands
U
تقاضا کردن
requisitioning
U
تقاضا کردن
sues
U
تقاضا کردن
sue
U
تقاضا کردن
requisitioned
U
تقاضا کردن
adjure
U
تقاضا کردن
demand
U
تقاضا کردن
suing
U
تقاضا کردن
requisition
U
تقاضا کردن
demanded
U
تقاضا کردن
adjure
به اصرار تقاضا کردن
solicits
U
درخواست یا تقاضا کردن از
solicit
U
درخواست یا تقاضا کردن از
soliciting
U
درخواست یا تقاضا کردن از
solicited
U
درخواست یا تقاضا کردن از
put in
U
تقاضا کردن پیشنهاد دادن
to put in for
U
تقاضا کردن خودرا نامزد کردن
law of demand
U
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
clamour
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamor
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamoured
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
to invite somebody to do something
U
از کسی تقاضا انجام کاری را کردن
clamouring
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamours
U
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
obtruding
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrude
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtrudes
U
بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
shift of a demand curve
U
انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
solicits
U
تقاضا کردن جلب کردن
requests
U
تقاضا کردن درخواست کردن
soliciting
U
تقاضا کردن جلب کردن
beseeches
U
تقاضا کردن استدعا کردن
cry off
U
تقاضا کردن درخواست کردن
solicited
U
تقاضا کردن جلب کردن
solicit
U
تقاضا کردن جلب کردن
requesting
U
تقاضا کردن درخواست کردن
request
U
تقاضا کردن درخواست کردن
beseeched
U
تقاضا کردن استدعا کردن
beseech
U
تقاضا کردن استدعا کردن
requested
U
تقاضا کردن درخواست کردن
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
demand
U
مطالبه
demanded
U
مطالبه
claims
U
مطالبه
claimed
U
مطالبه
claim
U
مطالبه
claiming
U
مطالبه
demands
U
مطالبه
charges
U
مطالبه بها
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
asked
<adj.>
<past-p.>
U
مطالبه شده
demands
U
درخواست مطالبه
claimant
U
مطالبه کننده
unclaimed
U
مطالبه نشده
claimable
U
قابل مطالبه
energy demand
U
مطالبه انرژی
demander
U
مطالبه کننده
omittance is no quit tance
U
مطالبه نکردن
demand note
U
مطالبه نامه
demandable
U
قابل مطالبه
demanded
U
درخواست مطالبه
charge
U
مطالبه بها
exactable
U
قابل مطالبه
exaction
U
مطالبه بزور
demand
U
درخواست مطالبه
exigible
U
خواستنی مطالبه کردنی
claim guarantee form
U
مطالبه پرداخت ضمانتنامه
claim under a guarantee
U
مطالبه تحت ضمانتنامه
unasked
U
مطالبه نشده ناپرسیده
time deposits
U
مطالبه نقدی موجل از بانک
buyer's option to duble
U
مقداربیشتری از مبیع مطالبه کند
pray in aid
U
دعوی مطالبه منافع ناشی ازمحتویات یک سند
seller's option to duble
U
از مقدار مبیع کم یا ثمن بیشتری مطالبه کند
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
property in action
U
مال قابل مطالبه از طریق قانونی مالکیت مورد حمایت قانون
things in action
U
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
importance
U
تقاضا
demands
U
تقاضا
rogation
U
تقاضا
demand
U
تقاضا
request
U
تقاضا
requested
U
تقاضا
requesting
U
تقاضا
requests
U
تقاضا
postulates
U
تقاضا
postulated
U
تقاضا
demanded
U
تقاضا
solicitation
U
تقاضا
requisition
U
تقاضا
requisitioned
U
تقاضا
requisitioning
U
تقاضا
postulating
U
تقاضا
requisitions
U
تقاضا
postulate
U
تقاضا
prayers
U
تقاضا
suit
U
تقاضا
suited
U
تقاضا
suits
U
تقاضا
prayer
U
تقاضا
exigence
U
تقاضا
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak demand
U
بیشترین تقاضا
within three days of demand
U
در طی سه روز پس از تقاضا
change in demand
U
تغییر تقاضا
demand curve
U
منحنی تقاضا
demandable
U
قابل تقاضا
demandant
U
تقاضا کننده
quantity of demand
U
مقدار تقاضا
income elasticity of demand
U
درامدی تقاضا
requests
U
تقاضا خواسته
application
U
فرم تقاضا
requisitions
U
چیزمورد تقاضا
supply and demand
U
عرضه و تقاضا
excess demand
U
فزونی تقاضا
information on demand
U
اطلاعات با تقاضا
requested
U
تقاضا خواسته
measurement of demand
U
تخمین تقاضا
request
U
تقاضا خواسته
law of demand
U
قانون تقاضا
requisitioning
U
چیزمورد تقاضا
elasticity of demand
U
کشش تقاضا
applications
U
فرم تقاضا
requisition
U
چیزمورد تقاضا
on demand
U
بنا به تقاضا
requesting
U
تقاضا خواسته
requisitioned
U
چیزمورد تقاضا
offer and demand
U
عرضه و تقاضا
applier
U
تقاضا کننده
demand elasticity
U
کشش تقاضا
claimed
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
demanded
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
demand shift
U
جابجائی تقاضا
demand surface
U
میزان تقاضا
demand surface
U
سطح تقاضا
pleas
U
تقاضا استدعا
plea
U
تقاضا استدعا
requirement
U
تقاضا احتیاج
demand management
U
مدیریت تقاضا
demand shift
U
انتقال تقاضا
demand schedule
U
جدول تقاضا
demand function
U
تابع تقاضا
demand side
U
طرف تقاضا
demand shift
U
تغییر تقاضا
demand factors
U
عوامل تقاضا
demand factor
U
ضریب تقاضا
asked
<adj.>
<past-p.>
U
تقاضا شده
demand side
U
ستون تقاضا
demand pattern
U
الگوی تقاضا
gluts
U
عرضه بیش از تقاضا
application
U
تقاضا برای چیز
requested
U
تقاضا برای چیزی
indent
U
تقاضا یاسفارش جنس
stock requisition
U
تقاضا جهت کالا
applications
U
تقاضا برای چیز
law of supply and demand
U
قانون عرضه و تقاضا
indenting
U
تقاضا یاسفارش جنس
on demand
U
به در خواست به مجرد تقاضا
demand paging
U
صفحه بندی تقاضا
arc elasticity of demand
U
کشش کمانی تقاضا
requesting
U
تقاضا برای چیزی
indents
U
تقاضا یاسفارش جنس
price elasticity of demand
U
کشش قیمتی تقاضا
cross elasticity of demand
U
کشش متقاطع تقاضا
requests
U
تقاضا برای چیزی
money demand
U
تقاضا برای پول
requesting unit
U
یکان تقاضا کننده
demand for money
U
تقاضا برای پول
applicants
U
تقاضا کننده طالب
request for proposal
U
تقاضا برای پیشنهاد
registrant
U
تقاضا ثبت کننده
demand and supply market
U
بازار عرضه و تقاضا
supply and demand law
U
قانون عرضه و تقاضا
demand forecast
U
پیش بینی تقاضا
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com