English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (44 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mean U مشخص کردن چیزی
meaner U مشخص کردن چیزی
meanest U مشخص کردن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
identified U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifies U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying U مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
restrict U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricting U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
restricts U محدود کردن چیزی . اجازه ادان به اشخاص مشخص برای دستیابی به داده
Other Matches
neither fish nor fowl <idiom> U چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
locate U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locates U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
located U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
locating U تعیین محل کردن مشخص کردن جا دادن مشخص کردن محل هدف
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
algorithms U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
algorithm U قوانین مصرفی و ایجاد کارهای مشخص یا حل مشکلات مشخص
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
lay hands upon something U جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
justifications U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justification U مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
set up U مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
banding U روش مشخص کردن حدود یک تصویر روی صفحه نمایش کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
delineating U مشخص کردن
definition U مشخص کردن
definitions U مشخص کردن
to create an image for oneself as somebody U مشخص کردن
denote U مشخص کردن
delineates U مشخص کردن
delineated U مشخص کردن
delineate U مشخص کردن
specifying U مشخص کردن
earmarking U مشخص کردن
identify U مشخص کردن
specify U مشخص کردن
specifies U مشخص کردن
denoted U مشخص کردن
individuate U مشخص کردن
denotes U مشخص کردن
identifies U مشخص کردن
defines U مشخص کردن
identified U مشخص کردن
lay down U مشخص کردن
define U مشخص کردن
defining U مشخص کردن
identifying U مشخص کردن
defined U مشخص کردن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
criss-crosses U با ضربدر مشخص کردن
frequency designation U مشخص کردن فرکانس
typify U بانمونه مشخص کردن
typifies U بانمونه مشخص کردن
typified U بانمونه مشخص کردن
call one's shot U مشخص کردن هدف
typifying U بانمونه مشخص کردن
criss-crossing U با ضربدر مشخص کردن
criss-crossed U با ضربدر مشخص کردن
criss-cross U با ضربدر مشخص کردن
specifies U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specify U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
specifying U مشخص کردن ذکر کردن معلوم کردن
cell U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
cells U جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
margins U مشخص کردن اندازه و حاشیه
margin U مشخص کردن اندازه و حاشیه
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
costing U مشخص کردن هزینه عملیات
rectified U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it <idiom> U به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectifies U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify U درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
statement of charge U مشخص کردن جرایم فرم تقاضای خسارت
balisage U مشخص کردن مسیر جاده باچراغهای راهنما
to tap U ولتاژ مشخص کردن [الکترونیک یا مهندسی برق]
field U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
dispatching priority U شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
labels U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
fielded U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
fields U مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
labelled U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
symbolic i/o assignment U نامی برای مشخص کردن یک واحد ورودی خروجی
labeling U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
beaufort scale U سیستم اعداد برای مشخص کردن شدت باد
label U یی که برای مشخص کردن متغیر یا داده به کار می رود
characterizes U مشخص کردن منقوش کردن
characterize U مشخص کردن منقوش کردن
characterised U مشخص کردن منقوش کردن
characterized U مشخص کردن منقوش کردن
characterizing U مشخص کردن منقوش کردن
characterises U مشخص کردن منقوش کردن
characterising U مشخص کردن منقوش کردن
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
descriptor U کدی که مشخص کننده نام فایل یا نام برنامه یا کد رمز به فایل را مشخص میکند
region U پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
group U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
groups U کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
regions U پر کردن فضای صفحه نمایش یا شکل گرافیکی با رنگ مشخص
claim frame U فریم مخصوص برای مشخص کردن ایستگاه آغاز کننده شبکه
to mind somebody [something] U اعتنا کردن به کسی [چیزی] [فکر کسی یا چیزی را کردن]
answer U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
answering U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
answers U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
searches U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searchingly U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
color code U روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
tetragraph U کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
PID U متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
answered U سیگنال فرستاده شده توسط کامپیوتر گیرنده برای مشخص کردن خودش
universal U سیستم کدگزاری میلهای چاپی استاندارد برای مشخص کردن محصولات در یک مغازه
search U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
searched U فرآیند جستجو و مشخص کردن یک حرف یا کلمه یا بخشی از داده در متن یا فایل
fixes U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix U می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
labeling U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
declarations U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
labelled U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labels U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
declarative statement U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
device U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
label U 1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
devices U کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
declaration U نوشتن و مشخص کردن نوع متغیر و در صورت وجود نام توابع و محل آنها
formats U 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
format U 1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
SGML U استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
address U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses U قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
card U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards U کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
prejudges U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging U تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
to pirate something U چیزی را غیر قانونی چاپ کردن [دو نسخه ای کردن]
refer U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
referred U توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
fraise U نرده دار کردن دهانه چیزی را گشادتر کردن
set loose <idiom> U رها کردن چیزی که تو گفته بودی ،آزاد کردن
to pull off something [contract, job etc.] U چیزی را تهیه کردن [تامین کردن] [شغلی یا قراردادی]
premeditate U قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to throw light upon U روشن کردن کمک بتوضیح چیزی کردن
cession U صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
to instigate something U چیزی را برانگیختن [اغوا کردن ] [وادار کردن ]
valuate U ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
quantify U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifying U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantified U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
quantifies U محدود کردن کیفیت چیزی را معلوم کردن
cryptographic U تعداد کدهایی که در الگوریتم رمز برای مشخص کردن داده رمز دار و خارج از رمز به کارمی روند
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
scans U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scanned U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
scan U شماره ارسالی از صفحه کلید به کامپیوتر سازگاز IBM PC برای بیان اینکه کلید انتخاب شده است و مشخص کردن کلید
denounced U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denouncing U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounce U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
denounces U علیه کسی افهاری کردن کسی یا چیزی را ننگین کردن تقبیح کردن
references U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
briefer U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
minding U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
briefest U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
mind U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
beck U باسرتصدیق کردن یاحالی کردن چیزی
briefed U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
brief U خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
minds U فکر چیزی را کردن یاداوری کردن
to beg for a thing U چیزی راخواهش کردن یاگدایی کردن
reference U توجه کردن یا کار کردن با چیزی
to smell at something U چیزی را بو کردن
make do with something U با چیزی تا کردن
make something do U با چیزی تا کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com