Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
square planar
U
مسطح مربعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evolute
U
بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
square lattice
U
شبکه مربعی
square law detection
U
یکسوکنندگی مربعی
square matrix
U
ماتریس مربعی
square wave
U
موج مربعی
square matrix
U
ماتریس مربعی
[ریاضی]
ideal rectangular pulse
U
پالس مربعی ایده ال
square potential well
U
چاه مربعی پتانسیل
baulk
U
[هر قطعه بزرگ مربعی شکل چوبی]
balk
U
[هر قطعه بزرگ مربعی شکل چوبی]
handle
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
handles
U
نمایش مربعی کوچک که قادر به تغییر شکل پنجره یا شی گرافیک است
anta
U
[پایه ستون مربعی یا مستطیلی که به وسیله ی افزایش ضخامت در انتهای دیوار شکل داده می شود.]
flattest
U
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
flat
U
صفحه نمایشی که با یک صفحه مقابل مسط ح با لبههای مربعی ایجاد شده باشد
plane
U
مسطح
planed
U
مسطح
planes
U
مسطح
planing
U
مسطح
tabulate
U
مسطح
levels
U
مسطح
tabulated
U
مسطح
levelled
U
مسطح
tabulates
U
مسطح
leveled
U
مسطح
level
U
مسطح
flattest
U
مسطح
plain
U
مسطح
plainer
U
مسطح
plainest
U
مسطح
plains
U
مسطح
flattened
U
مسطح
even
U
مسطح
planar
U
مسطح
flat
U
مسطح
arch flat
U
طاق مسطح
level point
U
نقطه مسطح
planar complex
U
کمپلکس مسطح
plane figure
شکل مسطح
tabulates
U
مسطح کردن
map chart
U
نقشه مسطح
tabulated
U
مسطح کردن
flat arch
U
قوس مسطح
area weight balance
U
ترازوی مسطح
plane wave
U
موج مسطح
flatware
U
فروف مسطح
flatfoot
U
مسطح شدن کف پا
rase
U
مسطح کردن
flatbed plotter
U
رسام مسطح
flat weld
U
جوش مسطح
level land
U
زمین مسطح
flat roof
U
بام مسطح
planar configuration
U
پیکربندی مسطح
flat pack
U
بسته مسطح
flat ground
U
زمین مسطح
flat pass
U
رخده مسطح
tabulate
U
مسطح کردن
plateaux
U
زمین مسطح
campaign
U
زمین مسطح
campaigned
U
زمین مسطح
planes
U
صاف مسطح
planed
U
صاف مسطح
plane
U
صاف مسطح
campaigning
U
زمین مسطح
clearing
U
مکان مسطح
campaigns
U
زمین مسطح
piggyback
U
واگن مسطح
piggybacks
U
واگن مسطح
portfolio
U
کانتینر مسطح
flatly
U
بطور مسطح
plateaus
U
زمین مسطح
plateau
U
زمین مسطح
level
U
مسطح کردن
level
U
مسطح شدن
leveled
U
مسطح کردن
leveled
U
مسطح شدن
levelled
U
مسطح کردن
levelled
U
مسطح شدن
levels
U
مسطح کردن
levels
U
مسطح شدن
portfolios
U
کانتینر مسطح
planing
U
صاف مسطح
flatbed scanner
U
پویشگر مسطح
clearings
U
مکان مسطح
plano convex lens
U
عدسی مسطح- محدب
trigonal planar molcule
U
مولکول مسطح مثلثی
plano concave lens
U
عدسی مسطح- مقعر
to level off
U
مسطح شدن
[ناحیه ای]
plain gypsum lath
[توفان سنگ و گچ مسطح]
tableland
U
زمین هموار و مسطح
tringular planar molecule
U
مولکول سه گوش مسطح
terraced roof
U
پشت بام مسطح
planes
U
سطح تراز مسطح
plane polarized light
U
نور قطبیده مسطح
linear polarized light
U
نور قطبیده مسطح
plane
U
سطح تراز مسطح
door panel
U
بخش مسطح درب
planed
U
سطح تراز مسطح
flat panel display
U
صفحه نمایش مسطح
planisphere
U
جهان نمای مسطح
planing
U
سطح تراز مسطح
flat bed plotter
U
رسام با بستر تخت مسطح
boarded
U
تخته یا مقوا ویاهرچیز مسطح
board
تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
raft
U
دگل قایق مسطح الواری
rafts
U
دگل قایق مسطح الواری
sinusoidal projection
U
نقشه جهان نمای مسطح
holm
U
زمین مسطح وپست نزدیک رودخانه
planation
U
مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
platelet
U
جسم مسطح و کوچک بویژه پلاکتهای خونی
plasma panel display
U
وسیله نمایش مسطح باحبابهای کوچک نئون
diaper
U
[نقش های تزئینی روی سطح صاف و مسطح]
chimney-bar
U
[نعل درگاه برای شومینه که اغلب از آهن مسطح به شکل اچ یا تی است.]
mortarboards
U
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
gas plasma display
U
صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
mortarboard
U
کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
conical flow
U
تئوری جریانهای مافوق صوت روی صفحات مسطح گوشه دار
notebook computer
U
یک کامپیوتر کوچک به اندازه یک چمدان که از یک نمایش کریستال مایع و مسطح استفاده میکند
plano concave
U
از یک طرف مسطح و از طرف دیگر مقعر
flatten
U
مسطح کردن بیمزه کردن
ranges
U
عبور کردن مسطح کردن
flattens
U
مسطح کردن بیمزه کردن
ranged
U
عبور کردن مسطح کردن
range
U
عبور کردن مسطح کردن
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com