Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 164 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
actionable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستوجب مجازات
[حقوقی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
forfeitable
U
مستوجب جریمه
chargeable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
capital offence or crime
U
گناه مستوجب اعدام
indictable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
مستوجب کیفر
[حقوقی]
punitive damages
U
خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
capital
U
گناه مستوجب اعدام سرمایه
reprimands
U
مجازات
pains and penalties
U
مجازات
castigation
U
مجازات
sanction
U
مجازات
sanctioned
U
مجازات
sanctions
U
مجازات
sanctioning
U
مجازات
rocket
[British E]
U
مجازات
retribution
U
مجازات
penalty
U
مجازات
penalties
U
مجازات
the lash
U
مجازات
reprimanding
U
مجازات
reprimanded
U
مجازات
reprimand
U
مجازات
punishment
U
مجازات
wite
U
مجازات
degradatory punishment
U
مجازات ترذیلی
severe punishment
U
مجازات شاق
reformative punishment
U
مجازات تادیبی
culpability
U
قابلیت مجازات
theories of punishment
U
فلسفه مجازات
punitory
U
متضمن مجازات
criminous
U
مستحق مجازات
to death penalty
U
اعدام مجازات
punishability
U
مجازات کردنی
commutation
U
تخفیف مجازات
absolution
U
انصراف از مجازات
communication of punishment
U
ابلاغ مجازات
castigator
U
مجازات کننده
mitigation of punishment
U
تخفیف مجازات
punishment of a minor offence
U
مجازات تکدیری
pecuniary penalty
U
مجازات مالی
pecuniary pumishment
U
مجازات نقدی
pecuniary punishment
U
مجازات نقدی
forfeitable
U
قابل مجازات
fasces
U
قدرت مجازات
disciplinary punishment
U
مجازات انضباطی
deterrent punishment
U
مجازات ارعابی
theories of punishment
U
اهداف مجازات
deterrennt punishment
U
مجازات ترهیبی
degrading punishment
U
مجازات ترذیلی
principal punishment
U
مجازات اصلی
suspension of punishment
U
تعلیق مجازات
supplementary punishment
U
مجازات تکمیلی
punishability
U
قابلیت مجازات
reprieval
U
تعلیق مجازات
divine legislation
U
تشدید مجازات
culpable
U
قابل مجازات
doom
U
حکم مجازات
probation
U
تعلیق مجازات
punishable
U
قابل مجازات
punishable
U
مستحق مجازات
sentencing
U
حکم به مجازات
sentences
U
حکم به مجازات
sentence
U
حکم به مجازات
punishment
U
کیفر مجازات
to get a rocket
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
to get ticked off
[British E]
<idiom>
U
مجازات شدن
death penalty
U
مجازات اعدام
capital punishment
U
مجازات اعدام
punishes
U
مجازات کردن
sanction
U
مجازات کردن
sanctioned
U
مجازات کردن
sanctioning
U
مجازات کردن
agravation of punishment
U
تشدید مجازات
accessory punishment
U
مجازات تبعی
punished
U
مجازات کردن
sanctions
U
مجازات کردن
suspended sentence
U
مجازات تعلیقی
suspended sentences
U
مجازات تعلیقی
punish
U
مجازات کردن
capital punishment
U
اعدام مجازات
culpable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
actionable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
punishable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
سزاوار مجازات
[حقوقی]
chargeable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
indictable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
on probation
U
به شرط تعلیق مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات
punishable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
penal
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
culpable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
finger-wagging
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
censure
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
actionable
<adj.>
U
مستحق مجازات
[حقوقی]
reproof
U
مجازات
[اصطلاح روزمره]
actionable
<adj.>
U
قابل مجازات
[حقوقی]
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
it is death to
U
مجازات 0000مرگ است
commutation
U
تبدیل مجازات به اخف
sanctions
U
تصدیق مجازات اقتصادی
suit the punishment to the crime
U
انطباق مجازات بر جرم
sanctioning
U
تصدیق مجازات اقتصادی
sanctioned
U
تصدیق مجازات اقتصادی
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
sanction
U
تصدیق مجازات اقتصادی
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
penal code
U
قانون مجازات عمومی
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
penal codes
U
قانون مجازات عمومی
punished
U
مجازات کردن کیفر دادن
punish
U
مجازات کردن کیفر دادن
reprieve
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieves
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieving
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
reprieved
U
مجازات کسی را بتعویق انداختن
probation order
U
دستور یا حکم تعلیق مجازات
to be on probation
U
در دوره تعلیق مجازات بودن
punishes
U
مجازات کردن کیفر دادن
to give a suspended sentence
[British E]
U
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
lynch
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches
U
بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lictor
U
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
capital
U
قابل مجازات مرگ دارای اهمیت حیاتی
peine for et dure
U
مجازات عدم پاسخ در مقابل کیفر خواست جنایی
to suspend somebody's sentence on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to place somebody on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
to be broken on the wheel
U
روی چرخ گاری مردن
[نوعی مجازات اعدام در قرون وسطی]
The culpable action may be done wilfully or by negligence.
U
عمل قابل مجازات ممکن است آگاهانه یا با سهل انگاری انجام شود.
probation officer
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers
U
ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
war crimes
U
اعمالی راگویند که اگر از سربازان یااتباع دشمن صادر شود درصورت اسیر شدن بخاطرارتکاب انها مجازات خواهندشد
immunity
U
به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
persistent offender
U
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
gallows
U
چوبه دار مجازات اعدام با دار
corporal punishment
U
کیفر بدنی مجازات بدنی
impunity
U
معافیت از مجازات معافیت از زیان
penal statute
U
قانون جزایی قانون مجازات
capital punishment
U
کیفر اعدام مجازات اعدام
foul
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
speaking with prosecutor
U
در جرایم علیه افراد که از نوع جنحه باشددادگاه به متهم اجازه میدهد که پیش از شروع رسیدگی با شاکی صحبت کند وهر گاه او رضایت خود رااعلام کند مجازات مرتکب تخفیف کلی پیدا میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com