English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ouch U مزین ساختن
bedight U مزین ساختن
primp U مزین ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
mense U نزاکت داشتن مزین ساختن
Other Matches
figurate U مزین
ornamented U مزین
adorned U مزین
clad U مزین
grnish U مزین کردن
lilied U مزین به سوسن
star spangled U مزین به ستاره
illustrate U مزین شدن
peacock U مزین به پرطاووس
peacocks U مزین به پرطاووس
ornate U مزین مصنوع
illustrates U مزین شدن
dresses U مزین کردن
dress U مزین کردن
illustrating U مزین شدن
cartouche U لوح نوشته مزین
impearl U بامروارید مزین کردن
drape U باپارچه مزین کردن
draped U باپارچه مزین کردن
drapes U باپارچه مزین کردن
draping U باپارچه مزین کردن
carbuncled U مزین به یاقوت قرمز
tapestried U مزین به پارچه مبلی
column caelata U [ستون با تیرهای مزین شده]
spangle U درخشش باپولک مزین کردن
spangles U درخشش باپولک مزین کردن
bridal door U [مدخل مزین در گوشه های کلیسا]
cushion U با کوسن وبالش نرم مزین کردن
cushioned U با کوسن وبالش نرم مزین کردن
cushions U با کوسن وبالش نرم مزین کردن
cushioning U با کوسن وبالش نرم مزین کردن
gin-palace U [خانه عمومی مزین شده در انگلستان]
gopura U [دروازه بلند و مزین مقبره های هندی]
to dress a salad with mayonnaise U مزین کردن [ترتیب دادن ] سالاد با مایونز
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
furnish U مزین کردن تهیه کردن
furnishing U مزین کردن تهیه کردن
besets U مزین کردن حمله کردن بر
beset U مزین کردن حمله کردن بر
furnishes U مزین کردن تهیه کردن
brooch U گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
brooches U گل سینه باسنجاق سینه مزین کردن باسنجاق اراستن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
manufacture U ساختن
create U ساختن
indite U ساختن
creates U ساختن
creating U ساختن
fabricating U ساختن
construct U ساختن
constructed U ساختن
constructing U ساختن
constructs U ساختن
miscreate U بد ساختن
fabricates U ساختن
fashions U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
fashion U مد ساختن
makes U ساختن
builds U ساختن
buildings U ساختن
build U ساختن
make U ساختن
invent U ساختن
invented U ساختن
inventing U ساختن
invents U ساختن
put up U ساختن
put-up U ساختن
compose U ساختن
upgrade U ساختن
bulid U ساختن
manufactured U ساختن
manufactures U ساختن
fabrication U ساختن
dree U ساختن با
pills U حب ساختن
pill U حب ساختن
confect U ساختن
upgrading U ساختن
fashioning U مد ساختن
upgrades U ساختن
carbonize U کک ساختن
upgraded U ساختن
pellet U حب ساختن
composes U ساختن
minted U ساختن
remakes U از نو ساختن
remake U از نو ساختن
minting U ساختن
mints U ساختن
upbuild U ساختن
produces U ساختن
to t. up U ساختن
produced U ساختن
produce U ساختن
to make away U ساختن
mint U ساختن
idolizing U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolised U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
to make a shift U ساختن
bridge U پل ساختن
fabricate U ساختن
unifies U تک ساختن
to get along U ساختن
bridged U پل ساختن
unify U تک ساختن
generate U ساختن
generated U ساختن
generates U ساختن
set up U ساختن
generating U ساختن
bridges U پل ساختن
forborne U ساختن با
unifying U تک ساختن
fabricated U ساختن
to go in with U ساختن با
outrages U بی حرمت ساختن
familiarised U اشنا ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
disabling U ناتوان ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
disables U ناتوان ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
diversifying U گوناگون ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
familiarising U اشنا ساختن
ensure U مطمئن ساختن
diversifies U گوناگون ساختن
familiarises U اشنا ساختن
disable U ناتوان ساختن
diversify U گوناگون ساختن
insures U مطمئن ساختن
denigration U سیاه ساختن
reconciling U راضی ساختن
notified U اگاه ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
produced U ساختن محصول
subvert U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
discovering U مکشوف ساختن
produce U ساختن محصول
subverting U واژگون ساختن
subverts U واژگون ساختن
discovers U مکشوف ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
produces U ساختن محصول
discovered U مکشوف ساختن
reconciles U راضی ساختن
notifies U اگاه ساختن
notify U اگاه ساختن
notifying U اگاه ساختن
gaunt U زننده ساختن
reconcile U راضی ساختن
sepulchers U قبر ساختن
sepulchre U قبر ساختن
sepulchres U قبر ساختن
discover U مکشوف ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
discourage U بی جرات ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
vitiate U معیوب ساختن
denuded U عاری ساختن
denude U عاری ساختن
snarls U خشمگین ساختن
snarling U خشمگین ساختن
vitiate U ناپاک ساختن
snarled U خشمگین ساختن
vitiated U معیوب ساختن
snarl U خشمگین ساختن
vitiated U ناپاک ساختن
vitiates U معیوب ساختن
vitiates U ناپاک ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
discourages U بی جرات ساختن
rescind U باطل ساختن
rescinding U باطل ساختن
rescinds U باطل ساختن
substantiating U مستند ساختن
substantiates U مستند ساختن
relieve U بر جسته ساختن
substantiated U مستند ساختن
relieves U بر جسته ساختن
relieving U بر جسته ساختن
denuding U عاری ساختن
humidified U مرطوب ساختن
denudes U عاری ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
vitiating U معیوب ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com