English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
humidified U مرطوب ساختن
humidifies U مرطوب ساختن
humidify U مرطوب ساختن
humidifying U مرطوب ساختن
wet U مرطوب ساختن
wets U مرطوب ساختن
wetted U مرطوب ساختن
wettest U مرطوب ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
Other Matches
dank U مرطوب و سرد مرطوب کردن
wetted U مرطوب
sappy U مرطوب
mesic U مرطوب
muggy U مرطوب
wettest U مرطوب
wet U مرطوب
soppy U مرطوب
wets U مرطوب
wettish U مرطوب
raw U مرطوب
humid U مرطوب
dampens U مرطوب کردن
dampening U مرطوب کردن
wetted U مرطوب کردن
firm clay U خاک رس مرطوب
dampened U مرطوب کردن
wets U مرطوب کردن
dampen U مرطوب کردن
wetland U زمین مرطوب
precipitation U مرطوب کردن
wettest U مرطوب کردن
wet U مرطوب کردن
humidification U مرطوب کردن
humidification U مرطوب شدن
moist U گریان مرطوب
moister U گریان مرطوب
dewiest U ترکرده مرطوب
dewy U ترکرده مرطوب
tropical <adj.> U گرم و مرطوب
moil U مرطوب کردن
rheumy U مرطوب وخنک
dewier U ترکرده مرطوب
saturation U مرطوب کردن
moistest U گریان مرطوب
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
moistens U ترشدن مرطوب شدن
moist curing U نگهداری مرطوب بتن
moistening U مرطوب شدن نم زدن
moisten U ترشدن مرطوب شدن
moistened U ترشدن مرطوب شدن
good U مسیر خاکی مرطوب و محکم
mesarch U زیست کننده درناحیه مرطوب
swale U سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
centrifugal moisture equivalent U مقدار ابی که توسط دستگاه سانتریفوژ از یک نمونه خاک مرطوب گرفته میشود
wet bulb termometere U ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
moistens U نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
moistened U نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
moisten U نمدار کردن مرطوب کردن خیساندن
tempered U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempers U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
temper U مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
imbrue U مرطوب کردن اشباع کردن
dampers U خیس کردن مرطوب کردن
damp U خیس کردن مرطوب کردن
dampest U خیس کردن مرطوب کردن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
constructing U ساختن
constructs U ساختن
constructed U ساختن
miscreate U بد ساختن
make U ساختن
indite U ساختن
to t. up U ساختن
fashioned U مد ساختن
upgrades U ساختن
fashion U مد ساختن
upgrading U ساختن
bulid U ساختن
pellet U حب ساختن
build U ساختن
carbonize U کک ساختن
upgraded U ساختن
upgrade U ساختن
buildings U ساختن
fashioning U مد ساختن
fashions U مد ساختن
invent U ساختن
invented U ساختن
inventing U ساختن
invents U ساختن
put up U ساختن
builds U ساختن
pill U حب ساختن
confect U ساختن
pills U حب ساختن
manufactures U ساختن
manufactured U ساختن
manufacture U ساختن
fabrication U ساختن
makes U ساختن
put-up U ساختن
create U ساختن
creates U ساختن
dree U ساختن با
creating U ساختن
bridge U پل ساختن
mint U ساختن
minting U ساختن
mints U ساختن
remakes U از نو ساختن
remake U از نو ساختن
minted U ساختن
bridged U پل ساختن
produce U ساختن
bridges U پل ساختن
forborne U ساختن با
produced U ساختن
produces U ساختن
idolised U بت ساختن
idolises U بت ساختن
idolising U بت ساختن
idolize U بت ساختن
idolized U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
idolizing U بت ساختن
upbuild U ساختن
unifying U تک ساختن
to go in with U ساختن با
to get along U ساختن
fabricates U ساختن
unifies U تک ساختن
fabricate U ساختن
generate U ساختن
generated U ساختن
generating U ساختن
fabricating U ساختن
to make a shift U ساختن
construct U ساختن
unify U تک ساختن
composes U ساختن
fabricated U ساختن
compose U ساختن
set up U ساختن
to make away U ساختن
generates U ساختن
familiarising U اشنا ساختن
sepulchres U قبر ساختن
familiarizes U اشنا ساختن
notified U اگاه ساختن
notifies U اگاه ساختن
notify U اگاه ساختن
notifying U اگاه ساختن
gaunt U زننده ساختن
familiarized U اشنا ساختن
sepulchers U قبر ساختن
sepulchre U قبر ساختن
subverting U واژگون ساختن
familiarize U اشنا ساختن
subvert U واژگون ساختن
reconciles U راضی ساختن
reconciling U راضی ساختن
outrage U بی حرمت ساختن
outraged U بی حرمت ساختن
familiarised U اشنا ساختن
familiarises U اشنا ساختن
improvising U بالبداهه ساختن
improvises U بالبداهه ساختن
improvise U بالبداهه ساختن
subverts U واژگون ساختن
outraging U بی حرمت ساختن
familiarizing U اشنا ساختن
outrages U بی حرمت ساختن
subverted U واژگون ساختن
reconcile U راضی ساختن
discovers U مکشوف ساختن
minimize U کمینه ساختن
minimized U کمینه ساختن
minimizes U کمینه ساختن
minimizing U کمینه ساختن
disturb U مضطرب ساختن
disturbs U مضطرب ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
necessitated U ناگزیر ساختن
necessitates U ناگزیر ساختن
necessitating U ناگزیر ساختن
snarl U خشمگین ساختن
snarled U خشمگین ساختن
snarling U خشمگین ساختن
snarls U خشمگین ساختن
denude U عاری ساختن
minimising U کمینه ساختن
minimises U کمینه ساختن
produce U ساختن محصول
produced U ساختن محصول
produces U ساختن محصول
disable U ناتوان ساختن
disables U ناتوان ساختن
disabling U ناتوان ساختن
ensure U مطمئن ساختن
ensured U مطمئن ساختن
ensures U مطمئن ساختن
ensuring U مطمئن ساختن
insures U مطمئن ساختن
insuring U مطمئن ساختن
accustom U معتاد ساختن
accustoms U معتاد ساختن
minimised U کمینه ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com