English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
play fair U مردانه بازی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to play fair U مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
Other Matches
play fair U مردانه معامله کردن
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
mannish U مردانه
manwise U مردانه
masculinely U مردانه
gamely U مردانه
manful U مردانه
manfully U مردانه
manly U مردانه
virile U مردانه
singlet U زیرپوش مردانه
masculine U نرینه مردانه
gentlemen's agreement U قول مردانه
unisex U زنانه - مردانه
half hose U جوراب مردانه
singlets U زیرپوش مردانه
sportsmanly U مردانه وار
kilt U دامن مردانه
kilts U دامن مردانه
smoking jacket U ژاکت مردانه
male courage U جرات مردانه
man power U نیروی مردانه
mannishly U با ادای مردانه
mannishness U ادای مردانه
men's room U مستراح مردانه
men's rooms U مستراح مردانه
menswear U لباس مردانه
men's apartments U قسمت مردانه
t shirt U زیرپیراهنی مردانه
ulster U پالتوگشاد مردانه
paroled U قول مردانه
virile strength U نیروی مردانه
male U مردانه نرینه
saloon U آرایشگاه مردانه
paroling U قول مردانه
parole U قول مردانه
paroles U قول مردانه
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
haberdashers U فروشنده لباس مردانه
haberdasher U فروشنده لباس مردانه
mannish U دارای رفتار مردانه
to die game U مردانه جان دادن
top hat U کلاه مردانه استوانهای
sartorial U مربوط بلباس مردانه
fedora U کلاه نمدی مردانه
black tie U لباس عصر مردانه
haberdashery U مغازه ملبوس مردانه
black tie U کت نیمه رسمی مردانه
pyjamas U لباس خواب مردانه
cuffs U سردست پیراهن مردانه
stag U جلسه یا مهمانی مردانه
dress shirt U پیراهن سفید مردانه
stags U جلسه یا مهمانی مردانه
dress shirts U پیراهن عصر مردانه
dress shirts U پیراهن سفید مردانه
Stage party ( films , movies ) . U میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
cuff U سردست پیراهن مردانه
cuffed U سردست پیراهن مردانه
dress shirt U پیراهن عصر مردانه
barytone U میان صدای مردانه
cuffing U سردست پیراهن مردانه
top hats U کلاه مردانه استوانهای
strong minded U دارای افکار مردانه
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
jerkin U کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
jerkins U کت چرمی مردانه که به تن چسبیده باشد
cassi mere U پارچه پشمی جناغی مردانه
tenor U تمایل صدای زیر مردانه
night shirt U پیراهن خواب مردانه یاپسرانه
inverness U یکجور ردای بی استین مردانه
tenors U تمایل صدای زیر مردانه
mess jacket U ژاکت تنگ وکوتاه مردانه
quibble U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
masculinize U شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
tuxedos U لباس مردانه مخصوص چای عصر
tux U لباس مردانه مخصوص چای عصر
tuxedo U لباس مردانه مخصوص چای عصر
This is the latest mens fashion. U این آخرین مد لباس مردانه است
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
frock coats U نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
shirt-tail U بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
frock coat U نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
shirt-tails U بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
twiddled U بازی کردن
gallant U زن بازی کردن
bump U بازی کردن
play-act U بازی کردن
twiddle U بازی کردن
play-acts U بازی کردن
play-acting U بازی کردن
play-acted U بازی کردن
play U بازی کردن
move U بازی کردن
miscast U بد بازی کردن
actuble U بازی کردن
rinks U یخ بازی کردن
rink U یخ بازی کردن
play U رل بازی کردن
twiddles U بازی کردن
playact U رل بازی کردن
moved U بازی کردن
played U رل بازی کردن
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
moves U بازی کردن
toy U بازی کردن
plays U رل بازی کردن
toys U بازی کردن
plays U بازی کردن
playing U رل بازی کردن
twiddling U بازی کردن
playing U بازی کردن
played U بازی کردن
headwork U با سر بازی کردن
foxing U روباه بازی کردن تزویر کردن
fox U روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes U روباه بازی کردن تزویر کردن
drab U جنده بازی کردن
prevaricating U زبان بازی کردن
equivocates U زبان بازی کردن
court U عشق بازی کردن
fences U شمشیر بازی کردن
drabber U جنده بازی کردن
to skip rope U بند بازی کردن
gamble U سفته بازی کردن
spoof U حقه بازی کردن
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
play U تفریح بازی کردن
to play marbles U مهره بازی کردن
playing U تفریح بازی کردن
yo-yo U یویو بازی کردن
to play at chess U شطرنج بازی کردن
to play ball U توپ بازی کردن
equivocated U زبان بازی کردن
showboat U نمایشی بازی کردن
mountebanks U حقه بازی کردن
fence U شمشیر بازی کردن
card U ورق بازی کردن
yo-yos U یویو بازی کردن
cards U ورق بازی کردن
equivocating U زبان بازی کردن
plays U تفریح بازی کردن
gambles U سفته بازی کردن
drabbest U جنده بازی کردن
mountebank U حقه بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
misplay U ناشیانه بازی کردن
spoofs U حقه بازی کردن
criminal court U عشق بازی کردن
palter U زبان بازی کردن
prevaricates U زبان بازی کردن
To play cards . U ورق بازی کردن
prevaricated U زبان بازی کردن
prevaricate U زبان بازی کردن
shinny U شینی بازی کردن
gambled U سفته بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
spars U مشت بازی کردن
ski U اسکی بازی کردن
piddle U باخوراک بازی کردن
playact U در تاتر بازی کردن
tricking U حقه بازی کردن
piddled U باخوراک بازی کردن
skied U اسکی بازی کردن
to make love U عشق بازی کردن
taw U تیله بازی کردن
skate U اسکیت بازی کردن
sparred U مشت بازی کردن
skates U اسکیت بازی کردن
spar U مشت بازی کردن
fornicate U : فاحشه بازی کردن
to play soccer U فوتبال بازی کردن
fornicated U : فاحشه بازی کردن
to look oneself again U پشم بازی کردن
fornicates U : فاحشه بازی کردن
fornicating U : فاحشه بازی کردن
skated U اسکیت بازی کردن
trick U حقه بازی کردن
to play football U فوتبال بازی کردن
shinney U شینی بازی کردن
bowls U باتوپ بازی کردن
bowl U باتوپ بازی کردن
left-handed U با دست چپ بازی کردن
thimblerig U شعبده بازی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com