Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
physiognomical
U
مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
physiognomonic
U
تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
physignomy
U
قیافه شناسی
physiognomy
U
قیافه شناسی سیما
physiognomies
U
قیافه شناسی سیما
physiognomically
U
موافق علم قیافه شناسی
bioclimatic
U
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
physiognomic
U
وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
bacteriologic
U
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
differentials
U
تشخیص دهنده
differential
U
تشخیص دهنده
distinguishing
U
تشخیص دهنده
prognosticator
U
تشخیص دهنده قبلی مرض
frequency discriminator
U
دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
identifying
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identify
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identifies
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identified
U
مربوط کردن تشخیص دادن
aetiology
U
علم تشخیص علل امراض علت شناسی
climatological
U
مربوط به اب وهوا شناسی
serologic
U
مربوط به سرم شناسی
philatelic
U
مربوط به تمبر شناسی
oceanographic
U
مربوط به اقیانوس شناسی
microbiological
U
مربوط به میکروب شناسی
mineralogical
U
مربوط به معدن شناسی
entomological
U
مربوط به حشره شناسی
technologically
U
فنونی مربوط به فن شناسی تکنولوژیکی
geogonostical
U
مربوط بعلم زمین شناسی
geoscience
U
علوم مربوط به زمین شناسی
botanic
U
مربوط به علم گیاه شناسی
geogonostic
U
مربوط بعلم زمین شناسی
technological
U
فنونی مربوط به فن شناسی تکنولوژیکی
gemmological
U
مربوط به علم گوهر شناسی
aiming symbol
U
ی که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
aiming field
U
نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
anthropological
U
وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
radiobiology
U
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
archeologic
U
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
magnetic ink character recognition
U
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
system diagnostics
U
امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
areodetic
U
مربوط به مریخ شناسی مریخ شناسی
biotechnology
U
ان قسمت از مباحث فنی که مربوط به اعمال قواعد زیست شناسی درانسان وماشین الات است
micr
U
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
dermatological
U
مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
program loans
U
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactically
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactical
U
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
U
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
victual
U
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
elevation guidance
U
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
auditory
U
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
U
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
entomology
U
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
identification
U
تشخیص تشخیص دادن
supervisory
U
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
countenance
U
قیافه
sights
U
قیافه
leers
U
قیافه
gestured
U
قیافه
gesturing
U
قیافه
sight
U
قیافه
look
U
قیافه
countenanced
U
قیافه
gesture
U
قیافه
unfavorable
U
بد قیافه
facial expression
U
قیافه
countenances
U
قیافه
looked
U
قیافه
looks
U
قیافه
countenancing
U
قیافه
leer
U
قیافه
leered
U
قیافه
expressions
U
قیافه
mien
U
قیافه
leering
U
قیافه
snoot
U
قیافه
expression
U
قیافه
psychbiology
U
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological
U
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
gauntly
U
با قیافه بدsmear
death mask
U
قیافه مرده
posing
U
قیافه گرفتن
goodlooking
U
خوش قیافه
poses
U
قیافه گرفتن
posed
U
قیافه گرفتن
pose
U
قیافه گرفتن
expressionless
U
قیافه ناگویا
good-looking
<adj.>
U
خوش قیافه
pull a long face
<idiom>
U
قیافه گرفتن
geste
U
قیافه اشاره
gest
U
قیافه اشاره
death masks
U
قیافه مرده
physiognomist
U
قیافه شناس
To strike an a attitude . To put on a stern look .
U
قیافه گرفتن
semblance
U
قیافه فن قوی
grimness
U
قیافه سبع
philology
U
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lateral meniscus
U
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
leered
U
رنگ قیافه منظر
leer
U
رنگ قیافه منظر
masquerade
U
قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded
U
قیافه فاهری بخوددادن
masquerades
U
قیافه فاهری بخوددادن
masquerading
U
قیافه فاهری بخوددادن
to keep one's countenance
U
قیافه خودراتغییر دادن
to have the g.in one's face
U
قیافه شوم داشتن
leers
U
رنگ قیافه منظر
leering
U
رنگ قیافه منظر
posers
U
ژستو قیافه گیر
looker
U
خوش قیافه نگهدار
disguise
U
تغییر قیافه دادن
handsome
U
خوش قیافه زیبا
disguised
U
تغییر قیافه دادن
disguises
U
تغییر قیافه دادن
disguising
U
تغییر قیافه دادن
poseurs
U
ژستو قیافه گیر
poseur
U
ژستو قیافه گیر
deadpan
U
قیافه خشک و بی روح
as plain as a pikestaff
<idiom>
U
مثل شیربرنج
[قیافه]
poser
U
ژستو قیافه گیر
disguisement
U
تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
pokerface
U
قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
snooty
U
دارای قیافه تحقیر امیز
She is a good – looker .
U
دختر خوش قیافه ای است
guise
U
تغییر قیافه لباس مبدل
She is beginning to lose her looks .
U
قیافه اش را دارد از دست می دهد
to change one's countenance
U
تغییر قیافه یا رنگ دادن
guises
U
تغییر قیافه لباس مبدل
solid looking
U
دارای قیافه جامد وبیروح
snoot
U
شکلک دراوردن قیافه گرفتن
pose
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
posed
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
poses
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
posing
U
قیافه گیری برای عکسبرداری
deadpan
U
قیافه خشک و بی روح داشتن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
U
مربوط به صدا مربوط به سامعه
immunogenetics
U
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
There were some angry looks in the crowd .
U
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
straight face
U
چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
The town has a European look.
U
این شهر قیافه اروپایی دارد
You look ridiculous in that old hat .
U
با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
She flirts with every handsome man she meets .
U
برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
xenial
U
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
U
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
kinematics
U
حرکت شناسی جنبش شناسی
typology
U
گونه شناسی نوع شناسی
neurologic
U
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
can not judge a book by its cover
<idiom>
U
[چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
civil appropriation
U
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
ornithology
U
پرنده شناسی
[جانور شناسی]
[پرنده شناسی]
pathologically
U
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
laryngological
U
وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
oenology
U
می شناسی شراب شناسی
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
psychologically
U
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
indicator
U
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
distinction
U
تشخیص
diagnostic
U
تشخیص
indistinctively
U
بی تشخیص
discernment
U
تشخیص
percipience
U
حس تشخیص
denotation
U
تشخیص
distinctions
U
تشخیص
diagnostics
U
تشخیص ها
specification
U
تشخیص
discretion
U
تشخیص
assessment
U
تشخیص
assessments
U
تشخیص
diagnosis
U
تشخیص
In my judgement. As I see it.
U
به تشخیص من
diagnoses
U
تشخیص
contradistinction
U
تشخیص
altitude azimuth
U
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
identifying
U
تشخیص دادن
discerned
U
تشخیص دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com