Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
due care
U
مراقبت کافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
circular scanning
U
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
enow
U
کافی
acceptable
<adj.>
U
کافی
adequate
<adj.>
U
کافی
satisfactory
<adj.>
U
کافی
good
[sufficient]
<adj.>
U
کافی
sufficient
<adj.>
U
کافی
adequate
کافی
sufficing
<adj.>
U
کافی
adequate
U
کافی
enough
U
کافی
sufficient
U
کافی
sufficed
U
کافی بودن
suffice
U
کافی بودن
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
بقدر کافی
sufficient
U
مقدار کافی
scantier
U
غیر کافی
scantiest
U
غیر کافی
scanty
U
غیر کافی
suffices
U
کافی بودن
sufficing
U
کافی بودن
skimp
U
غیر کافی
inextenso
U
بطول کافی
plenty of rain
U
باران کافی
sufficient conditions
U
شرایط کافی
run short
<idiom>
U
کافی نبودن
Nothing more, thanks.
کافی است.
skimps
U
غیر کافی
skimping
U
غیر کافی
skimped
U
غیر کافی
necessary and sufficient
U
لازم و کافی
reach
U
کافی بودن
leisure
U
وقت کافی
last
[be enough]
U
کافی بودن
be sufficient
U
کافی بودن
be enough
U
کافی بودن
be adequate
U
کافی بودن
inadequate
U
غیر کافی
adequately
U
بقدر کافی
sufficiently
<adv.>
U
بقدر کافی
suffice
U
کافی بودن
sufficient condition
U
شرط کافی
ovservation
U
مراقبت
cared
U
مراقبت
cares
U
مراقبت
espial
U
مراقبت
counter surveillance
U
ضد مراقبت
care
U
مراقبت
tendance
U
مراقبت
watchful
U
مراقبت
eyesight
U
مراقبت
surveillance
U
مراقبت
vigilance
U
مراقبت
unattended
U
بی مراقبت
watchfulness
U
مراقبت
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
sufficient condition
U
شرط کافی
[ریاضی]
to have plenty of time
U
وقت کافی داشتن
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
voteless
U
بدون رای کافی
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
well paid
U
دارای حقوق کافی
well educatd
U
دارای تحصیلات کافی
inadequately
U
بطور غیر کافی
insufficiently
U
بطور غیر کافی
incompetent
U
غیر کافی ناشایسته
sufficiency
U
قابلیت مقدار کافی
watching
U
مراقبت کردن
Medicare
U
مراقبت پزشکی
to llok
U
مراقبت کردن
see to it
U
مراقبت کردن
ground surveillance
U
مراقبت زمینی
residential care
U
مراقبت پناهگاهی
to see after
U
مراقبت کردن
sea surveillance
U
مراقبت دریایی
helical scanning
U
مراقبت مارپیچی
ensure
U
مراقبت کردن در
ensured
U
مراقبت کردن در
insuring
U
مراقبت کردن در
listening watch
U
مراقبت به گوش
ensures
U
مراقبت کردن در
ensuring
U
مراقبت کردن در
combat surveillance
U
مراقبت رزمی
care of supplies
U
مراقبت اماد
acoustical surveillance
U
مراقبت صوتی
air surveillance
U
مراقبت هوایی
animadversion
U
مراقبت مشاهده
area monitoring
U
مراقبت منطقهای
watch
U
مراقبت کردن
air search
U
مراقبت هوایی
watchtower
U
برج مراقبت
watchtowers
U
برج مراقبت
control towers
U
برج مراقبت
watches
U
مراقبت کردن
watch tower
U
برج مراقبت
to see to it
U
مراقبت کردن
day care
U
مراقبت در روز
watched
U
مراقبت کردن
insures
U
مراقبت کردن در
straw boss
U
[سرپرست فاقد اختیارات کافی]
dozed
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
working ball
U
گوی با سرعت و چرخش کافی
in short supply
<idiom>
U
نه خیلی کافی ،کنترل از مقدار
doze
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
Nothing more, thanks.
کافی است، خیلی متشکرم.
Enough has been said!
U
به اندازه کافی گفته شده!
dozes
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
It is not deep enough.
U
باندازه کافی گود نیست
dozing
U
مقدار کافی از یک دارو خوراک
So much for theory!
<idiom>
U
به اندازه کافی از تئوری صحبت شد.
care
U
محافظت کردن مراقبت
unattended operation
U
هملکرد مراقبت نشده
attendance
U
ملازمت مراقبت رسیدگی
to ensure something
U
مراقبت کردن در
[چیزی]
surveillant
U
مراقبت کننده دیدبان
care and handling
U
مراقبت و دستکاری وسایل
attendances
U
ملازمت مراقبت رسیدگی
area monitoring
U
مراقبت کردن از منطقه
cared
U
محافظت کردن مراقبت
air beacon
U
برج مراقبت پایگاه
under one's wing
<idiom>
U
تحت مراقبت کسی
airborne beacon
U
برج مراقبت هوابرد
stake-outs
U
محل تحت مراقبت
cares
U
محافظت کردن مراقبت
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
lookout
U
مراقبت عمل پاییدن
radar scan
U
مراقبت بوسیله رادار
radar beacon
U
برج مراقبت رادار
searched
U
مراقبت کردن از زمین
maintains
U
به خوبی مراقبت شده
search
U
مراقبت کردن از زمین
vigilance
U
مراقبت به گوش بودن
overwatch
U
مراقبت از حرکت بااتش
harbor control tower
U
برج مراقبت بندر
maintain
U
به خوبی مراقبت شده
stake-out
U
محل تحت مراقبت
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
searchingly
U
مراقبت کردن از زمین
searches
U
مراقبت کردن از زمین
lookouts
U
مراقبت عمل پاییدن
sector of search
U
منطقه مراقبت رادار
maintained
U
به خوبی مراقبت شده
end in itself
<idiom>
U
مکان کافی برای راحت بودن
caught short
<idiom>
U
پول کافی برای پرداخت نداشتن
He has not enough experience for the position.
U
برای اینکار تجربه کافی ندارد
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
underfeed
U
غذای غیر کافی خوردن یا دادن
he had a good supply of coal
U
زغال سنگ کافی ذخیره کرده
put the question
U
مذاکرات را کافی دانستن ورای گرفتن
underdeveloped
U
رشد کافی نیافته عقب افتاده
pickets
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
aspects
U
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
picket
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
security monitoring
U
نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
picketed
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
aspect
U
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
up to someone to do something
<idiom>
U
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
slap together
<idiom>
U
به عجله وبی مراقبت واداشتن
unattended ground sensor
U
رادار مراقبت زمینی خودکار
My tea is not cool enough to drink.
U
چائی ام بقدر کافی هنوز سرد نشده
attentions
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention
U
توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
well-to-do
<idiom>
U
پول کافی برای امرار معاش کردن
on easy street
<idiom>
U
پول کافی برای زندگی راحت داشتن
see that he does it
U
مراقبت کنید که ان کار راانجام دهد
turn over
<idiom>
U
به کسی برای مراقبت با استفاده سپردن
spiral scanning
U
مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
maintain watch
U
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
snow under
<idiom>
U
قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
leave (let) well enough alone
<idiom>
U
دل خوش کردن به چیزی که به اندازه کافی خوب است
subliminally
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminal
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
Is that enough to be a problem?
U
آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
Is there enough time to change trains?
U
آیا برای تعویض قطار وقت کافی دارم؟
I'm old enough to take care of myself.
U
من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
make a living
<idiom>
U
پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
pillow
U
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
The room is bare of furniture .
U
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
pillows
U
صخره بزرگ زیر اب در عمق کافی برای جریان ارام اب
instrument landing
U
فرود با استفاده ازدستگاههای کنترل هواپیما وبرج مراقبت
chaperon
U
زن شوهر دار یا کاملی که ازدختر جوانی مراقبت میکند
zmarker beacon
U
برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
overwatch
U
مراقبت کردن پوشاندن حرکت یکانهای دیگربا اتش
There's a question mark
[hanging]
over the day-care clinic's future.
[A big question mark hangs over the day-care clinic's future.]
U
آینده درمانگاه مراقبت روزانه
[کاملا]
نامشخص است.
liberal gift
U
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
So much for that.
<idiom>
U
اینقدر
[کار یا صحبت و غیره ]
کافی است درباره اش.
[اصطلاح روزمره]
bedsore
U
زخمی که بعلت خوابیدن متمادی در بستر و نرسیدن خون کافی به پشت بیماران ایجادمیشود
fan marker
U
نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
primage
U
اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
long run
U
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
Creches
U
[جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
touch football
U
نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
demurrer
U
ایراد میکند که ادله ابرازی برای اقامه دعوی کافی نیست و بالنتیجه خود را به پاسخگویی دادخواست ملزم نمیداند
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
state lamb
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی ندارم که رهگیری انجام دهم و برگردم
state tiger
U
در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
decarburizing
U
گرم کردن اهن یا فولاد کربن تا دمای کافی برای سوختن یا اکسید شدن کربن
mine watching
U
عملیات تجسس و پیدا کردن مین یا مراقبت از مین گذاری دشمن
cone of silence
U
مخروط سکوت رادیویی فضای مخروطی خلاء رادیویی بالای برج مراقبت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com