Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
revealed religion
U
مذهبی که بوسیله پیغمبران بمردم ابلاغ شده باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Carthusian
U
[مربوط به طبقه مذهبی راهبها که بوسیله برونو تاسیس شد.]
Jesuits
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuit
U
عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
bored well
U
چاهی که بوسیله مته حفاری شده باشد
the prophets
U
پیغمبران
brie
U
پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
doric
U
وابسته بمردم دوریس یونان قدیم
limelight
U
قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
miracle play
U
نمایش بخشی از زندگی پیغمبران یا صاحبان کشف وکرامت
constructive notice
U
ابلاغ اختیاری در CL ابلاغی که به وکیل شخص بشود قانونی یااعتباری نامیده میشود و درمقابل ان " ابلاغ رسمی یاواقعی " قرار دارد و ان ابلاغی است که به خود شخص بشود
pale face
U
سفید پوست لقبی است که گمان می کنندسرخ پوستان امریکایی بمردم سفیدپوست
concordat
U
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
kaldor criterion
U
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
prophecy
U
ابلاغ
prophecies
U
ابلاغ
serviced
U
ابلاغ
notification
U
ابلاغ
service
U
ابلاغ
statements
U
ابلاغ
statement
U
ابلاغ
signification
U
ابلاغ
communication
U
ابلاغ
impartment
U
ابلاغ
substituted service
U
ابلاغ قانونی
constructive service
U
ابلاغ قانونی
imparting
U
ابلاغ کردن
incommunicable
U
غیرقابل ابلاغ
imparts
U
ابلاغ کردن
summonsing
U
ابلاغ نامه
impart
U
ابلاغ کردن
summonses
U
ابلاغ نامه
imparted
U
ابلاغ کردن
communicant
U
مامور ابلاغ
advising of credit
U
ابلاغ اعتبار
summons
U
ابلاغ نامه
personal service
U
ابلاغ شخصی
summonsed
U
ابلاغ نامه
communicant
U
ابلاغ کننده
communication of punishment
U
ابلاغ تنبیه
impartation
U
ابلاغ دادن
communique
U
ابلاغ رسمی
communication of punishment
U
ابلاغ مجازات
communicants
U
ابلاغ کننده
communicants
U
مامور ابلاغ
constructive notice
U
ابلاغ قانونی
communicable
U
ابلاغ کردنی
communicable
U
قابل ابلاغ
advising bank
U
بانک ابلاغ کننده
conveyance
U
وسیله نقلیه ابلاغ
pursuivant
U
مامور ابلاغ یا اخطاریه
impartation of news
U
رساندن یا ابلاغ خبر
signal
U
با علامت ابلاغ کردن
signaled
U
با علامت ابلاغ کردن
service at domicile
U
ابلاغ در محل اقامت
signalled
U
با علامت ابلاغ کردن
conveyances
U
وسیله نقلیه ابلاغ
incommunicable
U
غیر قابل ابلاغ
process server
U
مامور ابلاغ برگهای قانونی
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
backtell
U
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
to serve a legal p on any one
U
ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
cognizance
U
ابلاغ رسمی حق یا اختیارقانونی برای تعقیب موضوعی از مجاری قضائی
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
religious
U
مذهبی
churchgoers
U
مذهبی
churchgoer
U
مذهبی
churchly
U
مذهبی
ritual
U
تشریفات مذهبی
holy day
U
تعطیل مذهبی
revivals
U
جنبش مذهبی
missionaries
U
مبلغ مذهبی
religious tenets
U
عقاید مذهبی
religious rites
U
شعائر مذهبی
religious matters
U
مسائل مذهبی
religiosity
U
تعصب مذهبی
revival
U
جنبش مذهبی
spirituality
U
روحیه مذهبی
holiday
U
تعطیل مذهبی
missioner
U
مبلغ مذهبی
convertor
U
مبلغ مذهبی
gurus
U
معلم مذهبی
converter
U
مبلغ مذهبی
guru
U
معلم مذهبی
neologize
U
مذهبی بودن
dogmatism
U
تعصب مذهبی
holidays
U
تعطیل مذهبی
devout
U
مذهبی عابد
pontifex
U
شورای مذهبی
religiose
U
مذهبی بودن
service book
U
کتب مذهبی
sects
U
فرقه مذهبی
sect
U
فرقه مذهبی
semireligious
U
نیمه مذهبی
pastoral psychiatry
U
روانپزشکی مذهبی
R.E
U
تحصیلات مذهبی
clergymen
U
عالم مذهبی
missionary
U
مبلغ مذهبی
religionism
U
غیرت مذهبی
clergyman
U
عالم مذهبی
tenet
U
متعقدات مذهبی
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
catechisms
U
پرسش نامه مذهبی
catechisms
U
تعلیم ودستور مذهبی
catechism
U
پرسش نامه مذهبی
psalms
U
سرود مذهبی خواندن
traditor
U
خائن در امر مذهبی
wowser
U
مذهبی و خرده گیر
taboo
U
منع یانهی مذهبی
crusade
U
جنگ مذهبی نهضت
crusades
U
جنگ مذهبی نهضت
taboos
U
منع یانهی مذهبی
catechesis
U
تعالیم مذهبی شفاهی
catechetic
U
وابسته به تعالیم مذهبی
crusading
U
جنگ مذهبی نهضت
revivalists
U
طرفدار احیای مذهبی
cantor
U
اواز خوان مذهبی
crusaded
U
جنگ مذهبی نهضت
revivalism
U
اصول بیداری مذهبی
revivalist
U
طرفدار احیای مذهبی
sacramental
U
وابسته به مراسم مذهبی
dogmatics
U
مبحث شعائر مذهبی
psalm
U
سرود مذهبی خواندن
Religious (political) fanaticism
U
تعصبات مذهبی ( سیاسی )
pauli
U
اصول مذهبی پولس
chaplain activities fund
U
اعتبار امور مذهبی
ecclesiogenic neurosis
U
روان رنجوری مذهبی
rectorate
U
ریاست بنگاه مذهبی
religious sentiments
U
احساسات وعقاید مذهبی
synods
U
مجلس منافره مذهبی
hymnbook
U
کتاب سرود مذهبی
Easter Sepulchre
U
تشریفات مذهبی تدفین
soul music
U
موسیقی مذهبی سیاهپوستان
priggism
U
تعصب سخت مذهبی
Mother Superior
U
رئیس بنیاد مذهبی
Mother Superiors
U
رئیس بنیاد مذهبی
tabu
U
منع یانهی مذهبی
holyday
U
روز تعطیل مذهبی
psalter
U
سرود مذهبی مزامیر
synod
U
مجلس منافره مذهبی
catechism
U
تعلیم ودستور مذهبی
rite
U
مراسم تشریفات مذهبی
swami
U
رهبر مذهبی هندی
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
menology
U
سالنمای جشنها وسوگوارهای مذهبی
anagoge
U
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
neologian
U
وابسته به تعلیمات نوین مذهبی
anagogy
U
تفسیرروحانی و صوفیانهء مطالب مذهبی
sisterhood
U
انجمن خیریه مذهبی نسوان
neologian
U
متمایل به تعلیمات نوین مذهبی
archdiocese
U
قلمرو مذهبی اسقف اعظم
revivalist movement
U
جنبش اصول بیداری مذهبی
indoctrinates
U
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinating
U
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
churches
U
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
dogmatize
U
تعصب مذهبی نشان دادن
secular
U
دورهای غیر مذهبی دنیائی
church
U
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
sacrilegious
U
مربوط به بیحرمتی به شعائر مذهبی
vigilantism
U
پیروی از اصول جمعیتهای مذهبی
indifferentism
U
لاقیدی نسبت به مسائل مذهبی
Scientology
U
ساینتولوژی
[یک نوع سیستم مذهبی]
indoctrinate
U
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
indoctrinated
U
تعالیم مذهبی یاحزبی را اموختن به
Zel-i Sultan vase
U
طرح گلدان ظل السلطان
[این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
inquisitions
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
jacobin
U
عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
character guidance
U
راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
inquisition
U
تفتیش عقاید مذهبی از طرف کلیسا
karachoph design
U
لچک ترنج کاراچف
[این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
casuistry
U
حل مسائل احلاقی ووجدانی با قوانین مذهبی واجتماعی
interdenominational
U
وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
gregorian chant
U
سرود مذهبی ساده کلیسای کاتولیک رومی
vicarage
U
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
druze
U
یکی از فرقههای سیاسی و مذهبی اسلام بلوردان
theocracies
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
theocracy
U
حکومتی که زمامداران اصلی ان پیشوایان مذهبی باشند
scholasticism
U
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
taperer
U
حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
vicarages
U
محل اقامت خلیفه نوعی منصب مذهبی
simoniac
U
خرید وفروش کننده مناصب ومشاغل مذهبی
exegeses
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
shout song
U
سرودهای مذهبی خیلی بلندسیاه پوستان جنوب امریکا
superstitious uses
U
مخارجی که برای امور مذهبی غیرقانونی صرف شود
exegesis
U
تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
the r.
U
مذهبی درسده شانزدهم میلادی برای اصطلاح کلیسای رم
last rites
U
مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
rigorist
U
کسیکه در قوانین مذهبی زیادسخت گیری ودقت میکند
religioner
U
شخص مذهبی یا دین دار عضو تیرهای از راهبان
lay rezder
U
عامی که اجاز دارد نمازیاایین مذهبی دیگر را اداره کند
canoness
U
زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
pious fraud
U
حیلهای که به دستاویزمذهبی برای مقاصد پیک مذهبی بکسی بزنند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com