English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
direct connect modem U مدم اتصال مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
isolation U مبدلی که برای جدا کردن قط عات از اتصال مستقیم با منبع تغذیه الکتریسیته اصلی به کار می رود
channel U اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channeled U اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channeling U اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channelled U اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channels U اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
local U اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
locals U اتصال مستقیم یا باس بین یک وسیله و پردازنده بدون هیچگونه مدار منط قی یا بافر یا رمزگشا در بین
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
fusion welding U اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
point to point U 1-اتصال مستقیم بین دو وسیله . 2-شبکه ارتباطی که در آن هر گره مستقیما به سایر گره ها وصل هستند
Other Matches
male connector U ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
dasd U Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission U مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basics U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basic U روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed U مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange U تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command U فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
patches U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP U پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fiber U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector U وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
contact U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings U سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation U کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
linkage U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivelled U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
drawbar U بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivels U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
RJ connector U نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
leads U قطب اتصال سیم اتصال
ramp U سینه کش اتصال فراز اتصال
cascade connection U اتصال کاسکاد اتصال پلهای
ramps U سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal U محل اتصال پیچ اتصال
lead U قطب اتصال سیم اتصال
slip road U سینه کش اتصال فراز اتصال
terminals U محل اتصال پیچ اتصال
direct access storage device U اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
T connector U اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line U اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
straighter U مستقیم
on line U مستقیم
straight line U مستقیم
beeline U خط مستقیم
straight line U خط مستقیم
straightish U مستقیم
straightest U مستقیم
directed U مستقیم
straight line code U کد خط مستقیم
direct <adj.> U مستقیم
level U مستقیم
directs U مستقیم
straight U مستقیم
attributive U مستقیم
levels U مستقیم
levelled U مستقیم
leveled U مستقیم
first-hand U مستقیم
unintermediate <adj.> U مستقیم
firsthand U مستقیم
right U مستقیم
righted U مستقیم
upstanding U مستقیم
straight line code U کد مستقیم
righting U مستقیم
bee line U خط مستقیم
sonna deung koot U دست مستقیم
rectiliner U مستقیم الخط
direct object U مفعول مستقیم
direct current U جریان مستقیم
random access U دستیابی مستقیم
direct taxes U مالیاتهای مستقیم
direct coupling U جفتگری مستقیم
indirect U غیر مستقیم
proximate cause U علت مستقیم
proximate U بیفاصله مستقیم
direct tax U مالیات مستقیم
direct cost U هزینه مستقیم
positive relation U رابطه مستقیم
specific cost U هزینه مستقیم
direct dye U رنگینه مستقیم
direct damage U ضرر مستقیم
direct hit U اصابت مستقیم
direct taxation U مالیات مستقیم
direct hits U اصابت مستقیم
straight line U دارای خط مستقیم
straight line U بخط مستقیم
straight edge U لبه مستقیم
straight left U چپ مستقیم در بوکس
direct file U فایل مستقیم
direct fire U اتش مستقیم
direct support U کمک مستقیم
direct support U پشتیبانی مستقیم
direct selling U فروش مستقیم
sideway U غیر مستقیم
direct selection U انتخاب مستقیم
direct material U مواد مستقیم
direct load U بارگذاری مستقیم
direct lighting U روشنایی مستقیم
direct labour U دستمزد مستقیم
direct fire U تیر مستقیم
directness U مستقیم بودن
ambagious U غیر مستقیم
as the crow files U بخط مستقیم
line storm U طوفان مستقیم
direct observation U دیدبانی مستقیم
direct outlet U ابگیر مستقیم
wall pass U پاس مستقیم
spur offtake U ابگیر مستقیم
visual fire U تیر مستقیم
video disk U دسترسی مستقیم
direct pressure U فشار مستقیم
direct process U فرایند مستقیم
hot U خط تلفن مستقیم
direct processing U پردازش مستقیم
uniaxial bending U خمش مستقیم
airline U خط مستقیم هوایی
airlines U خط مستقیم هوایی
dressings U مستقیم کنی
Go straight ahead. مستقیم بروید.
dressing U مستقیم کنی
hottest U خط تلفن مستقیم
d.c. U جریان مستقیم
hotter U خط تلفن مستقیم
d.c U جریان مستقیم
straight position U فرم مستقیم
forward voltage U ولتاژ مستقیم
forward resistance U مقاومت مستقیم
highroads U صراط مستقیم
highroad U صراط مستقیم
air line U خط مستقیم هوایی
rectilinear U مستقیم الخط
direct file U پرونده مستقیم
direct address آدرس مستقیم
intuition U درک مستقیم
direct aggression U پرخاشگری مستقیم
intuitions U درک مستقیم
straight U قسمت مستقیم
close supervision U نظارت مستقیم
direct coupling U کوپلینگ مستقیم
straighter U قسمت مستقیم
direct control U کنترل مستقیم
straightening flute drill U مته مستقیم
straightest U قسمت مستقیم
on line help U کمک مستقیم
direct conversion U تبدیل مستقیم
through call U مکالمه مستقیم
direct access U دسترسی مستقیم
backstair U غیر مستقیم
aright U مستقیم مستقیما
direct reading U قرائت مستقیم
uncurl U مستقیم شدن
direct relationship U ارتباط مستقیم
direct relationship U وابستگی مستقیم
direct address U نشانی مستقیم
direct access U دستیابی مستقیم
impluse wheel U چرخ فشار مستقیم
stiffest U مستقیم چوب شده
stiffer U مستقیم چوب شده
indirect cost U هزینه غیر مستقیم
helm U زاویه سکان از خط مستقیم
jabs U ضربه سریع مستقیم
indirect lighting U نور غیر مستقیم
stiff U مستقیم چوب شده
indirect laying U تیر غیر مستقیم
intuitional U ناشی از درک مستقیم
helms U زاویه سکان از خط مستقیم
indirect damage U ضرر غیر مستقیم
indirect methods U روشهای غیر مستقیم
impluse stage U طبقه فشار مستقیم
direct current U جریان برق مستقیم
point blank U روبه نشان مستقیم
live copy paste U کپی الصاق مستقیم
excise U مالیات غیر مستقیم
indirect tax U مالیات غیر مستقیم
straihting machine U دستگاه مستقیم کنی
manage U مستقیم یا تحت کنترل
managed U مستقیم یا تحت کنترل
manages U مستقیم یا تحت کنترل
managing U مستقیم یا تحت کنترل
on line information service U سرویس اطلاعاتی مستقیم
dressing device U دستگاه مستقیم کنی
circumlocution U بیان غیر مستقیم
indirect taxes U مالیاتهای غیر مستقیم
point-blank U روبه نشان مستقیم
jabbing U ضربه سریع مستقیم
jabbed U ضربه سریع مستقیم
jab U ضربه سریع مستقیم
circumlocutions U بیان غیر مستقیم
parrying U سد کردن دفاع مستقیم
parry U سد کردن دفاع مستقیم
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com