English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
signal U مخابره کردن علامت دادن
signaled U مخابره کردن علامت دادن
signalled U مخابره کردن علامت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
hyphens U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphen U علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
analog transmission U انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission U مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
To give a signal ( sign) . U علامت دادن
signal U علامت دادن
signalled U علامت دادن
say the word <idiom> U علامت دادن
signaled U علامت دادن
signalled U سیگنال علامت دادن
starke U با شیپور علامت دادن
flags U باپرچم علامت دادن
flag U باپرچم علامت دادن
signaled U سیگنال علامت دادن
signal U سیگنال علامت دادن
squawks U مخابره کردن
squawked U مخابره کردن
signalled U مخابره کردن
wires U مخابره کردن
signal U مخابره کردن
dispateh U مخابره کردن
wire U مخابره کردن
signaled U مخابره کردن
transmission U مخابره کردن
squawk U مخابره کردن
transmissions U مخابره کردن
communicating U مخابره کردن
denotes U علامت بودن معنی دادن
blind U چشمک زدن علامت دادن
denote U علامت بودن معنی دادن
negation U تغییر دادن علامت یک عدد
denoted U علامت بودن معنی دادن
blinds U چشمک زدن علامت دادن
blinded U چشمک زدن علامت دادن
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
radios U با بی سیم مخابره کردن
despatches U مخابره کردن ارسال
dispatch U مخابره کردن ارسال
radioed U با بی سیم مخابره کردن
dispatched U مخابره کردن ارسال
despatched U مخابره کردن ارسال
radioing U با بی سیم مخابره کردن
dispatches U مخابره کردن ارسال
despatching U مخابره کردن ارسال
radio U با بی سیم مخابره کردن
retransmit U دوباره مخابره کردن
hunting horn U بوق مخصوص علامت دادن به شکارچیان
semaphore U بوسیله پرچم مخابره کردن
waff U اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
wirelesses U بابی سیم تلگراف مخابره کردن
wireless U بابی سیم تلگراف مخابره کردن
dispatched U ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicates U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
despatches U ارسال کردن حمل مخابره کردن
dispatches U ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatched U ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicated U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
despatching U ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicate U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatch U ارسال کردن حمل مخابره کردن
coacher U مامور علامت دادن ازمربی به توپزن فعال بیس بال
blips U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
blip U علامت کوچک روی نوار یا فیلم برای نشان دادن موقعیت
markers U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
burn notice U علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
marker U علامت روی زمین گلف برای نشان دادن محل گویی که با دست برداشته شده
blue flag U پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
symbol U اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
bugle call U علامت دادن به وسیله شیپور شیپور جمع
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
garnished U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnish U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
garnishes U علامت محل عبور سیم مسلح کردن توقیف کردن
markers U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
marker U دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
symbol U علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character U نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
signalled U با علامت ابلاغ کردن
marks U علامت گذاری کردن
signaled U با علامت ابلاغ کردن
mark U علامت گذاری کردن
signal U با علامت ابلاغ کردن
color codig U علامت گذاری کردن مهمات
denote U تفکیک کردن علامت گذاردن
marks U نمره گذاری کردن علامت
denoted U تفکیک کردن علامت گذاردن
denotes U تفکیک کردن علامت گذاردن
mark U نمره گذاری کردن علامت
asterisks U پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
asterisk U پر کردن محل دهدهی خالی با علامت *
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
bingo U علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
score U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scored U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
scores U نمره امتحان باچوب خط حساب کردن علامت گذاردن
sain U تقدیس کردن علامت صلیب روی بدن یاسینه کشیدن
commas U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
tick mark U علامت گذاری در طول یک ترازو برای معین کردن مقادیر
comma U علامت " , " که برای جدا کردن داده ها و متغیر ها و آرگومان ها میباشد
message U مخابره
transmission U مخابره
trafficked U مخابره
communication U مخابره
trafficking U مخابره
traffick U مخابره
traffic U مخابره
transmissions U مخابره
traffics U مخابره
message line U خط مخابره
despatch U مخابره
messages U مخابره
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
retransmission U مخابره مجدد
flag hoist U مخابره با پرچم
telegram U مخابره تلگرافی
serial tranmission U مخابره نوبتی
analog transmission U مخابره قیاسی
satellite communications U مخابره ماهوارهای
simplex transmission U مخابره ساده
end of transmission U انتهای مخابره
telegraphing U مخابره تلگرافی
telegraph U مخابره تلگرافی
telegraphed U مخابره تلگرافی
telegraphs U مخابره تلگرافی
telegrams U مخابره تلگرافی
synchronous transmission U مخابره همگام
boat call U مخابره با قایق
data transmission U مخابره داده
synchronous transmission U مخابره همزمان
duplex transmission U مخابره دورشتهای
transmission error U خطای مخابره
transmission U مخابره مخابرات
parallel transmission U مخابره موازی
data communication U مخابره داده ها
signal bridge U پل مخابره ناو
telegraphic message U مخابره تلگرافی
digital transmission U مخابره دیجیتال
transmission rate U نرخ مخابره
transmittancy U ارسال مخابره
visual communication U مخابره بصری
polar transmission U مخابره قطبی
flag U پرچم مخابره
transmittance U ارسال مخابره
transmissions U مخابره مخابرات
syncheronous communications U مخابره همزمان
data transmission U مخابره داده ها
wirable U قابل مخابره
asynchronous transmission U مخابره غیرهمزمان
duplex transmission U مخابره دو رشتهای
neutral transmission U مخابره خنثی
transmission security U تامین مخابره
asynchronous transmission U مخابره ناهمگام
flags U پرچم مخابره
transmittal U ارسال مخابره
transmission rate U سرعت مخابره
multiplex U تسهیم مخابره ترکیبی
radiogram U مخابره پیام با بی سیم
jams U مانع مخابره شدن
end of transmission block U انتهای بلاک مخابره
etb U انتهای بلاک مخابره
radiotelegram U مخابره تلگراف بیسیم
jam U مانع مخابره شدن
radiograms U مخابره پیام با بی سیم
aerogram U مخابره با تلگراف بی سیم
half duplex transmission U مخابره دو نیم رشتهای
semaphore U مخابره بوسیله پرچم
helio U ایینه مخابره پیام
jammed U مانع مخابره شدن
semaphore U مخابره با پرچم دستی
start stop transmission U مخابره قطع و وصلی
transmitted data U دادههای مخابره شده
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
intercom U دستگاه مخابره داخل ساختمان
wigwag U ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
squawk box U دستگاه مخابره داخلی ناو
toll calls U مخابره تلفنی خارج شهری
toll call U مخابره تلفنی خارج شهری
blinker yardarm U چراغ مخابره دکل کشتی
alphabet code flag U پرده مخابره حروف یا اعداد
heliographic U مربوط به مخابره تلگراف افتابی
intercoms U دستگاه مخابره داخل ساختمان
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
phototelegraphyt U مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
walkie-talkies U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto U دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
nancy U سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
datacom U امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
open code U سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
procedure word U کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com