English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exequies U مراسم تدفین
Langhing is improper at a funeral. U خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
burial U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burials U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
clearinghouse U سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
vasculum U کبریت قوطی ای که گیاه شناسان دران نمونه جمع میکنند
crematorium U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoriums U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
crematoria U کورهای که لاشه مرده یا اشغال را دران می سوزانند
songfest U دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
landscape carpet U فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
communicant U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicants U اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
last rites U مراسم مذهبی که کمی پیش از مرگ انجام میشود
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
ready for duty U اماده انجام وفیفه
mind to do a thing U اماده انجام کاری
pooled U عده کارمند اماده برای انجام امری
pools U عده کارمند اماده برای انجام امری
pool U عده کارمند اماده برای انجام امری
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
ready reserve U ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
blit U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
bitblt U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
interment U تدفین
burials U تدفین
entombment U تدفین
death gravity U حق تدفین
burial U تدفین
emergency burial U تدفین اضطراری
interment U ایین تدفین
Easter Sepulchre U تشریفات مذهبی تدفین
supercritical U حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی
hooks U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hook U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
on guard U اماده توپگیری اماده برای توگیری
local procurement U تدارک محلی فراورده محلی
localism U ایین محلی علاقه محلی
local posts U پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
ramp alert U اماده باش در سکوی در جا زدن اماده باش 51 دقیقهای
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
incineration U سوزاندن
incinerated U سوزاندن
incinerates U سوزاندن
combust U سوزاندن
conflagrate U سوزاندن
cauterised U سوزاندن
scorches U سوزاندن
cauterize U سوزاندن
burning U سوزاندن
scorch U سوزاندن
cauterized U سوزاندن
calcine U سوزاندن
incinerate U سوزاندن
seared U سوزاندن
cauterises U سوزاندن
burn U سوزاندن
cauterising U سوزاندن
burns U سوزاندن
cauterizes U سوزاندن
sears U سوزاندن
incinerating U سوزاندن
baked U سوزاندن
blast U سوزاندن
fries U سوزاندن
frying U سوزاندن
ignify U سوزاندن
to lay in a U سوزاندن
cauterizing U سوزاندن
to burn a hole U سوزاندن
blasts U سوزاندن
sear U سوزاندن
bake U سوزاندن
bakes U سوزاندن
fry U سوزاندن
rituals U مراسم
ceremonies U مراسم
ceremony U مراسم
ustulation U سوزاندن شراب
to blow a fuse U فیوزی سوزاندن
eat one's heart out <idiom> U دل کسی را سوزاندن
vitriolize U با زاج سوزاندن
warning order U دستور اماده باش اعلام اماده باش
ceremonies U مراسم نظامی
pageant U مراسم مجلل
funeral U مراسم دفن
ceremony U مراسم نظامی
funerals U مراسم دفن
goblet U جام [در مراسم]
pageants U مراسم مجلل
chalice U جام [در مراسم]
burial service U مراسم دفن
morning parade U مراسم صبحگاه
to burn up U سوزاندن و از میان بردن
incense U سوزاندن بخور خوشبو
incensing U سوزاندن بخور خوشبو
take a wicket U سوزاندن توپزن کریکت
incenses U سوزاندن بخور خوشبو
inustion U سوزاندن یا داغ کردن
dismiss U سوزاندن توپزن و اخراج او
incensed U سوزاندن بخور خوشبو
scalding U بااب گرم سوزاندن
dismisses U سوزاندن توپزن و اخراج او
sinter U یک تکه کردن سوزاندن
stumps U سوزاندن توپزن کریکت
dismissing U سوزاندن توپزن و اخراج او
scald U بااب گرم سوزاندن
stump U سوزاندن توپزن کریکت
stumped U سوزاندن توپزن کریکت
stumping U سوزاندن توپزن کریکت
scalded U بااب گرم سوزاندن
scalds U بااب گرم سوزاندن
funeral U مراسم تشییع جنازه
funerals U مراسم تشییع جنازه
mass U مراسم عشاء ربانی
karma U سرنوشت مراسم دینی
massing U مراسم عشاء ربانی
general muster U مراسم اجتماعی عمومی
chalice U گیلاس شراب [در مراسم]
goblet U گیلاس شراب [در مراسم]
calebrate U بجا اوردن مراسم
Commemoration services were held . U مراسم یاد بودانجام شد
sacramental U وابسته به مراسم مذهبی
masses U مراسم عشاء ربانی
rite U مراسم تشریفات مذهبی
flame cultivator U دستگاه مخصوص سوزاندن علف
burnbag U سطل سوزاندن اسناد باطله
slash and burn U بریدن و سوزاندن گیاهان جنگلی
incinerators U کوره مخصوص سوزاندن اشغال
incinerator U کوره مخصوص سوزاندن اشغال
fail U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
fails U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
failed U انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن
qui facit per alium facit perse U کسی که کاری را بوسیله دیگری انجام بدهد خودش ان را انجام داده است
like a duck takes the water [Idiom] U کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
laager U هلی کوپتر در حال اماده باش جلو هلی کوپتر اماده
automating U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automated U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automate U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
automates U نصب ماشین هایی که کار نهایی را که قبلاگ افراد انجام می دادند انجام دهند
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
To perform the marriage ceremony. U مراسم عقد راجاری کردن
betroth U مراسم نامزدی بعمل اوردن
swear in U با مراسم تحلیف وارد کردن
side honors U مراسم ادای احترام در میزپاس
solemnity U ایین تشریفات مراسم سنگین
funerary U وابسته به مراسم تشییع جنازه
christening U مراسم تعمید ونامگذاری بچه
throw out U سوزاندن توپزن با ضربه به میلههای کریکت
chanced U فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chance U فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chancing U فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
chances U فرصت سوزاندن حریف یابل گیری
skittle U سوزاندن چند توپزن به اسانی پشت سر هم
firebomb U با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
firebombs U با بمب آتشزا سوزاندن یا از بین بردن
failure U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
failures U انجام ندادن کاری که باید انجام شود
check in U نام نویسی کردن مراسم ورود
last rites U مراسم دفن و کفن و دعای ختم
check-in U نام نویسی کردن مراسم ورود
events to mark the Day of German Unity U مراسم به مناسبت روز یگانگی آلمان
guard mount U مراسم تعویض پاسدار قدیم یاجدید
check-ins U نام نویسی کردن مراسم ورود
earned run U کسب امتیاز پیش از سوزاندن سومین نفر
to torch something U چیزی را آتش زدن [سوزاندن] [زبانه کشیدن ]
therein U دران
betting shop U جائیکهرویاسبهاشرط بندی میکنند
lamplighter U با ان چراغ را روشن میکنند
The ceremony concluded with the recital of an apropos poem. U مراسم با تلاوت شعر شایسته به پایان رسید.
sacramentalism U اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
taperer U حامل شمع در مراسم مذهبی باریک کننده
slideway U راهی که دران سر
offing U دران نزدیکی ها
thereabout U دران حدود
therabout U دران حدود
trampolines U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
trampoline U توری که در اکروبات از ان استفاده میکنند
drainpipe U لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
Havana U سیگاربرگی که درهاوانایاcuba درست میکنند
drainpipes U لولهای که با ان چرک را خارج میکنند
airbed U تشکی که آنرا با باد پر میکنند
aeroscope U اسبابی که غباروذرات هواراجمع میکنند
bisk U ماهی وغیره درست میکنند
barbette U سنگری که از انجاتوپها رااتش میکنند
robots U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
robot U وسیلهای که برای انجام یک سری امور تولیدی که مشابه کارهای انجام شده توسط افراد است برنامه ریزی میشود
blessed sacrament U مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
accolades U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
accolade U سختی مراسم اعطای منصب شوالیه یا سلحشوری و یاشهسواری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com