English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7163 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disfranchisement U محروم سازی یا محرومیت ازحق انتخابات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ouster U بی بهره سازی محروم سازی
frustration U خنثی سازی محروم سازی
frustrations U خنثی سازی محروم سازی
exclusion U محروم سازی
privation U محروم سازی تعلیق مقام
privations U محروم سازی تعلیق مقام
relinquishes U اعراض ازحق کردن
relinquish U اعراض ازحق کردن
relinquished U اعراض ازحق کردن
sequestrate U اعراض کردن ازحق یا مال
elections U انتخابات
election U انتخابات
Rigged elections . U انتخابات قلابی
pollsters U نافر انتخابات
law of election U قانون انتخابات
proportional representation U انتخابات نسبی
enfranchize U حق رای در انتخابات
ballot rigging U تقلبدر انتخابات
pollster U نافر انتخابات
by election U انتخابات فرعی
bye election U انتخابات فرعی
general election U انتخابات عمومی
general elections U انتخابات عمومی
Rigged elections ? U انتخابات فرمایشی
by-elections U انتخابات میان دورهای
returning officer U سرپرست انتخابات برزن
election supervisor council U انجمن نظارت بر انتخابات
election supervisory council U انجمن نظارت بر انتخابات
election of the committee U انتخابات هیات رئیسه
by-election U انتخابات میان دورهای
returning officers U سرپرست انتخابات برزن
genral election U انتخابات عمومی برای مجلس
campaigners U سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigner U سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
canvasser U پروپاکاندچی انتخابات و غیره رای جمع کن
rectification U یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
disqualified U محرومیت
forfeits U محرومیت
disqualify U محرومیت
forfeiting U محرومیت
vitiosity U محرومیت
disqualifying U محرومیت
bereavement U محرومیت
forfeit U محرومیت
exclusion U محرومیت
disqualifies U محرومیت
forfeited U محرومیت
bereavements U محرومیت
deprivation U محرومیت
privations U محرومیت
privation U محرومیت
proscription U محرومیت
deprivations U محرومیت
deprivable U قابل محرومیت
deprivation from inheritance U محرومیت از ارث
sleep deprivation U محرومیت از خواب
cultural deprivation U محرومیت فرهنگی
deprived U توام با محرومیت
deprival U بی نصیبی محرومیت
sensory deprivation U محرومیت حسی
privative U ناشی از محرومیت
emotional deprivation U محرومیت هیجانی
principle of exclusion U اصل محرومیت
binocular deprivation U محرومیت دو چشمی
disherison U محرومیت ازارث
disinheritance U محرومیت از ارث
deprived U محرومیت کشیده
stimulus deprivation U محرومیت تحریکی
monocular deprivation U محرومیت یک چشمی
reprobate U هرزه محرومیت
reprobates U هرزه محرومیت
food deprivation U محرومیت غذایی
civil death U محرومیت از حقوق مدنی
civic d. U محرومیت از حقوق کشوری
attainder U محرومیت از حقوق مدنی
disbarment U محرومیت از شغل وکالت
Deprivation of ones civil rights . U محرومیت از حقوق مدنی
civil degradation U محرومیت از حقوق مدنی
corruption of blood U محرومیت از حقوق اجتماعی و مدنی
sheriff U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
sheriffs U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
salique law U محرومیت اولاداناث از توارث تاج وتخت
ostracism U محرومیت از حقوق اجتماعی و وجهه ملی
outlawry U بی بهره گی از حقوق وحمایت قانونی محرومیت ازحقوق
salic law U محرومیت اولاد اناث از توارث تاج وتخت
It will be interesting to see how the first free elections play themselves out. U خیلی جالب خواهد بود تا ببینید که نتیجه اولین انتخابات آزاد چه خواهد شد .
calculating U دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials U وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
occupation franchise U حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
put-up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put up U برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
sans U محروم از
blighted U محروم
bereaved U محروم
disadvantaged U محروم
deprived U محروم
cold turkey U محروم
bereave U محروم کردن
disinherited U محروم ازارث
cut off U محروم کردن
excludable U محروم کردنی
lower class U طبقه محروم
to cut off U محروم کردن
devest U محروم کردن
disadvantaged children U کودکان محروم
to be defected U محروم شدن
have not nations U ملل محروم
deprivable U محروم کردنی
underclass U طبقه محروم
exclude U محروم کردن
strip U محروم کردن از
choiceless U محروم از حق انتخاب
dis- U محروم کردن
underclass U طبقهی محروم
subclass U طبقه محروم
excludes U محروم کردن
abdicates U محروم کردن
depriving U محروم کردن
abdicating U محروم کردن
deprives U محروم کردن
abdicate U محروم کردن
abdicated U محروم کردن
deprive U محروم کردن
jagger U الت کنگره سازی یادندانه سازی
ordnance plant U کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
dispossess U از تصرف محروم کردن
dispossessing U محروم کردن دورکردن
disinherit U از ارث محروم کردن
estopel U امرخاصی محروم شود
inalienable U محروم نشدنی لایتجزا
dispossessing U از تصرف محروم کردن
dispossess U محروم کردن دورکردن
dispossessor U ازتصرف محروم کننده
disseisin U محروم شدگی ازتصرف
dispossessed U محروم کردن دورکردن
cut off with a shilling از ارث محروم کردن
dispossesses U محروم کردن دورکردن
unhouseled U محروم از عشاء ربانی
dispossesses U از تصرف محروم کردن
unsight U از دیدن محروم کردن
dispossessed U از تصرف محروم کردن
disinheriting U از ارث محروم کردن
unvoice U محروم از صدا کردن
disinherits U از ارث محروم کردن
To be deprived of something . U از چیزی محروم شدن ( ماندن )
disestablishes U کلیسا را از ازادی محروم کردن
attaint U مقصر دانستن محروم کردن
underprivileged U محروم از مزایای اجتماعی واقتصادی
ostracizing U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracize U از حقوق اجتماعی محروم کردن
disestablished U کلیسا را از ازادی محروم کردن
mayhen U ازوسیله دفاع محروم کردن
disestablishing U کلیسا را از ازادی محروم کردن
disbar U از شغل وکالت محروم کردن
disendow U از عطیه محروم کردن نبخشیدن
disestablish U کلیسا را از ازادی محروم کردن
dehumanised U از خصائص انسانی محروم شدن
ostracised U از حقوق اجتماعی محروم کردن
dehumanized U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanize U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanising U از خصائص انسانی محروم شدن
unseats U محروم کردن نماینده از کرسی
unseating U محروم کردن نماینده از کرسی
dehumanises U از خصائص انسانی محروم شدن
unsex U از خواص جنسی محروم کردن
unseated U محروم کردن نماینده از کرسی
ostracism U محروم کردن از حقوق اجتماعی
unseat U محروم کردن نماینده از کرسی
dehumanizing U از خصائص انسانی محروم شدن
dehumanizes U از خصائص انسانی محروم شدن
To cut somebody out of a wI'll. U کسی را از ارث محروم کردن
disfranchise U از حق رای یا انتخاب محروم کردن
ostracized U از حقوق اجتماعی محروم کردن
infamous U محروم از حقوق مدنی ترذیلی
ostracising U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizes U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracises U از حقوق اجتماعی محروم کردن
deprive the heirs of inheritance U وراث را از ارث محروم کردن
ostracizes U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracized U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracize U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass U کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
ostracising U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracises U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
She has had many privations in her youth . U درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
The referee put a boycott on him . U داور اورا از بازی محروم کرد
ostracizing U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
suffrage U حق رای وشرکت در انتخابات رای
pre-treatment U عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address U سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
formularization U کوتاه سازی ضابطه سازی
imagery U مجسمه سازی شبیه سازی
subjugation U مقهور سازی مطیع سازی
irritancy U پوچ سازی باطل سازی
lumpen U محروم شده از حقوق اجتماعی وسیاسی وغیره
These trees deprive the house of light . U این درختها منز ؟ را نور محروم می کنند
disincorporate U ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
erasable U 1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
tantalized U وسپس محروم کردن کسی را دست انداختن سردواندن
Recent search history Forum search
1Winning a Mandate in the House of Representatives Election به چه معناست
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
3midas touch
1Other factors can introduce poor conditioning.
1Given that the admittance matrix will not be full, further savings in storage requirements can be made.
1Regulatory label
1There are two other modeling formalisms worth highlighting in the context of LPV systems.
1• What is Data Preparation. That is the diffrents between the Dimensional modeling and third-normal-form (3NF) modeling? Answer 6 - The data presentation area is where data is organized, stored, and m
0جمع کننده کامل برای جمع دو عدد 4 بیتی BCD
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com