English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
current limiter U محدود کننده جریان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
restrictive U محدود کننده
limitative U محدود کننده
limiter U محدود کننده
determinative U محدود کننده صفت
double limiter U محدود کننده مضاعف
voltage limiter U محدود کننده ولتاژ
limiting factor U عامل محدود کننده
diode limiter U محدود کننده دیودی
input limiter U محدود کننده ورودی
delimited U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimits U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimit U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
delimiting U تنظیم حجم داده با استفاده از محدود کننده ها
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
heating current U جریان گرم کننده
interchange current U جریان متعادل کننده
impluse circuit breaker U کلید قطع کننده جریان
current breaker U کلید قطع کننده جریان
collecting ring U حلقه جمع کننده جریان
baffles U منحرف کننده جریان سیال
impluse amplifier U تقویت کننده ضربه جریان
baffled U منحرف کننده جریان سیال
grid current tester U ازمایش کننده جریان شبکه
baffle U منحرف کننده جریان سیال
baffling U منحرف کننده جریان سیال
restrictive fire plan U طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
maximum current circuit breaker U کلید قطع کننده جریان حداکثر
embolus U جسم مسدود کننده جریان خون
inlet guide vane U تیغههای خنک کننده جریان ورودی
magnetic hysteresis angle U زاویه فاز جریان تحریک کننده
invisible U مداری که تامین کننده منبع جریان متناوب است از باتری DC
illmitable U محدود نکردنی محدود نشدنی
weapons tight U جنگ افزار اتش محدود فرمان اتش محدود در پدافندهوایی
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
incomprehensible U نا محدود
incomprehensive U محدود
indefinite U نا محدود
ambient U محدود
limit U محدود
limited U محدود
moderate U محدود
terminated U محدود
limitary U محدود
terminates U محدود
indeterminable U نا محدود
moderating U محدود
moderates U محدود
limited access U محدود
terminate U محدود
finite U محدود
moderated U محدود
lock step U محدود
finte U محدود
limiting U محدود
limited editions U کالای محدود
qualified U مقید محدود
bottomless U غیر محدود
restricted U محدود الاستعمال
qualificatory U محدود سازنده
limiting size U اندازه محدود
limiting speed U سرعت محدود
qualified property U مالکیت محدود
finite population U جامعه محدود
restrainable U محدود ساختنی
set out U محدود کردن
delimitation U محدود ساختن
delimitate U محدود کردن
limited edition U چاپ محدود
trammel U محدود ساختن
straightlaced U محدود درفشار
de escalation U محدود سازی
contracted U مختصر محدود
limited edition U کالای محدود
restrictions U محدود کردن
catathymic amnesia U یادزدودگی محدود
sex limited U محدود به جنس
circumscribed amnesia U یادزدودگی محدود
peg down U محدود کردن
limited editions U فرآوردهی محدود
restriction U محدود کردن
limited editions U چاپ محدود
limited edition U فرآوردهی محدود
limit U محدود کردن
straiten U محدود کردن
limited power U اختیارات محدود
copyrighted U محدود به حق کپی
abounded U محدود کردن
unbound U غیر محدود
infinite U نا محدود بی اندازه
abound U محدود کردن
inter play U حرکت محدود
finitely U بطور محدود
limited integrator U انتگرال محدود
confined U محدود شده
containment U محدود نگاهداشتن
confined equifer U سفره محدود
limited denied war U جنگ محدود
limited objective U هدف محدود
containment U محدود کردن
finite integral U انتگرال محدود
restricting U محدود کردن
abounding U محدود کردن
qualify U محدود کردن
stints U محدود کردن
bound U مرز محدود
restrictive U محدود سازنده
restrict U محدود کردن
restricts U محدود کردن
parochial U ناحیهای محدود
abounds U محدود کردن
stint U محدود کردن
narrow market U بازار محدود
qualifies U محدود کردن
controlled war U جنگ محدود
straitlaced U محدود درفشار
limited divorce U طلاق محدود
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
man U شبکه با گسترده محدود
narrowest U محدود باریک کردن
mans U شبکه با گسترده محدود
partial jurisdiction U حق خود گردانی محدود
corporations U شرکت بامسئولیت محدود
illimitable U نامحدود محدود نشدنی
compass U محدود کردن فهمیدن
blind bombing zone U منطقه بمباران محدود
limitary U دارای قدرت محدود
closed U مسابقه محدود به سن یاجنس
controlled access road U راه با ورودی محدود
limited liability company U شرکت با مسئوولیت محدود
limited denied war U جنگ ناخواسته محدود
determinate U تعیین شده محدود
limited access road U راه با ورودی محدود
incomprehensively U بطور غیرجامع یا محدود
finite element method U روش المان محدود
i/o bound U محدود به ورودی خروجی
stenophagous U غذای محدود خوار
restriction U یک چیز محدود شده
sinedie U تاتاریخ غیر محدود
semipermanent U دارای مدت محدود
locals U محدود بیک محل
local U محدود بیک محل
narrower U محدود باریک کردن
rectilineal U محدود بخطوط راست
corporation U شرکت بامسئولیت محدود
narrowed U محدود باریک کردن
transfinite U ماوراء اعداد محدود
transfinite U خارج ازاعداد محدود
airspace restricted area U منطقه پرواز محدود
narrow U محدود باریک کردن
restricted area U منطقه اتش محدود
provincialism U عقایدوافکار محدود محلی
limited war U جنگ محدود وموضعی
limited liability company U شرکت با مسئولیت محدود
extensive agricultuse U کشاورزی غیر محدود
narrow mindedly U با فکر محدود متعصبانه
autonomy U استقلال محلی محدود
infintate U منفی و نا محدود ساختن
one idead U دارای فکر محدود
your vocabulary is limited U شما محدود است
restrictions U یک چیز محدود شده
limited access U دراری محدودیت مدارک محدود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com