Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
manual recalculation
U
محاسبه مجدد دستی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
column wise recalculation
U
محاسبه مجدد ستونی
reculaulation order
U
تنظیم محاسبه مجدد
background recalculation
U
محاسبه مجدد پس زمینه
automatic recalculation
U
محاسبه مجدد خودکار
natural recalculation
U
محاسبه مجدد طبیعی
row wise recalculation
U
محاسبه مجدد سطری
optimal recalculation
U
محاسبه مجدد بهینه
reboot
U
بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
background
U
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
backgrounds
U
امکانی که به کاربر داده میشود تا داده جدید را در حسن محاسبه مجدد عبارت وارد کند
flop
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopped
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flops
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
flopping
U
اندازه توان محاسبه در عملیات اعداد اعشاری که کامپیوتر هر ثانیه محاسبه میکند
mflops
U
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
manual
U
دستور رزمی دستی سیستم دستی
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
computation of replacement factors
U
محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
craft reimbursable supply
U
اماد قابل جایگزین مربوط به هنرهای دستی اماد مصرف شدنی هنرهای دستی
slide rules
U
خط کش محاسبه
slide rule
U
خط کش محاسبه
prediction
U
محاسبه
predictions
U
محاسبه
computations
U
محاسبه
calculation
U
محاسبه
analysis
U
محاسبه
computing
U
محاسبه
computation
U
محاسبه
engineer's scale
U
خط کش محاسبه مهندسی
calculating factor
U
ضریب محاسبه
recalculation
U
تجدید محاسبه
calk
U
محاسبه کردن
calculating machine
U
ماشین محاسبه
design
U
طرح و محاسبه
designs
U
طرح و محاسبه
cam calculation
U
محاسبه کرو
compute
U
محاسبه کردن
computed
U
محاسبه کردن
computable
U
محاسبه پذیر
calculated field
U
فیلد محاسبه
computability
U
قابلیت محاسبه
computation
U
نتیجه محاسبه
account
U
محاسبه نمودن
computational
U
اشتباه در محاسبه
computes
U
محاسبه کردن
computational
U
مربوط به یک محاسبه
computations
U
نتیجه محاسبه
arithmetic unit
U
واحد محاسبه
double counting
U
محاسبه مضاعف
design load
U
بارمبنای محاسبه
nautical slide rule
U
خط کش محاسبه دریایی
dyscalculia
U
محاسبه پریشی
accounting price
U
قیمت محاسبه
predicted
U
محاسبه شده
uncomputable
U
محاسبه ناپذیر
miscalculation
U
محاسبه اشتباه
unit of account
U
واحد محاسبه
calculation sheet
U
برگ محاسبه
miscalculations
U
محاسبه اشتباه
approximations
U
محاسبه ملایم
approximation
U
محاسبه ملایم
miscalculate
U
اشتباه محاسبه کردن
tallies
U
محاسبه چوب خط زدن
tally
U
محاسبه چوب خط زدن
computation
U
نتیجه شمارش محاسبه
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
evaluates
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
computations
U
نتیجه شمارش محاسبه
tallying
U
محاسبه چوب خط زدن
computed price
U
قیمت محاسبه شده
computed goto
U
جهش بر مبنای محاسبه
collapse design
U
محاسبه در محیط خمیری
computable function
U
تابع محاسبه پذیر
integral calculus
U
محاسبه انتگرال
[ریاضی]
tallied
U
محاسبه چوب خط زدن
miscalculated
U
اشتباه محاسبه کردن
ration factor
U
ضریب محاسبه جیره
evaluating
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
evaluate
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
incomputable
U
غیر قابل محاسبه
recalculation method
U
روش محاسبه عدد
evaluated
U
محاسبه یک مقدار یا کمیت
miscalculating
U
اشتباه محاسبه کردن
miscalculates
U
اشتباه محاسبه کردن
calculated altitude
U
ارتفاع محاسبه شده
computing
U
سرعت محاسبه یک کامپیوتر
predicted
U
از قبل محاسبه شده
load adjuster
U
خط کش محاسبه برایند بارهواپیما
measure
U
روش محاسبه اندازه یا کمیت
algorithms
U
محاسبه عددی حساب رقومی
algorithm
U
محاسبه عددی حساب رقومی
computes
U
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
strategically
<adv.>
U
طرح ریزی
[محاسبه]
شده
computed
U
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
compute
U
انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
long run period
U
دوران محاسبه بلند مدت
date of acquisition
از آن به بعد استهلاک محاسبه میشود
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
ration cycle
U
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
box
U
مربع روی ورقه محاسبه
computable
U
آنچه قابل محاسبه است
design for flexture and shear
U
طرح و محاسبه از نظرخمیدگی و برش
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
computer generations
U
روش معرفی پیشرفتها در محاسبه
evaluation
U
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
basis of freight
U
پایه محاسبه هزینه حمل
evaluations
U
عمل محاسبه یک مقدار یا کمیت
elastic design
U
طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
boxes
U
مربع روی ورقه محاسبه
basket purchase
U
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
interpolation
U
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
interpolations
U
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه
ration scale
U
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
scaling law
U
ضریب محاسبه قدرت بمب اتمی
margin
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margins
U
تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
percentile
U
محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
current purchasing power
U
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
stroke play
U
مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
hand held
U
دستی
single-handed
U
یک دستی
hand made
U
دستی
bellows
U
دم دستی
handy
U
دستی
handiest
U
دستی
handier
U
دستی
manual
U
دستی
portable
U
دستی
three handed
U
سه دستی
handmade
U
دستی
levorotation
U
چپ دستی
left handedness
U
چپ دستی
ready use
U
دم دستی
palmar
U
کف دستی
unary operation
U
عملیات محاسبه روی یک عملوند مثل عمل منط قی NOT
expansion
U
افزایش درتوان محاسبه و اندازه فضای ذخیره سازی
freight tonne
U
فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
fly sheet
U
اعلانات دستی
caning
U
چوب دستی
canes
U
چوب دستی
handbook
U
کتاب دستی
concertina
U
ارغنون دستی
dump barrow
U
حرخ دستی
concertinaed
U
ارغنون دستی
concertinaing
U
ارغنون دستی
dug well
U
چاه دستی
string hand
U
دستی که زه را می کشد
drawing hand
U
دستی که زه را می کشد
concertinas
U
ارغنون دستی
gun
U
تلمبه دستی
hand brake
U
ترمز دستی
hand augger
U
مته دستی
fly bill
U
اعلان دستی
foozle
U
خام دستی
sideboards
U
میز دم دستی
eye glass
U
عینک دستی
gaucherie
U
خام دستی
go devil
U
ارابه دستی
gimlets
U
مته دستی
gimlet
U
مته دستی
sideboard
U
میز دم دستی
fly bill
U
اگهی دستی
end table
U
میزکوچک دم دستی
guns
U
تلمبه دستی
handbooks
U
کتاب دستی
pushcarts
U
ارابه دستی
clumsiness
U
خام دستی
handcart
U
ارابه دستی
handcart
U
چرخ دستی
handcarts
U
ارابه دستی
handcarts
U
چرخ دستی
bungling
U
خام دستی
alggardness
U
کند دستی
bungles
U
خام دستی
bungled
U
خام دستی
cold link
U
پیوند دستی
close fistedness
U
خشک دستی
bungle
U
خام دستی
Jim Crow
U
ریل خم کن دستی
bull horn
U
بلندگوی دستی
inexperience
U
خام دستی
door bundle
U
بارهای دستی
adeptly
U
زبر دستی
handicraft
U
پیشه دستی
desk checking
U
بررسی دستی
handicraft
U
صنعت دستی
adeptness
U
زبر دستی
handicraft
U
کار دستی
crank handle
U
اهرم دستی
carpenter's clamp
U
پیچ دستی
attache case
U
کیف دستی
handicraft
U
هنر دستی
pushcart
U
ارابه دستی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com