Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
It melts in the mouth.
U
مثل آب مشروب می خورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
He drank himself to death.
U
آنقدر مشروب خورد تامرد
Other Matches
She doesn't eat meat, but other than that she'll eat just about anything.
U
او
[زن]
گوشت نمی خورد اما به غیر از آن او
[زن]
کلا همه چیز می خورد.
liquor
U
مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
liquors
U
مشروب خوردن یاخوراندن مشروب
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
engagement
U
زد و خورد
ate
U
خورد
punch-ups
U
زد و خورد
encounters
U
زد و خورد
encountering
U
زد و خورد
encountered
U
زد و خورد
encounter
U
زد و خورد
feeds
U
خورد
prize fighting
U
زد و خورد
engagements
U
زد و خورد
feedback
U
پس خورد
passage of arms
U
زد و خورد
punch-up
U
زد و خورد
feed
U
خورد
pottle
U
مشروب
strunt
U
مشروب
beverages
U
مشروب
drink
U
مشروب
drinks
U
مشروب
tippled
U
مشروب
beverage
U
مشروب
tippling
U
مشروب
tipples
U
مشروب
tipple
U
مشروب
card feed
U
خورد کارت
misfeed
U
سوء خورد
face up feed
U
خورد رو به بالا
melec
U
زدو خورد
it ran into ten editions
U
ده چاپ خورد
he partook of fare
U
ازخوراک ما خورد
he drank himself to death
U
خورد که مرد
feedback circuit
U
مدار پس خورد
drank
U
نوشابه خورد
face down feed
U
خورد رو به پایین
cross feed
U
خورد متقابل
passage at arms
U
زدو خورد
parallel feed
U
خورد موازی
the timber warped
U
تیرپیچ خورد
to sinister in
U
خورد رفتن
feedback
U
باز خورد
to rub a thing in
U
چیزیرا خورد
drank
U
عرق خورد
squish
U
خورد کردن
eating
U
خورد و خوراک
drank
U
خورد سرکشید
self absorbed
U
در خورد فرورفته
regulating slack
U
خورد دادن
pulverizer
U
خورد کننده
pin feed
U
خورد سنجاقی
in-fighting
U
زد و خورد از فاصلهی کم
waterline
U
خط بر خورد اب باکشتی
liquor
U
مشروب الکلی
barkeeper
U
مشروب فروش
liquors
U
مشروب الکلی
A good stiff ( strong ) alchoholic drink .
U
مشروب پرمایه
bootleg
U
مشروب قاچاق
barkeep
U
مشروب فروش
birl
U
مشروب خوردن
halazone
U
پودرضدعفونی اب مشروب
rummer
U
لیوان مشروب
slumgulion
U
مشروب بی مزه
boozing
U
مشروب الکلی
drinkers
U
مشروب خور
drinker
U
مشروب خور
boozed
U
مشروب الکلی
boozer
U
مشروب خور
boozy
U
وابسته به مشروب
booziest
U
وابسته به مشروب
boozier
U
وابسته به مشروب
shots
U
یک گیلاس مشروب
shot
U
یک گیلاس مشروب
booze
U
مشروب الکلی
purling
U
مشروب مالت
hooch
U
مشروب تند
purl
U
مشروب مالت
boozes
U
مشروب الکلی
purls
U
مشروب مالت
boozers
U
مشروب خور
slugs
U
یک جرعه مشروب
purled
U
مشروب مالت
intoxicant
U
مشروب مسکر
intoxicants
U
مشروب مسکر
snorts
U
جرعه مشروب
snorting
U
جرعه مشروب
snorted
U
جرعه مشروب
snort
U
جرعه مشروب
slugged
U
یک جرعه مشروب
slug
U
یک جرعه مشروب
he sprained his ankle
U
قوزکش پیچ خورد
THere is not even a ripple in the water .
<proverb>
U
آب از آب تکان نمى خورد .
overwhelmingly
U
خورد کننده پرقدرت
overwhelming
U
خورد کننده پرقدرت
the ship struck a arock
U
کشتی بسنگ خورد
whang
U
صدای بر خورد دو جسم
He sprained (twisted) his ankle.
U
پایش پیچ خورد
eating disorder
U
اختلال خورد و خوراک
the ship was snagged
U
کشتی بچیزی خورد
My head hit the wall.
U
سرم خورد به دیوار
warfare
U
نزاع زدو خورد
It wI'll pass off without one single incident
U
آب از آب تکان نخواهد خورد
it is quite another story now
U
ان دفتر را گاو خورد
he wrenched his ankle
U
قوزکش پیچ خورد
a dog in the manger
<idiom>
U
نه خود خورد نه کس دهد
It is of no use to me. I have no use for it.
U
بدرد من نمی خورد
I don't expect that ...
U
چشمم آب نمی خورد که ...
He is good for nothing.
U
به هیچ دردنمی خورد
diner
U
کسی که شام می خورد
At the beginning of the month (year).
U
سرش ؟ بسنگ خورد
He fell on his face.
U
با صورت خورد زمین
diners
U
کسی که شام می خورد
The stone struch me on the face.
U
سنگ خورد به صورتم
I am in a good mood today.
U
حالش بهم خورد
She had three bowls of soup.
U
سه کاسه سوپ خورد
I don't believe that ...
U
چشمم آب نمی خورد که ...
hooch
U
مشروب قاچاقی وپست
wish wash
U
مشروب ابکی اب زیپو
puff
U
مشروب گازدار پفک
hollands
U
جین یا مشروب هلندی
sups
U
شام دادن مشروب
puffing
U
مشروب گازدار پفک
puffs
U
مشروب گازدار پفک
sup
U
شام دادن مشروب
supping
U
شام دادن مشروب
swizzle
U
مشروب مست کننده
rum running
U
حمل مشروب قاچاق
supped
U
شام دادن مشروب
strong drink
U
مشروب قوی و پر الکل
nightcap
U
مشروب قبل ازخواب
stimulant
U
مشروب الکلی انگیزه
carouses
U
در مشروب افراط کردن
dramshop
U
سالن مشروب فروشی
caroused
U
در مشروب افراط کردن
dramshop
U
بار مشروب فروشی
carouse
U
در مشروب افراط کردن
grogshop
U
دکان مشروب فروشی
nightcaps
U
مشروب قبل ازخواب
stimulants
U
مشروب الکلی انگیزه
bibber
U
ادم معتاد به مشروب
bottlegger
U
فروشنده مشروب قاچاق
hard drink
U
مشروب قوی و پر الکل
john barleycorn
U
مشروب الکلی خانگی
carousing
U
در مشروب افراط کردن
I heard a sound .
U
صدائی به گوشم خورد( رسید )
Appearances are deceptive.
U
فریب ظاهر رانباید خورد
I wont budge an inch.
U
من که از جایم تکان نخواهم خورد
He eats bread at the ruling market price.
<proverb>
U
نان را به نرخ روز مى خورد .
abstemious
U
ممسک در خورد ونوش و لذات
The ball hit the wall and bounced back.
U
توپ خورد به دیوار وبرگشت
window panes
U
باران با صدا به پنجره می خورد
The bell goes at 9 .
U
ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
force-feed
U
به زور به خورد کسی دادن
They became estranged . They fell out .
U
میانه آنها بهم خورد
force-feeding
U
به زور به خورد کسی دادن
force-feeds
U
به زور به خورد کسی دادن
Where does this street lead on to ?
U
این خیابان یکجا می خورد ؟
force-fed
U
به زور به خورد کسی دادن
to blow out one's brains
U
اعصاب کسی را خورد کردن
they came to a rupture
U
میانه انها بهم خورد
She eats extraordinary quantities.
U
او
[زن]
مقدار فوق العاده ای را می خورد.
he was given 0 lashes
U
بیست ضربه شلاق خورد
pain in the neck
U
آدم
[چیز]
اعصاب خورد کن
it puckered up in sewing
U
درضمن دوختن چین خورد
You're a pain in the neck!
U
اعصاب آدم را خورد می کنی!
He is as cool as a cucumber.
<idiom>
U
آب تو دلش تکان نمی خورد.
sloshing
U
غذای چسبناک مشروب لزج
to take a cup too much
<idiom>
U
بیش از اندازه مشروب خوردن
bowlers
U
مشروب خوارافراطی دائم الخمر
slopped
U
مشروب رقیق وبی مزه
slopping
U
مشروب رقیق وبی مزه
slop
U
مشروب رقیق وبی مزه
bone dry
U
کسی که لب به مشروب الکلی نمیزند
schnapps
U
مشروب جین قوی هلندی
bowler
U
مشروب خوارافراطی دائم الخمر
shebeen
U
مشروب فروش بدون پروانه
slosh
U
غذای چسبناک مشروب لزج
skid row
U
محله مشروب فروشهای ارزان
sloshes
U
غذای چسبناک مشروب لزج
A few spelling errors caught my eye.
U
چند غلط املایی به چشمم خورد
cousins
U
حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
I am sceptical. I have my doubts. I am not all optimistic.
U
من که چشمم آب نمی خورد ( خوشبین نیستم )
cousin
U
حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
we missed our mark
U
تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
He tripped and fell .
U
پایش گیر کرد وزمین خورد
the door banged
U
درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
He is most suitable for brain work .
U
خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
After all that money is of no use.
تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
pabulum
U
[هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
The blow made my head swin.
U
در اثر ضربه سرم گیج خورد
engrain
U
درجسم چیزی فروکردن خورد دادن
she doesnt even cough without her husband s permission(consent)
U
بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
numbly
U
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
He gets keyed up with a few drinks .
U
با چند گیلاس مشروب میزان می شود
punches
U
مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
swats
U
ابجو تازه انگلیسی مشروب الکلی
mazer
U
جام مشروب خوری چوبی بزرگ
To drink on an empty stomach.
U
روی شکم خالی مشروب خوردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com