English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to stand on one's own legs U متکی بخود بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
substantive U متکی بخود
self dependent U متکی بخود
rests U متکی بودن به
rest U متکی بودن به
interdepend U بیکدیگر متکی بودن
self sustaining U متکی به خود متکی به نیروی خود
pending U متکی
reposeful U متکی
anaclitic U متکی به
relier U متکی
reliant U متکی
hanger on U متکی بر
lean U متکی شدن
to throw oneself on U متکی شدن بر
self reliant U متکی بنفس
leaned U متکی شدن
memory dependent U متکی به حافظه
leans U متکی شدن
hang U متکی شدن بر طرزاویختن
hangs U متکی شدن بر طرزاویختن
interdependent U متکی یاموکول بیکدیگر
self supporting country U کشور متکی به خود
our U متکی یا مربوط بما
document U متکی به مدرک کردن
documented U متکی به مدرک کردن
documenting U متکی به مدرک کردن
funiculars U متکی برکشش طناب یا کابل
funicular U متکی برکشش طناب یا کابل
communization U متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
he had no evidence to go upon U مدرکی نداشت که بدان متکی شود
low-tech U وابسته به شرکتها و نظام های بازرگانی متکی به کم فنآوری
new marxism U مکتب اختراعی "ژرژ سورل " که عمدتا" بر تحریک افکارزحمتکشان به انقلاب متکی است
redundancy check U تستی متکی بر انتقال بیت ها وکاراکترهایی که بیش ازحداقل تعداد لازم برای بیان خود پیام هستند
feign U بخود بستن
preen U بخود بالیدن
preened U بخود بالیدن
self confident U مطمئن بخود
by it self U خود بخود
bethink U بخود امدن
self congratulation U تبریک بخود
preening U بخود بالیدن
self consequence U اهمیت بخود
playact U بخود بستن
introspect U بخود برگشتن
he was restored to reason U بخود امد
self pity U ترحم بخود
self-pity U ترحم بخود
assume U بخود گرفتن
assumes U بخود گرفتن
pretend U بخود بستن
dissemble U بخود بستن
self dramatization U بخود بندی
self exaltation U بخود بالیدن
to suck in U بخود کشیدن
to remember oneself U بخود امدن
to imbrue with blood U بخود اغشتن
self trust U اعتماد بخود
spohnge U بخود کشیدن
self help U کمک بخود
self-help U کمک بخود
to imbrue in blood U بخود اغشتن
assumed U بخود بسته
spontaneous U خود بخود
preens U بخود بالیدن
self importance U دادن بخود
self relative U نسبت بخود
sham U بخود بستن
assumable U بخود گرفتنی
arrogation U بخود بستن
self respect U احترام بخود
aplomb U اطمینان بخود
narcissism U عشق بخود
self fertility U لقاح خود بخود
abiogenesis U تولید خود بخود
muster up your courage U جرات بخود بدهید
delusion of reference U هذیان بخود بستن
monopolize U بخود انحصار دادن
appropriator U بخود اختصاص دهنده
self subsistence U اعاشه خود بخود
screw up one's courage U جرات بخود دادن
to summon up courage U جرات بخود دادن
self activity U فعالیت خود بخود
self charging U خود بخود پر شونده
self rewarding U پاداش دهنده بخود
to be convulsed with laughter U از خنده بخود پیچیدن
to f. oneself U بخود دلخوشی دادن
self divison U تقسیم خود بخود
to take the sun U افتاب بخود دادن
self fruitful U بخود بخودگرده افشان
strike an attitude U حالتی بخود گرفتن
monopolising U بخود انحصار دادن
monopolises U بخود انحصار دادن
lion skin U دلیری بخود بسته
monopolised U بخود انحصار دادن
monopolized U بخود انحصار دادن
to be moped U بخود راه دادن
monopolizes U بخود انحصار دادن
monopolizing U بخود انحصار دادن
to permit oneself U بخود اجازه دادن
autoplasty U پیوند از خود بخود
to stint oneself U تنگی بخود دادن
lay out oneself U بخود زحمت دادن
diffidently U با نداشتن اعتماد بخود
assumed U بخود گرفته عاریتی
self registering U خود بخود ثبت کننده
to buck up U فرزشدن نیرویاجرات بخود دادن
self regulating U خود بخود تنظیم شونده
feigns U بخود بستن جعل کردن
attitudinize U حالت خاصی بخود گرفتن
feign U بخود بستن جعل کردن
arrogate U غصب کردن بخود بستن
To give way to doubt. To waver. U بخود تردید راه دادن
pretends U بخود بستن دعوی کردن
self tightening U خود بخود تنگ شونده
pretending U بخود بستن دعوی کردن
pretend U بخود بستن دعوی کردن
agonise U بخود پیچیدن معذب شدن
materialises U صورت خارجی بخود گرفتن
self slayer U مبادرت کننده بخود کشی
to overstrain oneself U زیاد بخود فشار اوردن
To give way to gloomy thoughts . U فکرهای بد بخود راه دادن
self rising U خود بخود بلند شونده
self formed U خود بخود تشکیل شده
self moved U دارای حرکت خود بخود
materialize U صورت خارجی بخود گرفتن
assumes U بخود بستن وانمود کردن
to rally one dispersed U نیروی تازه بخود دادان
materialized U صورت خارجی بخود گرفتن
assume U بخود بستن وانمود کردن
materializes U صورت خارجی بخود گرفتن
self lubricating U خود بخود نرم شونده
introspect U بخود امدن درخود فرورفتن
pretendedly U بطور ساختگی یا بخود بسته
autolysis U هضم یا گوارش خود بخود
materialised U صورت خارجی بخود گرفتن
intervert U بخود اختصاص دادن برگرداندن
materializing U صورت خارجی بخود گرفتن
self insured U خود بخود بیمه شده
materialising U صورت خارجی بخود گرفتن
that is his look U این کار وابسته بخود اوست
self support U اتکاء بخود تکفل مخارج خود
to put on frills U سیمای ساختگی بخود دادن بادکردن
self unloading U خود بخود تخلیه کننده بار
self digestion U جذب خود بخود مواد غذایی
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
cupboard love U عشق بخود بسته یاغرض الود
self pollination U گرده افشانی خود بخود گیاه
autos U پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
auto U پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و " خودکار".
appropriation U قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
aut U پیوندیست بمعنی " خود" و " وابسته بخود" و" خودکار"
ultromotivy U جنبش خود بخود نیروی خودبخودی جنبی
stylolite U ستون سنگی همجنس صخره متصل بخود
ingratiatory U طرف توجه قرار دهنده امیخته بخود شیرینی
enclitic U متکی به کلمه قبلی کلمهای که تکیه ندارد و یااگر دارد تکیه اش رابکلمه پیش از خود میدهد ودر تلفظ بدان کلمه می چسبد
flagellant U کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
pseudomorph U جسم معدنی که نمودجسم معدنی دیگر ر را بخود گرفته باشد
self reacting U بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
to put oa a semblance of anger U سیمای خشمگین بخود دادن خودرا خشمگین وانمودکردن
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
conditionality U شرطی بودن مشروط بودن
agree U متفق بودن همرای بودن
depended U مربوط بودن منوط بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com